روز چهارشنبه، نگارههایی از تَندیس فردوسی در شهرستان قزوین در شبکههای اجتماعی پخش شده و نشان میداد پایههایی که تَندیس فردوسی بر روی آن جای گرفته است نابود و سنگ و بُتنهای سیمانی آن نیز، در کنار اثر ریخته و رها شده است. اما هیچ آگاهی ای از سرنوشت تندیس فردوسی در دست نبود.
به گزارش اَمرداد، فردوسی از جمله بزرگان ایرانی است که دوست و دشمن آن را ستوده و در برابرش کُرنش کردهاند. دِهگانزادهای (دهقان) پاک نهاد و آزاده که بخشی از تاریخ و استوره های باستانی ایرانیان را زنده کرده و پاس داشت و فرهنگ نیاکانی را اَرج نهاده و در دفتری وَرجاوَند برای آیندگان بهجا گذاشت.
شاید نیاز نباشد در اینجا، از بزرگی و منش و نیکنهادی و کار سِتُرگ فردوسی در پدیداری شاهنامه سخنی به میان آورد. زیرا همگان به ارزش کار فردوسی آگاه بوده و کمابیش با شاهنامه آشنایی دارند.
با این پیشگفتار کوتاه به سراغ داستان نابودی پایهی تندیس فردوسی و سرنوشت خود تندیس که در بوستانی در قزوین برپا بوده است، میرویم.
نگارنده از همان بامداد روز چهارشنبه با پیگیریهای فراوان و در گفتوگو با کُنشگران (:فعالان) فرهنگی شهرستان قزوین به سرنخهایی کوتاه رسید. در همان روز خبرگزاری ایلنا شاخهی شهرستان قزوین، گزارشی را نگاشت که نخست به این گزارش و پاسخ یکی از مسوولان نگاهی میاَندازیم.
هیچ رُخدادی برای تندیس فردوسی نیفتاده است
سخنگوی شورای شهر قزوین به ایلنا گفته است : مجموعهی شهرداری پیش از اقدام به نابودی تندیس فردوسی باید این محیط را میپوشاند تا این رویداد، رُخ نداده و برای مردم قزوین نگرانی پدید نیاورد.
مهدیه سادات قافلهباشی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در قزوین در پاسخ به اَنگیزهی سَهوی نابودی پایهی تندیس فردوسی شهرستان قزوین گفت : «در آغاز خیابان فردوسی شمالی بوستان بومی (:پارک محلی) وجود دارد که جایگاه رفت و آمد بسیاری از شهروندان است. اما از آنجا که بوستان وضعیت مناسبی نداشت، شهرداری اقدام به بهسازی آنجا گرفت که در هنگام بازسازی پایهی تندیس نابود شد».
هَموَند (:عضو) شورای شهر قزوین دربارهی تغییرات طراحی این فضا که به این رویداد ناگوار انجامیده نیز، گفت : « در این طرح بازپیرایی بوستان و اصلاح جدولها و مبلمان شهری در دستور کار شهرداری منطقه دو قزوین قرار گرفت. سازمان زیباسازی شهرداری قزوین پایهی ویران شده را نیز مرمت خواهد کرد و تندیس فردوسی هم اینک به این سازمان انتقال داده شده است».
وی با اشاره به اینکه به مردم قزوین اطمینان میدهیم که هیچ رخدادی برای تندیس فردوسی نیفتد، افزود: « تنها پایهی تندیس ویران شده که بنا است کمی عقبتر ساخته شود و در واقع، باید این تندیس کمی عقبتر قرار بگیرد».
قافلهباشی در دنبالهی سخنانش گفت : «بهتر بود شهرداری پیش از اقدام به این کار محیط تندیس را محصور میکرد که این اندازه افکار عمومی آشفته و ناآرام نشود و حجم نگرانی هم زیاد نباشد».
سخنگوی شورای شهر قزوین همچنین دربارهی زمان برگشت تندیس فردوسی بر جای خود افزود : «ما هم برای فرهنگ و هویت این کشور ارزش قایل هستیم و در زودترین زمان، پایه ی تندیس در همان مکان ساخته خواهد شد و کمتر از 10 روز دیگر تندیس به حالت نخست بر خواهد گشت». (خبرگزاری کار ایران، ایلنا – کد خبر 909778، چهارشنبه 17/2/1399)
چرا باید پایهی تندیس ویران شود؟
نخستین پرسشی که در آغاز برای هر فرد آگاه به مسایل فرهنگی پیش میآید، این است که بر مبنای کدام قانون و اصلی باید پایهی تندیس ویران شود. آیا این کار در گام نخست از میان بردن و هدردادن بودجهی مردم (:بیت المال) و کشور نیست؟ آیا آن پایه بخشی از هویت و اثر فرهنگی را تشکیل نمیدهد؟ نگرانی کُنشگران فرهنگی و دلسوزان کشور و شهرستان قزوین این نیست که، باید جلو دید مردم گرفته میشد و محیط را میپوشاندند تا مردم ویرانی پایه را نبینند. نگرانی آن است که چرا باید پایه ویران شود. اگر هم بنا است تندیس جابهجا شده و به عقبتر برگردد، آیا نمیشد همان زمان که این تندیس را برپا کرده، جانمایی درست صورت میگرفت تا این گونه بودجههای اَندک کشور در مسایل فرهنگی از میان نرود. و اینکه، با کمی اَندیشه و خِرد و هوشیاری میتوانستند پایه را هم جابهجا کنند، نه آنکه، پایه را نابود کرده و از میان ببرند. پرسش در این زمینه بسیار است و در این جا نمیگنجد و از آن میگذریم.
فشار رسانهها اَنگیزهای شد تا بخواهند تندیس فردوسی را برگردانند
اما پیگیریها نگارنده و گفتوگو با کُنشگران فرهنگی شهرستان قزوین داستان را به گونهای دیگر نشان میدهد. نام فردوسی در آغاز بر روی این خیابان در شهرستان قزوین گذاشته شده بوده و پس از آن به خیابان دهخدا تغییر نام یافته است. اما دوباره نام فردوسی را بر روی خیابان گذاشتهاند و کمابیش دو سال پیش تندیس فردوسی ساخته و در بوستانی در بخش فردوسی شمالی برپا شده است. در این مدت، گاهگاهی در میان مدیران و مسوولان کشمکشها و اختلاف دیدگاهایی بر سر بودن یا نبودن تندیس فردوسی روی داده است. به هر روی و گویا تصمیم به انتقال تندیس فردوسی گرفته میشود که با رویداد پیش آمده و پخش گستردهی نگارههای ویران شدهی پایهی تندیس در شبکههای اجتماعی و فشار رسانهای و درخواستهای مردمی، مسوولان گفتهاند که تندیس سالم است و به زودی به جای پیشین خود باز میگردد. نگارنده با دیدهی مثبت به داستان نگاه کرده و موضوع را به فال نیک گرفته که تندیس سالم است و به زودی بر جایگاه خود باز خواهد گشت.
اما بهتر بود که نخست مسوولان یک نگاره (:تصویر) از تندیس فردوسی در سازمان زیباسازی شهرداری و جایگاه نگهداری موقت آن منتشر میکردند تا مایهی نگرانی دوستداران فرهنگ ایرانی و کُنشگران فرهنگی در سراسر کشور نباشد. برخی از کُنشگران فرهنگی قزوین بر این باورند که برنامهای برای بازگشت تندیس وجود نداشته است و تنها فشارها اَنگیزهی پاسخ گویی مسوولان و تصمیم به بازگشت آن، بوده است. و باز هم پرسش پیشین به میان میآید که چرا و به چه اَنگیزهای پایه را ویران کردهاند. و چرا برپایهی نگارههای موجود، تنها بخشی از پایه را با پتک خُرد کرده و کار رها شده است و آیا در زمان تصویربرداری کارگران و پیمان کار حضور نداشتهاند؟
در جایی و در یکی از پایگاههای خبری گفته شده است که پیمانکار در جریان داستان نبوده است!؟ و همهی این ناسازگاریها (:تناقض) و نوع برخورد با یک اثر فرهنگی و هنری که از آنِ (:متعلق) به همهی مردم شهر و حتا کشور است، بسیار ناشیانه، نابخردانه و غیرحرفهای بوده است. همچنین پایهی تندیس با خود اثر هنری–فرهنگی (تندیس فردوسی) معنا مییابد و یک اثر به شمار میآید، حتا اگر دو فرد جداگانه و در دو زمان گوناگون آنرا ساخته باشند، این دو از یکدیگر جدا نبوده و نیستند.
از سویی، گفته شده که از پاییز سال گذشته در این بوستان بازپیرایی و بِهسازی انجام گرفته و طرح اصلاح هندسی در حال انجام است.
به هر روی، سخن را کوتاه کرده و همه چیز را به فال نیک گرفته و چشم به راه هستیم که تا ده روز آینده تندیس در همان جایگاه برپا شود و امید است که مدیران و مسوولان به دلنگرانیهای (:دغدغهها) مردم فرهنگدوست کشور نگرش بیشتری داشته باشند و خردمندانهتر برای زیباسازی شهرها تصمیم بگیرند.
فردوسی بزرگ را آنگونه که شایسته است، اَرج نهیم
اما سخن درخُور نگرش این است که، شوربختانه امروزه ما آنگونه که باید و شایستهی بزرگمردی چون فردوسی است، وی را اَرج ننهادهایم. از دید نگارنده، شایسته و بایسته (:واجب) است که تندیس فردوسی دستکم در همهی مراکز استانهای کشور برپا شود تا نسل جوان بیشتر با اَندیشهها و آرای یکی از نژادهترین ایرانیان آشنا شوند. بیگمان فردوسی را باید پدر فرهنگ ایران و فرزند پاکسرشت این سرزمین دانست و بسیار شرمآور است که تنها در چند شهرستان همانند تهران، مشهد، کرمانشاه و برازجان بوشهر با تندیس فردوسی رو بهرو باشیم. کسی که به گواه تاریخ همهی زندگانی خویش را به پای فرهنگ و تاریخ ایرانی گذاشته و مردم را بیدار و هُشیار کرده، شایسته و سزاوار چنین بیمهریهایی نیست.
نمیرم از این پس که من زندهام که تخم سخن را پراکندهام
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین
5 پاسخ
خجسته وهمایون بادبزرگداشت فردوسی فرمند، کاروان سالارسخن پارسی ورهاننده ازخودفراموشی. هنگامی که گفتگویی ازشاهنامه در میان است،بی گمان سخن ازیک کتاب یایک سخن پردازنیست. سخن یک فرهنگ، کشور،ویک جهان است. شاهنامه،رزمنامه آیین وداداست. پهلوان نامه ایستادگی وپایداری برلغزش وسستی، ستمگری وبیدادوهرآنچه اهریمنی است،اندیشیدن درشاهنامه اگرباژرف نگری درپیام راستین آن همراه باشدسرانجامش راهنمایی وراهیابی به کرانه های دوردست، رفتارهای نیک، پرهیزگاری ودادراستین خواهدبود. شاهنامه خردرانخست آفرینش وگرانبهاتربن داده ی یزدان دانسته است. جان وخرددوگوهر پیراسته ومینوی که هستی وچونی راستین آدمی رامی سازند. شاهنامه فردوسی که درآن رزم هاوپهلوانی های میهنی. مردمی ایران بربلندای خود میرسد، اگرگفته شودکه دیوان راستین فرهنگ ناب ونژاده ی ایرانیان است، سخنی گزافه نخواهدبود.هنگامی که عشق به ایران بانوستالژی همراه گردد ومنش پهلوانی باهنرسخن پهلوانی هم داستان شودوگستره ی دانش وبینش بابلندای درک ودردهمسایه گشته باشدوگوهروهنرونژادوخردهمرازو همنشین گرددونبوغ هم دراین میانه بااین چهارهمدم شودبی تردیدبرآیند این همه فردوسی می شودوشاهنامه اش، شناسنامه ای برای ایرانیان وبرگه ی شناسایی شان درهیاهوی پوچی ها چراکه درپهنه پرشکوه نامورنامه باستان، ایران وایرانی رامیتوان درگذرهزاره یافت ودریافت. شاهنامه امپراتوری پندوپیام های باستانی است. فراخوانی به انسانیت است فراخوانی به پاسداری ازپیمان، نجابت وشرافت، مهربانی ومهرورزی، خردورزی وخردمندی، راستی وبی آزاری، نیکی ویکتاپرستی ومیهن پرستی و… است. شاهنامه آینه ای است که سیمای راستین ایرانی رابه روشنی نشان می دهدواگراین آینه شکسته شودبازهم درهرشکسته آن ایران وایرانی جلوه گری خواهدنمود.
با درود ها از جان
من به یاد دارم هنگامی که تندیس فردوسی بزرگ در سلماس از میدان فردوسی
برداشته شد هم چنین دلایل سستی از سوی شهرداری سلماس اورده شد . ایا پس از گذشت 2 سال از این رویداد ناگوار ، تندیس به جای خود برگردانده شد ؟
درود بر شما و سپاس از بیان دیدگاه تان سرور ارجمند گلشن
آن رخداد تندیس سلماس مربوط به چهار سال پیش است و خوشبختانه با فشار رسانه ای بر سرجای خود برگردانده شده است و من دو سال پیش در سفر به سلماس آنرا دیده ام و نگاره برداری کردم. هر گاه مردم به مسوولیت اجتماعی خویش پی برده و مطالبه گری فرهنگی داشته باشند ، بی گمان اشتباهات برخی مسوولان ، اصلاح خواهد شد.
تندرست و شادکام باشید
پاینده ایران
فردوسی در قلب ايرانيان است و اگر نامردمانی ، هر کاری را چه سهوا و چه از روی کينه ورزی با تنديس هاي اين خداوندگار سخن ايران انجام دهند راه به جایی نخواهند برد . اگر کسانی از روی کينه ورزی می خواهند از اين پس چنين کارهایی انجام دهند به ايشان می گويم خود را بیجهت خسته نکنند …. آيا شما کسی را سراغ داريدکه اگر به او بگويند که پدران و نياکان خود را تحقير کن و به ايشان ناسپاس باش آيا کسی چنين کاري خواهدکرد؟ هرگز و هرگز مگر که اهريمن خو باشد بنابراين ايرانيان هرگز به نياکان بزرگمنش خود که همانا کورش و فردوسی و آزرتشت و . . . هستند ناسپاسی ننموده و هميشه همانگونه که بزرگ هستند بزرگشان مي دارند.
تو فردوسی پیغمبر مهر و کین
برای زن و مرد ایران زمین
نوشتی تو شهنامه در سال سی
بشد جاودان زنده زان پارسی
هرآن مهر ایرانش در سر بود
بر او واژه های تو رهبر بود
که تا روشنی زاید از تیرگی
درآیند مردم از این بندگی