به یاد رستم و وهبیز پدربزرگ و مادربزرگ مهیار فرزانه که آن دو را از پرورشگاه و راهنمایی مارکار و بعدها دبستان دینیاری به واسطه دوستی و همکاری که با پدرم داشتند، میشناختم.
زمانی به یاد دارم که حادثه اتومبیلی رخ داد و در آن فردی درگذشت. البته شوربختانه حوادث رانندگی کم نیستند، اما این حادثه به این دلیل توجهم را جلب کرد که در همان زمان هر روز پیاده از محل آن حادثه رد میشدم و اثر برخورد آن اتومبیل را بر درختی میدیدم. آنطور که گفته میشد سرعت راننده و همینطور وجود سرعتگیرهای غیرکارشناسی باعث آن حادثه بود. رسانهها تنها از حادثهایی رانندگی و در همدردی آن درگذشته نوشتند و صدها پیام همدردی و آرامش باد منتشر شد. هر چند که یاد آن فردِ درگذشته حتما همواره با خانواده و دوستان و نزدیکانش است، اما همیشه برایم این پرسش مطرح بود که برای جلوگیری از تکرار آن حادثه چه کاری میتوانست انجام شود؟
زمانی دیگر باز هم رسانهها از خبر درگذشت فردی نوشتند و باز هم هزاران پیام آرامش باد ردوبدل شد. یکی از خویشانم که در زمینهی پزشکی بود و دوست نزدیک او بود میگفت که ظاهرا اگر آن فرد دربارهی بیماریاش بیشتر آگاهی داشت و همین طور امکانات پزشکی بیشتری وجود داشت و او یک دستگاه کمک تنفسی خانگی در اختیار داشت، شاید چنین اتفاقی نمیافتاد. آن زمان به این فکر کردم که درگذشت او میتوانست عاملی شود برای آگاهیرسانی درباره این بیماری و نیز راهنمایی بیماران و همینطور حرکتی برای تامین دستگاههای لازم تا جان افراد دیگر را نجات دهد.
شوربختانه نمونههای این نوع از حوادث بسیار هستند و هرچند که مرگ هر عزیزی در هر زمان و سن و سالی و دلیلی سخت است و علاوه برآن، پس از آن پرداختن به آن سختتر؛ اما در بسیاری از موارد درگذشت یک فرد میتواند باعث حرکتی شود که تلاش کند تا حدی که میتواند از تکرار آن برای دیگران جلوگیری کند. این چیزی است که آن را در جامعه امان بسیار کم دیدهام و شاید فرهنگی باشد که باید روی آن کار کنیم و گسترش یابد. معمولا گزارشی کوتاه از خبر درگذشت و سپس پیامهای آرامش باد و گاهی هم نامگذاری تیمی ورزشی یا انجام کار خیری به نام آن درگذشته رفتارهای معمول جامعه هستند که البته هر کدام از آنها جایگاه و ارزشهای خود را دارند. اما شاید بتوان رفتار دیگری را نیز انجام داد که میتوان نام آن را «کارزارهای مدنی برای جلوگیری از تکرار یک حادثه» نامید. برای شرح بیشتر و به مناسبت این حادثه ناگوار و برای نمونهایی خاص در مورد حوادث دوچرخهسواری به تجربهی شخصیام در این رابطه می پردازم.
هربار که با اتومبیل از چهارراهی در نزدیکی محل زندگیام رد می شوم، دوچرخهایی در محوطهی چمنکاری شدهی کنار آن چهارراه توجهم را جلب میکند. بر ان دوچرخ و در نزدیکی آن چند دسته گل مصنوعی گذاشته شده است و بر روی تابلویی شرح حادثه دوچرخهسواری نوشته شده است که در اینجا سیزده سال پیش جان خود را از دست داده است. این سمبل بسیار ساده را همسر فرد درگذشته برای یادبود و بالا بردن آگاهی عمومی در مورد حوادث دوچرخهسواری در اینجا قرار داده است. روزنامههای محلی دربارهی این دوچرخه نوشتهاند و شرح دادهاند که چه حادثهایی در انجا اتفاق افتاده است و این دوچرخه سمبل چیست. حتی شهرداری که در ابتدا اعلام کرده بود که این دوچرخه را از محل برخواهد داشت، در نهایت از این کار انصراف داد و این دوچرخه سمبلی شده برای هشدار به رانندگان (عکس این دوچرخه و گزارش آن از وب سایت روزنامه The Star). از نظر تجربهی شخصی خودم، همیشه علاوه بر این که دیدن این دوچرخه باعث شده است که از آن دوچرخهسوار که اصلا او را ندیدهام و نمیشناسم یادی بکنم؛ بلکه باعث شده است که به عنوان یک رانندهی اتومبیل به این بینیدشم که فاصلهی ایمنی و سرعت مجاز را هنگام رسیدن به دوچرخهسواران حرفهایی یا عادی رعایت کنم. ازسوی دیگر، به عنوان یک دوچرخهسوار نیز این صحنه باعث شده است که نکات ایمنی را بیشتر رعایت کنم. به عنوان یک شهروند هم باعث شده است که به بحثهای مربوط به قوانین راهنماییورانندگی و امکانات شهری برای بالا بردن ایمنی دوچرخهسواران بیشتر اهمیت بدهم.
علاوه براین، چندین وبسایت توسط افرادی راهاندازی شدهاند که نزدیکانشان را در حوادث دوچرخهسواری از دست دادهاند و در مورد این موضوع آگاهیرسانی میکنند. یکی از این وبسایتها با شعار «#این میتوانست من باشم» به خطراتی که دوچرخهسواران را تهدید میکند و افزایش آگاهی عمومی درباره آن میپردازد.
این نمونهایی خاص است از اصطلاحا کارزاری (کمپین،Campaign) که گاهی بعد از حادثهایی دلخراش آغاز میشود. معمولا نهادهای مدنی از خانواده و نزدیکان آن فرد یا هم گروهیها و هم تیمیها یا دوستان بنا بر این که آن حادثه چه ویژگی دارد این کارزار را شروع میکنند. این نوع کارزارها در مورد هر حادثهایی که میتوانست جلوی آن با تمهیدات یا آموزشها یا آگاهیرسانیهایی گرفته شود معمول است و از انواع و اقسام حوادث پزشکی تا حوادث جادهایی تا حوادث دیگر را شامل میشود. این کارزارهای مدنی به شکلهای مختلف تلاش میکنند که حساسیت و آگاهی عمومی را در مورد آن موضوع خاص بالا ببرند و همینطور قوانین و امکانات موجود را نیز در جهت بهتری دگرگون کنند. این کارزارها حتی به بحرانها و غمی که معمولا از این حوادث در جوامع به وجود میآید و برای بهبود آن نیاز به همدردی و مشارکت عمومی است، نیز توجه میکنند.
این کارزارها از گذاشتن یادبود (موقت یا دائمی) در محل اتفاق افتادن حادثه یا در محلهای دیگر و شرح واقعه به روشهای مختلف تا نامگذاری آن کارزار به نام آن فرد درگذشته تا بنیاد انجمنهای مدنی به نام آن فرد تا آگاهی رسانی توسط رسانهها و وبسایتها و با هدف آگاهیرسانی و جلوگیری از تکرار ان حادثه شروع و ادامه پیدا میکند.
معمولا در این کارزارها افراد با کمک گرفتن از کارشناسان و نیز ابزارهای آگاهیرسانی تلاش میکنند که مردم و افراد جامعه را در مورد جلوگیری از تکرار آن حادثه آگاه کنند. از سوی دیگر این کارزارهای مدنی باعث میشوند که نهادهای مسوول شهری و دولتی را به فکر تصویب قوانین و یا تمهیدات لازم برای جلوگیری از تکرار این حادثه بیندازند و حتی تا حدودی آنها را مجبور به این کار کنند. یه طور خاص این کارزارها مثلا در مورد دوچرخهسواری حرفهایی یا عادی در جادههای داخل شهر یا بیرون شهر باعث میشوند که در درجهی نخست قوانین شهری به نحوی اصلاح شود که حق دوچرخهسواران را در این محلها به رسمیت بشناسد و تابلوهای آگاهیدهندهی کافی نصب شود. از سوی دیگر در جادههایی که امکان آن باشد خطوط دوچرخهسواری بر روی جاده مشخص شود.
این کارزارها با توجه به نوع حادثه معمولا مجموعهایی از برنامهها هستند که دستبهدست هم میدهند تا یاد آن درگذشته با هدف بهبود وضعیت زنده بماند. حادثهی ناگوار درگذشت مهیار فرزانه باعث شد که کوتاه درباره این موضوع بنویسم، امیدوارم که اگر به نظر رفتار و روش درستی است، آغازی باشد بر گفتگوی در این باره در بین افراد جامعه و رسانهها. در اینجا باید خاطرنشان کرد که سایتهای خبری علاوه بر تنها لیست کردن نام درگذشتگان و یا اعلام خبرهای آرامش باد، شاید بهتر باشد که در کنار آن رفتارها و روشهای مدرن دیگر را هم آغاز و گسترش دهند. یاد همه درگذشتگان گرامی.
یادداشتی بر حادثه دلخراش درگذشت مهیار فرزانه
آگاهیرسانی کارزارهای مدنی؛ تلاش برای کاهش رویدادهای ناگوار
- بهمن مرادیان
- 1399-02-09
- 21:55
- 972
- یک نظر
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
یک پاسخ
با درود به آقای دکتر مرادیان. نوشتاری ارزشمند و خواندنی بود و همچنین اندیشیدنی. امیدوارم کسانی در یزد، یا حتی شهرهای دیگر ایران که جوانانش گرایش به ورزش دارند، باشند که این پیشنهادها و پندها را به عمل در آورند و دوباره شاهد چنین رویدادهای ناگواری نباشیم. روان مهیار فرزانه نوجوان ورزشکار زرتشتی شاد و یادش همواره ماندگار.