«وهرز» از تبار دیلمیان بود که در سال ۵۷۰ میلادی به فرماندهی سپاهی از ایران در زمان فرمانروایی خسرو اول، بر یمن چیره شد و آن را به قلمرو خود افزود و سیف بنذی یزن را به تخت فرمانروایی یمن نشاند. در تاریخ نام و نیای وی با ناهمسانیهایی ثبت شدهاست. برخی وی را وهرز پسر کامکار از سواران و بزرگان عجم و از خاندانهای بزرگ دانستهاند و برخی دگر وی را خرزاد پسر نرسی نواده جاماست برادر قباد یکم دانستهاند که چون انوشیروان وی را با سپاه به یمن بفرستاد، مرتبه وهرزی بدو داد. یعنی وهرز نام وی نیست بلکه جایگاهی است که انوشیروان بدو داد. برخی نیز وهرز را نام وی و نیایش را بهآفرید پسر ساسان دانستهاند. در سال ۵۷۰ میلادی سپاه حبشه به سرکردگی ابرهه بنای دستاندازی را به سرزمین یمن گذاشتند و مردم یمن سیف بن ذی یزن را که در ادبیات عرب بسیار نامور(:معروف) و یکی از پادشاهان حمیری یمن بوده است را به دربار انوشیروان فرستادند و از انوشیروان برای پس زدن(:دفع) حبشیان یاری خواستند. انوشیروان با بزرگان دربار خود مشورت کرد. آنان گفتند در زندان گروهی از بزهکاران هستند که میتوان آنها را فرستاد، اگر کشته شوند، زیانی نرسد و اگر پیروز شوند، کشوری را بدست آوردهایم.
خسرو این رأی را پسندید و شمار ۸۰۰ محکوم به مرگ را به سرداری وهرز دیلمی با هشت کشتی به یمن فرستاد. وهرز به محض رسیدن به یمن دستور داد تا کشتیهایی که ایشان را آورده بود بسوزانند تا لشکریان وی دیگر امید بازگشت نداشته باشند. فرمانده حبشیان وقتی این گروه اندک را دید، اعتنایی نکرد اما بسیاری از مردم یمن که از بیداد حبشیان به تنگ آمده بودند، با لشکریان ایران همراه شدند و شمار این گروه را 50 هزار تن نوشتهاند. مردم به فرماندهی این گروه توانستند حبشیان را از یمن بیرون کنند و حتا آنها را دنبال کردند و تا حبشه تاخت و تازهایی نمودند و سیف بن ذی یزن را به پادشاهی یمن نشاندند.
از اینرو از آن پس یمن فرمانبردار ایران شد و سیف بن ذی یزن نیز خراج به دربار ایران می فرستاد ولی چندی نگذشت که چند تن از حبشیان که در خدمت او مانده بودند، او را کشتند. وهرز دوباره از سوی انوشیروان مامور شد که فتنه یمن را فرو نشاند و خود از سوی دولت ساسانی در آنجا به فرمانروایی بپردازد. بدینگونه تا آمدن اسلام مردم یمن پیرو فرمانروایان ایرانی بودند و بازماندگان گروهی که انوشیروان به یمن فرستاد را تازیان(:اعراب) ابناء (جمع ابن) مینامیدند.
یارینامهها
کریستینسن، آرتور امانوئل. ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی. چاپ سوم. تهران: انتشارات ساحل, ۱۳۸۲.
حقیقت، عبدالرفیع. تجلی تاریخ ایران، مجموعه مقالههای تاریخی و جغرافیایی. تهران: انتشارات کومش، ۱۳۷۰
زرینکوب، عبدالحسین. دو قرن سکوت. چاپ دوم. تهران, ۱۳۳۶.
3 پاسخ
تشکر بابت مطالب استاد علی غلامرضایی از شهرستان املش
خیلی سوژه خوبیه برای یه فیلم سینمایی – واقعا عالی بود ممنون بابت مطلبی که اینجا آوردید
سپاس فراوان