چوب نادانی انسان را میخورَد. آنقدر آبها را آلوده کردهاند که خوراکش هم گلوگیر شده است. همین چندی پیش بود که لاشهی یکی از آنها را یافتند که بر اثر خفگی مُرده بود. درونش را که شکافتند تکههایی از زبالههای پلاستیکی یافتند. نه از دست صیادان حال و روز خوشی دارد، نه از دست آنهایی که در شمال دریاچهی کاسپین (:خزر) برای شکارش مجوز صادر میکنند. فُک خزری ( درست است بگوییم فک کاسپی ولی از آنجا که در ایران این نام آوازه دارد به ناچار با فک خزری از او یاد میکنیم) با نام علمی: (Pusa caspica)، تنها پستاندار دریای کاسپین، هر روز سایهی سنگین مرگ را جلوی چشمانش میبیند!
میان آبزیان دریاچهی کاسپی، کجا میتوان چهرهای به زیبایی و آرامی فکهای خزری دید؟ اما نگاهش بهتزده است و ترسی گنگ ته چشمان زیبایش لانه کرده است. به دور و برش که نگاه میکند، هیچجا را امن نمیبیند. انگار همه دست به یکی کردهاند که روزگارش را سیاه کنند. هیچ کس نمیخواهد به یاد بیاورد که فکهای خزری یکی از کمیابترین آبزیان جهان هستند و تنها در دریاچهی کاسپی میتوان نشان آنها را گرفت. حیف نیست نسل چنین موجود زیبا و بیآزاری از میان برود؟
فکها در آبهای شور دریاچهی کاسپین زندگی میکنند. هنگام زادآوری به شمال این دریاچه میروند و دوباره بازمیگردند. اما گاه این سفرِ ناگزیر به بهای جانشان تمام میشود.
شیلات روسیه در زمستان 2019 میلادی، برای شکار 2000 قلاده از این پستاندار رو به انقراض، مجوز رسمی به شرکتهای صیادی داد (خبرگزاری ایرنا).
گمان کنیم از دست صیادان مجوزدار هم جان سالم به در ببرند؛ با آلایندههای دریاچهی کاسپین چه کنند که مسمومشان میکند و سیستم ایمنی بدنشان را چنان ناتوان میسازد که از پا درمیآیند. حتا اگر نمیرند، آلایندهها سبب ناباروری آنها میشود. آلودگی دریاچهی خزر در کنار مرزهای آبی کشورهای قزاقستان، روسیه و جمهوری آذربایجان، جان فکهای خزری را میگیرد. این کشورها پالایش نفت را مهم تر از جان آبزیان میدانند.
فکی که در دام ماهیگیران گرفتار شده بود
داستان تیرهروزی فکها بیش از اینها است که گفته شد. ماهیگیران بیهوده میپندارند که فکها رقیب آنها هستند و ماهیهایی را که قرار است صیادان به تور بیندازند، این پستاندار میخورَد! همین است که تا فکها را میبینند آنها را میکُشند. گاهی هم ناخواسته در تور صیادان میافتند. هنگامی که در تور گرفتار میشوند، فکها توازنشان را یکباره از دست میدهند و چنان دستپاچه و وحشتزده میشوند که شروع به دست و پا زدن میکنند. این تقلای بیهوده آن اندازه ادامه پیدا میکند تا خفه شوند و صیادان لاشهی آنها را درون آب بریزند. گاه هم به بدنهی فلزی کشتیها و قایقها میخورند و به طرز دلخراشی میمیرند.
روزگار غمانگیز فکهای دریای کاسپی از این هم تلختر است. گرم شدن زمین، یخهای بخش شمالی دریاچهی کاسپین را آب کرده است. از اینرو زیستگاه فکها هر سال کوچک و کوچکتر میشود. فک پستاندار آبزیای است که نیاز به آبهای سرد دارد تا بتواند به زندگیاش ادامه دهد. هنگامی که آب گرم میشود ناچارند به ژرفای دریاچه پناه ببرند تا شاید به آبهای سرد برسند و تعادلشان را بازیابند.
به همهی این دردسرها و بخت برگشتگیها، این را هم بیفزاییم که چند سال پیش گونهای ویروس از سگسانان به فکها سرایت کرد و شماری بسیاری از آنها را از میان بُرد.
به راستی، سزاوار نیست که فکهای خزری این اندازه رنج بکِشند و از سر نادانی انسانها جان خود را از دست بدهند. در حالیکه آنها برای زنجیرهی غذایی دریاچهی کاسپی بسیار سودمندند و از این راه به انسانها سود میرسانند. فکها از ماهیهایی که دچار کاستی ژنتیکی هستند یا بیمار شدهاند، تغذیه می کنند و بدینگونه به پاکیزگی اکولوژی دریاچهی کاسپین یاری میرسانند.
فکهای خزری در سه ماه بهار، تابستان و پاییز در آبهای ایران بهسر میبرند و تنها در فصل سرد سال است که برای زادآوری به شمال دریاچه میروند. دوست دارند بیشتر در آب بمانند تا اینکه پا به ساحل بگذارند. در آب، پُر جنبجوش و در حرکتاند و به همهجا سر میکِشند. اما به ساحل که میرسند پایشان سنگین میشود.
فکهای خزری از دستهایشان بیشتر کمک میگیرند تا تعادلشان را نگه دارند. اما در آب، این پاهای آنهاست که یاریشان میکند تا به سرعت شنا کنند. این نیز برشمردنی است که میان انگشتان دست و پای فکها پردهای هست که به کمک آن به سادگی شنا میکنند.
این پستاندار 5/1 متر درازا دارد و وزنش به 80 کیلوگرم میرسد. اما شگفت است که گوش ندارند. آنها از راه سبیلهای دراز خود ارتعاشهای آب را میگیرند و صداها را درمییابند! سبیلهای فک خزری پُل پیوند او با فکهای دیگر است. افزون بر اینکه میتوانند به کمک همان سبیلهای تاب داده، ماهیها را شکار کنند.
از همه شگفتتر این است که گویا فکها کوررنگ هستند و تنها رنگ سبز را میشناسند و شناخت رنگهای دیگر برای آنها امکان پذیر نیست. آبزیشناسان این را دیگر از کجا فهمیدهاند!
فکهای خزری شناگران چیرهدستی هستند. میتوانند یک نفس هزار کیلومتر در دریاچهی کاسپین شنا کنند و خم به ابرو نیاورند. سرعت شناگری آنها به 30 کیلومتر در ساعت میرسد.
این آبزی تنومند، راه رفتنی بامزه و دیدنی دارد؛ گروهی زندگی میکند و دوست ندارد از دیگر فکها دور بشود. خوراکش هم یکگونه ماهی ریز به نام «کیلکا» است.
شمار فکهای خزری که ساحل نشینان به آن «سگ آبی» هم میگویند، اکنون گویا به کمتر از 70 هزار قلاده رسیده است و چه بسا کمتر، (شمار 70000 قلاده مربوط به سال 1396 خورشیدی، است)، و اگر نگاهبانی و حمایت نشوند به زودی از چرخهی زندگی بیرون خواهند رفت. این در حالی است که در دههی 90 میلادی، شمار آنها به یک میلیون قلاده میرسید. ما انسانها با جانوران کرهی خاکی و زیستبوم خود چه کردهایم! و تا کجا قرار است پیش برویم!
*یارینامه: برای شناخت ویژگیهای فکهای خزری از تارنمای الی گشت و ویکی پدیا بهره برده شده است.
قوچ ارمنی؛ نشانههایی گسسته، از ماندگاری
خروس کولی دشتی؛ در لبهی پرتگاه
ماهی شیپ؛ مرواریدی گرانبها و کمیاب
افعی شاخدار دُم عنکبوتی؛ فریبنده و ناشناس
دلیجه کوچک؛ بیباک و پُرهیاهو
شاهروباه؛ بازیگوشیهای یک زندگی کوتاه
گوزن قرمز ایرانی؛ اسیر ترفند شکارچیان
عروسغاز؛ سایهای کمرنگ از پرندهای کمیاب
میشمرغ؛ گرفتار در چالهی ژنتیکی
شتر دو کوهانه؛ گونهای کمیاب در زیستبوم ایران
عقاب شاهی؛ شاهبازی بر فراز بادها
سمندر لرستانی؛ آذرنشینی زیبا و بیپناه
افعی دماوند؛ بومزاد ایران
پلیکان پاخاکستری؛ سبکبال و بیهیاهو
فیلماهی؛ مروارید سیاه دریای کاسپین
بالابان؛ بر اوج سپهر
پازنها؛ باشکوه و فرازجو
هوبَره؛ ستیز با عقابها، گریز از پرندهبازان
کرکس پشت سفید؛ پاک کنندهی زیست بوم
گربهی پالاس؛ گوشهنشین و گریزپا
لاکپشت پوزه عقابی؛ خونسرد و بردبار
اردک سرسفید؛ جلوهگر و خودنما
روباه ترکمنی؛ قلمرویی برای زندگی ندارد
خرس سیاه بلوچی؛ شبگرد و گوشهنشین
گیلانشاه خالدار؛ دورپروازی خستگیناپذیر
سیاه گوش؛ شکارگری چابکدست
گاندو؛ تمساح پوزه کوتاه، درندهای دست به عصا!
دُراج؛ خوشآوای گریز پا
گوزن زرد ایرانی؛ زیبا و خوش خرام