بالزنان از پهنههای خشک و آبهای جهان میگذرد و چند ماهی از سال مهمان تالابهای ایران است. اینجا حال و روز بهتری دارد تا سرزمینهای دیگر. پا از مرزهای ایران بیرون بگذارد و سر از دورترها درآورَد، گونهای از همبالهایش، زیر پایش مینشیند و کاری میکند که نژادش دو رگه شود. آن وقت جهان میماند و اردکی که نه سر سفید است، نه سرخ!
اردک سر سفید تالابهای ایران، خودنماییهایی دارد که بیا و ببین! خودش هم میداند که چه دُم زیبا و فریبندهای دارد. همین است که گونهی نر اردک سرسفید با حرکاتی نمایشی، دُمش را بالا میگیرد تا هم جلوهگری کند و پوش پَرهایش را نشان بدهد، هم اینکه دل اردک سرسفید ماده را به دست بیاورد. اردک ماده هم که از این همه دلربایی خود را باخته است، صدایی برمی آورد که مثل آوازخواندن است.
اردک سرسفید از راستهی غازسانان و تیرهی اردکیان است. نر و مادهاش فرقهایی با هم دارند. اردک سرسفید نر قهوهای است اما تارکاش سیاه و باریک. رنگ کمر و تنهاش هم خاکستری است. خالهای ریز نخودی رنگی هم دارد که تنها از نزدیک دیده میشوند. دُمش دراز و نوکتیز است و آن را بالا میگیرد و خرامان راه میرود. منقارش هم برآمده است. شگفت است که رنگ بدنش، در فصل زادوولد، تغییر میکند و پُررنگ تر میشود؛ چیزی مانند بلوطی رنگ.
اما پرندهی ماده فروتن است؛ شاید هم خجالتی. دُمش را پایین میگیرد و نزدیکتر به سطح آب پرواز میکند. روی گونهاش هم خطی نوارمانند دارد و منقاری تیرهرنگ.
اردک سرسفید کلهی بزرگی دارد. بدنش تُوپُر است و بالهایش کوچک. اما دُمها که اسباب فخرفروشیاش شدهاند، باریک است و به راستی زیبا. تند و و تیز پرواز میکند و سر و صدای بالزدنهای پیوستهاش به گوش میرسد. دوست دارد پروازش نزدیک به سطح آب باشد. با اینکار انگار احساس امنیت بیشتر میکند. همین ویژگی هاست که او را از اردکهای دیگر مشخص میکند و به سادگی میتوان شناختش. یک ویژگی دیگرش نوار سفیدرنگی است که زیرچشمهایش هست و تا پسِ سر ادامه مییابد. البته آن نوار آنقدرها هم سفید نیست؛ پهلو میزند به خاکستری.
درازای اردک سر سفید به 46 سانتی متر میرسد. سیخکِ پا و چینهدان ندارد و به سرما حساس است. این اردک، تحمل هوای سرد را ندارد و همین که فصل سرد سال آغاز میشود خودش را به گسترهی جنوبی کشور میکشاند و تا سرما هست در آن پهنهی گرم میماند. همین که بهار شد دوباره به همان جایی که بوده، بازمیگردد و در تالابها لانهسازی و تخمگذاری میکند.
زیستگاه اردک سرسفید در مردابهای نیمه شور، دریاچههای شور و شیرین و نیزارهایی است که از دریا دور هستند. میان گیاهان مرداب آشیانه میسازد و روزگارش را میگذراند. شماری از این اردکهای کوچرو در تالابهای قوریگل آذربایجان غربی، کانی برازان مهاباد و میانگران خوزستان بیتوته میکنند و سرگرم کار و بار خود هستند. در فارس و سیستان هم رد و نشان آنها را میتوان گرفت. در گذشتهها شمارش اردکهای سرسفید کم بود. اما در سال 1398 خورشیدی خبرهای شادیآوری از جوجهآوری آنها در تالاب کانی برازان شنیده شد.
اتحادیهی بینالمللی حفاظت از محیط زیست جهانی، اردکهای سرسفید را در شمار گونههای «در خطر انقراض» جای داده است. یک دلیل آن چنین است که این اردک در پروازش به اروپا با گونهای اردک به نام اردکهای سرخ میآمیزد و اردک دورگهای زاده میشود که هم ویژگیهای اردک سرسفید را دارد و هم اردک سرخ را. اگر این کار ادامه پیدا کند، به سرعت از شمار اردکهای سرسفید خالص کاسته خواهد شد. اما خبر خوب آن است که در ایران، نشانی از اردکهای سرخ نیست.
یک دلیل دیگر کاهش شمار اردکهای سرسفید، افتادن در تور صیادان ساحل دریا و تالابها است. این رویدادهای دلخراش، آنهم در حالی که این اردک کمیاب روبه انقراض است، گاهگداری شنیده میشود و نگرانیهایی پدید میآورَد.
خوراک اردک سرسفید از ماهیها، نرم تنان و جانوران آبزی دیگر است. از نوزاد قورباغه هم نمیگذرد.
اردک سرسفید از خانوادهی مرغابی ها است. این خانواده سه دستهاند: اردکهای روی آب چر، اردکهای غواص و اردکهای ماهیخوار. اردک سرسفید، از گروه ماهیخواران است و در شکار ماهی، چابک و کاردان.
برپایهی آمارهای بازگو شده از سوی سازمان محیط زیست، شمار اردکهای سرسفید ایران در سال 1398، چیزی میان چهار تا پنج هزار بال (:قطعه) بوده است. این گونهی بسیار ارزشمند و کمیاب، به نام «اردک افراشته دُم» هم شناخته میشود.
*یارینامه: تارنمای دانشنامهی پرندگان ایران.
قوچ ارمنی؛ نشانههایی گسسته، از ماندگاری
خروس کولی دشتی؛ در لبهی پرتگاه
ماهی شیپ؛ مرواریدی گرانبها و کمیاب
افعی شاخدار دُم عنکبوتی؛ فریبنده و ناشناس
دلیجه کوچک؛ بیباک و پُرهیاهو
شاهروباه؛ بازیگوشیهای یک زندگی کوتاه
گوزن قرمز ایرانی؛ اسیر ترفند شکارچیان
عروسغاز؛ سایهای کمرنگ از پرندهای کمیاب
میشمرغ؛ گرفتار در چالهی ژنتیکی
شتر دو کوهانه؛ گونهای کمیاب در زیستبوم ایران
عقاب شاهی؛ شاهبازی بر فراز بادها
سمندر لرستانی؛ آذرنشینی زیبا و بیپناه
افعی دماوند؛ بومزاد ایران
پلیکان پاخاکستری؛ سبکبال و بیهیاهو
فیلماهی؛ مروارید سیاه دریای کاسپین
بالابان؛ بر اوج سپهر
پازنها؛ باشکوه و فرازجو
هوبَره؛ ستیز با عقابها، گریز از پرندهبازان
کرکس پشت سفید؛ پاک کنندهی زیست بوم
گربهی پالاس؛ گوشهنشین و گریزپا
لاکپشت پوزه عقابی؛ خونسرد و بردبار
فک خزری؛ روزگار غمانگیز تنها پستاندار دریای کاسپی
روباه ترکمنی؛ قلمرویی برای زندگی ندارد
خرس سیاه بلوچی؛ شبگرد و گوشهنشین
گیلانشاه خالدار؛ دورپروازی خستگیناپذیر
سیاه گوش؛ شکارگری چابکدست
گاندو؛ تمساح پوزه کوتاه، درندهای دست به عصا!
دُراج؛ خوشآوای گریز پا
گوزن زرد ایرانی؛ زیبا و خوش خرام