لوگو امرداد
سالگرد درگذشت چهره ماندگار ریاضیات

یادنامه‌ای کوتاه برای «پرویز شهریاری»

80887 530«گات‌ها، همه جا بر خرد و شناخت آدمی تکیه می‌کند و بدون آن که در بخش‌های ریز و درشت زندگی آدمی دخالت کند، بر چنان اصولی از زندگی اجتماعی تاکید کرده است که می‌توان آن‌ها را سفارش‌هایی فلسفی به حساب آورد که منافع عام بشری را در نظر می‌گیرند…. زرتشت در گات‌ها می‌آموزد «آن جا که شناخت باشد، اندیشه‌ها هماهنگ است» و از همین جمله کوتاه می‌توان به رمز جاودانگی فلسفه‌ی‌ او پی برد.» (رویه‌ی‌ ۴۵ کتاب «تاریخ ریاضیات در ایران»؛ نوشته‌ی‌ زنده‌یاد پرویز شهریاری)
پرویز شهریاری در گفت‌وگویی می‌گوید: «من بارها گفته‌ام از زندگی گذشته‌ام خرسند هستم. هر چند بر لبه‌ی‌ تیغ زندگی کرده‌ام، هر بار که گرفتار شدم باز همان شیوه‌ی‌ علمی و فرهنگی را پیش گرفتم. شما به مجموعه‌ی‌ کتاب‌ها و مقاله‌هایی که به فارسی برگردان کرده‌ام، نگاه کنید؛ بیش از ۲۸۰ کتاب و هزار مقاله، این مجموعه حاصل عمر من است.
برای آشنایی با زندگی و آثار استاد پرویز شهریاری نگاه کنید به:
«سال‌ها باید که تا…» جشن‌نامه استاد پرویز شهریاری، به کوشش دکتر رقیه بهزادی، انتشارات فردوس، ۱۳۸۲.
«ارج‌نامه شهریاری» به خواستاری و اشراف دکتر پرویز رجبی نشر توس.
«یک زندگی» خاطرات و دیدگاهای دکتر پرویز شهریاری در گفتگو با مهندس امیر حاجی صادقی، نشر کوچک
«پس از چهل سال»، زندگی‌نامه استاد پرویز شهریاری، نویسنده: ابوالقاسم پورحسینی، نشر مهاجر، چاپ اول ۱۳۸۰.
«ستاره‌‌ی اعداد» (پرویز شهریاری) کیست و چه کرد؟، سیدعلی صالحی، انتشارات تهران.
زندگی‌نامه‌ی پرویز شهریاری از انتشارات انجمن آثار و مفاخر ایران.
نوشتن درباره‌ی زنده‌یاد «پرویز شهریاری»، هم دشوار است، هم ساده! دشوار از این‌رو که در برابر جایگاه والای او در دانش و فرهنگ ایران، هر چه بنویسی به چشم نمی‌آید و او شایستگی‌اش بیش از این نوشته‌هاست، ساده، چرا که چنان درباره‌ی او و کارهایش به گستردگی نوشته شده است که همه‌ی‌ چشمه‌ها را در دست داری و می‌توانی هر چه می‌خواهی از آن‌ها برداشت کنی.
دوم آذرماه ۱۳۰۵ خورشیدی، در محله‌ی «دولتخانه» کرمان زاده شد و در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ خورشیدی در تهران درگذشت. نداری و دست‌تنگی خانواده‌ی‌ او، یکی از روشن‌ترین یادهای او بود که در همه‌ی‌ گفت‌وگوهایش از آن سخن می‌گفت: «پدرم که روی زمین‌های اربابی کار می‌کرد، گاه‌گاهی می‌توانست به خانه سر بزند. ششم ابتدایی بودم که پدرم را که ۴۶ سال بیشتر نداشت، از دست دادم». پس از مرگ پدر، مادرش گلستان شهریاری، خانواده را به سختی اداره می‌کرد.
می‌گوید: «من به ریاضی علاقه‌مند بودم، اما به ادبیات و فلسفه عشق می‌ورزیدم. رشته ریاضی را انتخاب کردم؛ چرا که کلاس‌های ادبیات خیلی شلوغ بود».
با دشواری‌های مالی به سختی درس‌هایش را فراگرفت. هم‌زمان با آموزش در رشته‌ی ریاضی، در ایستگاه راه‌آهن کارگری می‌کرد. پس از دانش‌آموختگی دانشسرای مقدماتی در کرمان به کار معلمی پرداخت.
نخستین کتابی که نوشت؛«جنبش مزدک و مزدکیان» بود که در سال ۱۳۲۷ خورشیدی به چاپ رسید. نخستین هفته‌نامه‌ای که سردبیر آن بود «وهومن» نام داشت که یک سال چاپ شد.
در سال ۱۳۳۵ خورشیدی در زندان قزل‌قلعه زبان روسی یاد گرفت و پس از آزادی به برگردان کتاب‌های ریاضی روسی پرداخت. البته چون زبان تحصیلی او فرانسه بود، پیش از این چند کتاب از فرانسه به فارسی برگردان کرده بود که در زندان، نخستین آن را در سال ۱۳۳۱ خورشیدی با نام «تاریخ حساب» نوشته‌ی‌ «رنه تاتون»، به فارسی درآورد.
پرویز شهریاری بر این باور بود که: «ریاضیات آسان‌ترین درسی است که دانش‌آموزان می‌توانند یاد بگیرند. ولی سیستم آموزشی نادرست، بخشی از دانش‌آموزان ما را از ریاضیات گریزان کرده است. سیستم آموزشی نه‌تنها به دانش‌آموز بلکه به دانشجو نیز فشار می‌آورد که برای پیروز شدن در آزمون‌های تستی باید حفظ کنی و روش تستی یاد بگیری. روشن است که ریاضیات را باید فهمید و حفظ کردن طوطی‌وار نتیجه‌ای جز گریزانی از ریاضیات ندارد. من کتابی نوشتم به نام «روش‌های جبر»؛ این کتاب تا پیش از کنکور در برخی از چاپ‌ها تا ۲۲ هزار نسخه به فروش می‌رفت، ولی از زمانی که کنکور فراگیر شده این کتاب کمتر مورد علاقه دانش‌آموزان است».
در زمینه‌ی‌ فیزیک هم چندین کتاب دارد، مانند: «سرگذشت حرکت»، «نظریه نسبیت در مساله‌ها و تمرین‌ها» و «در جست‌وجوی هماهنگی».
شهریاری در پیش‌گفتار کتاب «نگاهی به تاریخ ریاضیات در ایران» نوشته است: «نخستین سود تاریخ ریاضیات در آموزش ریاضی است. تاریخ ریاضیات سودی دو جانبه دارد؛ هم به معلم یاری می‌رساند تا بتواند نظر دانش‌آموزان را به مساله‌هایی جلب کند که برای مفهومی ریاضی به وجود آمده است و هم به طور طبیعی، دانش‌آموزان را با تلاش‌ها و جست‌وجوی دانشمندان، به ویژه ریاضیدانان کشور خود و گام‌هایی که در راه ساختن این بنای سترگ که ریاضیات نام دارد و امروز در اختیار ماست برداشته‌اند، آشنا می‌کند. وقتی دانش‌آموز آگاه شود که برای نمونه، نمادهایی که در حساب یا جبر به کار می‌بریم، تنها از سده‌ی شانزدهم میلادی معمول شده‌اند و در طول چند صد هزار ساله تاریخ، بشر به این نمادها دسترسی نداشته است و همه چیز را با توضیح یا به احتمال با هندسه روشن می‌کرده، یا وقتی که بداند «اصل پنجم» اقلیدس در تمام این دو هزار سالی که از زمان کشف آن می‌گذرد، دغدغه‌ای برای ریاضی‌دانان بوده است، تا این که کوشش‌های آن‌ها در سده هجدهم به بار نشست، یا آگاه شود که برای به کرسی نشاندن «عددنویسی دهدهی»، یعنی همین عددنویسی که ما امروزه از آن استفاده می‌کنیم، از سده سیزدهم میلادی به مدت چند سده، چه مبارزه‌هایی در جریان بوده و …، بی‌تردید بیشتر دل به درس می‌دهد؛ زیرا خود را پاسدار گذشتگان می‌بیند.»
شهریاری همواره به این نکته اشاره می‌کرد که پیش از این‌که بسیاری از مفهوم‌های ریاضیات در اروپا پیدا شوند، در ایران به دست دانشمندانی مانند «خوارزمی»، در پیدایش جبر و مقابله، حل معادله‌های درجه اول و دوم، «موسا فرزند شاکر»، در پیدا کردن شکل‌های هندسی و مساحت آن‌ها به ویژه مساحت مثلث برحسب طول ضلع‌های آن، و… پیدا شده بود.
استاد همواره گفته و نوشته بود که: «حساب به وسیله ایرانی‌ها پخش شد، یعنی این‌که تنها با ۱۰ نشانه از ۰ تا ۹ می‌توانید هر عددی را بنویسید، به وسیله ایرانی‌ها و خوارزمی و کتابی با نام «حساب هندی»(این نشانه‌ها را هندی‌ها پیدا کرده بودند)، در جهان پخش شد. پایه‌های مثلثات در ایران ریخته شده است و از سده‌ی‌ سوم تا نهم هجری همه‌ی‌ رازورمزهای مثلثات را ایرانی‌ها بررسی و روابط آن‌ها را به‌دست آوردند. اروپایی‌ها هم پس از سده‌ی‌ ۱۲ میلادی کم‌کم از روی نوشته‌های ایرانی‌ها با مثلثات آشنا شدند و توانستند کار دانشمندان ایرانی را دنبال کنند.
شهریاری در آغاز زندگی سیاسی خود، در روزگار پرتنش سیاسی دهه‌ی‌ ۲۰ بود. در نوزده‌سالگی به حزب توده ایران و به جریان چپ و مارکسیستی پیوست. در فروردین ۱۳۲۸ خورشیدی برای نخستین بار بازداشت شد.
بنیادگذاری دبیرستان‌های «خوارزمی» (۱۳۳۹خورشیدی)، «مرجان» (۱۳۴۰خورشیدی) و «مدرسه عالی علوم اراک» (۱۳۳۵خورشیدی) از کارهای اوست.
با نوشتن کتاب‌های ریاضی و هم‌زمان با آن برگردان صدها کتاب، در تاریخ و آموزش ریاضیات توانست جایگاه برتری در پرورش اندیشه‌ی‌ پرسش‌برانگیز میان جوانان به دست آورد.
ـ سردبیری یک ساله‌ی‌ هفته‌نامه‌ی‌ «وهومن» تا ۲۸ امرداد ۱۳۳۲خورشیدی، «سخن علمی» (۹۰ شماره)، «اندیشه‌ی‌ ما»، «آشتی با ریاضیات» و «آشنایی با ریاضیات» (۷۰ شماره)، «چیستا» (از شهریور ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۱، هر سال ۱۰ شماره) و «دانش و مردم»
ـ دریافت نشان درجه‌ی‌ یک علمی از وزیر آموزش و پرورش دکتر خانلری (۱۳۴۵خورشیدی).
ـ دکترای افتخاری ریاضیات از دانشگاه کرمان(۱۳۸۱خورشیدی).
ـ چهره‌ی‌ ماندگار در رشته‌ی‌ آموزش ریاضیات (۱۳۸۴خورشیدی).
ـ فیلم مستند «فانوس گلستان»، مروری بر زندگی، اندیشه، آثار و فعالیت‌های دکتر پرویز شهریاری، از «میلاد درویش»، برنده‌ی‌ جایزه‌ی‌ بهترین فیلم مستند و برنامه تلویزیونی از نخستین دوره‌ی‌ جشنواره‌ی‌ فرهنگ و رسانه‌ی‌ وزارت علوم شد و در خانه‌ی‌ هنرمندان ایران به نمایش در آمد.

ما اکنون چه می‌کنیم؟
از ۱۰ شب روز ۳ خورداد سال ۱۳۹۱ خورشیدی، چند دقیقه‌ای گذشته بود که به همراه شهداد حیدری، خبرنگار «امرداد»، از نشستی که به یاد «پرویز شهریاری»، در فرهنگسرای «ابن سینا»، در شهرک غرب برپا شده بود، بیرون آمدیم. پس از کمی پیاده‌روی، انگار یک پرسش در اندیشه‌ی‌ هردوی‌مان موج زد، از آن‌همه چیزی که دیده و شنیده بودیم، پرسشی برجای ماند که پاسخی برایش نیافته بودیم: چه شده است که در ایران در یک دوره‌ی‌ ویژه، شماری درخور و بی‌مانند از نادره‌کارانی مانند محمد غفاری (کمال‌الملک)، محمدتقی بهار (ملک‌الشعرا) ، علی‌اکبر دهخدا، محمد قزوینی‏، ابراهیم پورداود، محمد معین، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی‏، حسین بهزاد، روح‌الله خالقی، حسین کاظم‌زاده ایرانشهر، غلامحسین مصاحب‏، عبدالحسین زرین‌کوب، …و ده‌ها نام دیگر، و واپسین‌هایی که از دست‌شان دادیم، ایرج افشار، پرویز شهریاری رشد می‌کنند و به این جایگاه علمی و فرهنگی می‌رسند، و دیگر این روند می‌ایستد، ایستی پرسش‌برانگیز!؟ چرا روزگار ما نتوانسته تا کنون چنین کسانی را بپروراند؟ به هم گفتیم که ویژگی این بزرگان، سخت‌کوشی، پرکاری، و از همه مهم‌تر عشق به راه برگزیده‌شان بوده است.
از هم پرسیدیم؛ چه بستری فراهم بوده که اینان در آن بستر فرهنگ‌ساز و برای کارهای بنیادین و سخت و علمی پرورده شدند و کارهایی ماندگار برجای نهادند؟ چرا این بستر اکنون فراهم نیست؟
سرگذشت این بزرگان را که بخوانیم، گونه‌ای برابری و یکسانی در آن‌ها دیده می‌شود: «رنج و سرمستی». همه‌ی‌ اینان دچار گونه‌ای «خواست» بوده‌اند و از نبود آن‌چه می‌خواستند، رنج می‌بردند. «رنج» و گاه «زخمی» که تنها با کار و کار و کارِ سخت بهبود می‌یافته است و پس از بهبودی، گونه‌ای سرمستی ناگفتنی و نادیدنی به آن‌ها دست می‌داده و همانا این سرمستی چنان نیرویی می‌آفریده که کاری بهتر و پربارتر را به دنبال داشته است. می‌گویند «رنج» و «شادی» با هم زاییده می‌شوند و عشق خطی است که این دو را به هم پیوند می‌دهد. و ما در زندگی همه‌ی‌ این بزرگان، این نقطه‌ها و خط پیونددهنده‌ی‌ آن‌ها را می‌بینیم.
هر کسی فرزند روزگار خویش است. هیچ دو تن را نمی‌توان با هم برابر دانست و یا حتا مقایسه کرد. انگیزه‌های کاری برای هیچ دو تنی یکی نیست. نمی‌توان همه را یک گونه دید، ولی با خواندن سرگذشت هر یک از بزرگان این سرزمین، می‌توان پی برد که همه‌ی‌ بزرگان ایران‌زمین، یک «خواست» و یا بهتر بگوییم یک «درد» هم‌سان و مشترک داشته‌اند؛ و آن سربلندی و سرافرازی ایران بوده است. همه می‌خواستند به جهان و جهانیان نشان دهند که به درستی این سرزمین زادگاه فرهنگ گیتی بوده و کار، کارِ سخت و پی‌گیر و توان‌فرسا می‌کردند تا این فرهنگ را از زیر گردوغبار زمانه به‌درآورند تا بتوان به ایرانی و انیرانی نشان داد که ما که بودیم و چه داشتیم و به آیندگان بگویند که شما که بودید و چه داشتید، تا ما که همان آیندگان هستیم بر خود ببالیم و دنبال کنیم راه و روش آنان را. اما «ما اکنون چه می‌کنیم؟» نمی‌خواهم ناامیدانه پاسخ دهم: «هیچ»!

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. دورود برشما پارسال یه پست در رابطه با سالروز ایشان در پیجم‌گذاشتم منون از شما بابت یاداوری سالروز این استاد بزرگ و ارزشمتد ریاضیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09