دُراج، پرندهی بومی ایران، در زیبایی و خوشآوایی کممانند است. باشکوه و دلبرانه میخرامد؛ گویی خود نیز میداند زیباییاش چه اندازه هوشرُباست. اما با همهی گریزپایی، گاه چنان ساده به دام شکارچیان میافتد که شگفتآور است. شاید از همین ساده به دام افتادن است که شمار دراج ایرانی روبه کاستی نهاده است.
دراج پرندهای با رنگی تیره است و از خانوادهی قرقاولها. نر این پرنده با مادهی آن اندکی تفاوت دارد. نرها که از پرندههای ماده، بزرگتر هستند، خالهایی در پهلو دارند و نوار سیاهی دور چشمهایشان. پسِ گردن دراجِ نر قهوهای رنگ است. دراج ماده خط و خالی خرمایی رنگ در پشت گردن دارد. اما پاهای هر دو جفت دُراج، نارنجی پُررنگ است.
دراج در خشکی زندگی میکند. دمی آرام نمیگیرد و به هر سو میرود. تا ناگزیر هم نشود، پرواز نمیکند. هنگامی هم که پرهایش را میگشاید تا بال بگیرد، پُرسر و صداست. انگار ناخشنود از پرواز خود است. حتا با هیاهو هم دشوار بتوان آنرا وادار به پرواز کرد.منقار دراج کوتاه است و حشرات و دانهی گیاهان، خوراک این پرنده است. اگر کرم خاکی و دانهی گندم هم ببیند، میخورَد. در ماههای اردیبهشت و آبان، لانهی خود را در گودالهایی میسازد که ژرفای کمی دارند و با برگ درخت و گیاه روی لانهاش را میپوشاند. زیستگاه دلخواهش نیز جاهایی است که پوشش گیاهی انبوه دارد؛ مانند بوتهزارها و نیزارها. دُراج دوست دارد از رودخانه و آبگیرها چندان دور نباشد.
شاید پرندهای به کمرویی دراج پیدا نشود! گوشهگیر است. خودنماییهایش برای همگونههایش است؛ برای دلبری از دراجهای دیگر. اما آن اندازه آسان به دام میافتد که حیرتآور است. شکارچیها نور چراغ را به چشمان زیبای دراج میافکنند و این پرندهی ساده دل، همان جایی که هست بی حرکت میماند، آنگاه یا شکار میشود یا زنده به دست دامگستران میافتد.
خواندنِ دراج بسیار دلنشین است. دراج نر، بامدادن و شامگان روی صخرهای میایستد و آواز میخواند. باور کردنی نیست که پرندهای به آن کمرویی و گوشهنشینی، چنین بانگ دلآویزی سر دهد!
با آنکه دراجها را سازمان محیط زیست حفاظت میکند و شکار آنها در همهی فصلها ممنوع است، باز بیرویه شکار میشوند و گاه کشاورزان آشیانهی آنها را ویران میکنند. از اینرو، نسل این پرندهی زیبای ایرانی روبه کاهش گذاشته است. با این همه، امید به از میان نرفتن آن، بسیار است.
دُراج ایرانی، بیشتر در تالاب میانکالهی مازندران، دشت ترکمان صحرا در استان گلستان و یکی دو زیستگاه دیگر بهسر میبَرد.
دراج، واژهای فارسی است. به آن «کبکنجی» هم گفته میشود. بلندی این پرندهی زیبا چیزی نزدیک به 25 تا 35 سانتیمتر است. در نوشتههای کهن زبان فارسی دربارهی این پرندهی بومی آمده است: «هنگامی که زلزله بُوَد، دراج بانگ کند و مردم را آگاه سازد!». شاید این سخن، افسانهگونه است. اما در اثرگذاری و زیبایی بانگ و آواز دلنشین دُراج، گمانی نیست!
*یاری نامه: تارنمای مارکوپولو
قوچ ارمنی؛ نشانههایی گسسته، از ماندگاری
خروس کولی دشتی؛ در لبهی پرتگاه
ماهی شیپ؛ مرواریدی گرانبها و کمیاب
افعی شاخدار دُم عنکبوتی؛ فریبنده و ناشناس
دلیجه کوچک؛ بیباک و پُرهیاهو
شاهروباه؛ بازیگوشیهای یک زندگی کوتاه
گوزن قرمز ایرانی؛ اسیر ترفند شکارچیان
عروسغاز؛ سایهای کمرنگ از پرندهای کمیاب
میشمرغ؛ گرفتار در چالهی ژنتیکی
شتر دو کوهانه؛ گونهای کمیاب در زیستبوم ایران
عقاب شاهی؛ شاهبازی بر فراز بادها
سمندر لرستانی؛ آذرنشینی زیبا و بیپناه
افعی دماوند؛ بومزاد ایران
پلیکان پاخاکستری؛ سبکبال و بیهیاهو
فیلماهی؛ مروارید سیاه دریای کاسپین
بالابان؛ بر اوج سپهر
پازنها؛ باشکوه و فرازجو
هوبَره؛ ستیز با عقابها، گریز از پرندهبازان
کرکس پشت سفید؛ پاک کنندهی زیست بوم
گربهی پالاس؛ گوشهنشین و گریزپا
لاکپشت پوزه عقابی؛ خونسرد و بردبار
اردک سرسفید؛ جلوهگر و خودنما
فک خزری؛ روزگار غمانگیز تنها پستاندار دریای کاسپی
روباه ترکمنی؛ قلمرویی برای زندگی ندارد
خرس سیاه بلوچی؛ شبگرد و گوشهنشین
گیلانشاه خالدار؛ دورپروازی خستگیناپذیر
سیاه گوش؛ شکارگری چابکدست
گاندو؛ تمساح پوزه کوتاه، درندهای دست به عصا!
گوزن زرد ایرانی؛ زیبا و خوش خرام
یک پاسخ
ممنون از گزارش پرنده زیبای دراج،تا حالا چنین پرنده ای را ندیده بودم .سپاس از شما وهمکاران.