گوردَخمهی ارزشمند دو هزار و اَندی سالهی نامدار به «آبشخور رستم» در شهر مَرودشت به جایگاهی برای یادگارینویسیهای افراد نابخرد و ناآگاه تبدیل شده و زخمهای ژرفی را بر پیکرهی رنجور یادگار پارسها زده و نشانده است.
به گزارش اَمرداد، گُل بود به سبزه نیز آراسته شد. این زبانزد (:ضرب المثل) نامدار، روزگار ناخوش و نَزار یکی از ارزشمندترین یادمانهای تاریخی- فرهنگی سرزمین پارس و حتا کشور را نشان میدهد. گوردخمهای دوهزار و اَندی ساله که در نوع خود بیهمتا و یگانه است و از آنِ خاندان بومی پارس و کمتر شناخته شدهی «پَرَتَرَکهها» یا «فراتهداران» بوده که از سوی افراد نابخرد فرومایه و چپاولگران یادمانهای تاریخی، مورد دستاَندازی (:تعرض) قرار گرفته است.
این افراد نابخرد و بیهویت بهتازگی و شاید در چندین ماه گذشته، با رنگ بر جایجای گوردخمهی بیمانند (:منحصربه فرد) نامدار به آبشخور رستم در شهر مَرودشت، یادگارینویسی کرده و زخمهای ژرفی را بر پیکره و اندام رنجور و ناتوان یادگار پارسها برجای گذاشته و اَفزونبر آسیبرسانی به آن، چهرهی زشت و زنندهای را به نمایش گذاشتهاند.
در روزگاری که کشورهای نوپا و همسایه به دنبال دست و پا کردن هویت و پیشینهای کهن با زور و قدرت و زر و سیم برآمده تا شاید بتوانند برای خود تمدن و فرهنگی هرچند دروغین را بسازند و از این راهها کسب درآمد کرده و گردشگران جهانی را به سوی شهر و سرزمین خود روانه کنند و مهمتر از همه، برای خود پشتوانهی فرهنگی بسازند، ما در ایران نشانههای هویتی، فرهنگی، تاریخی و شناسنامهی بالَنده و غرورآمیز خویش را، اینبار نه به وسیلهی یورش بیگانگان و تاتار و مغول و با جنگ و خونریزی، بلکه با دستهای پَلشت و خوی غیر انسانی خود، نابود کرده و یادگارهای نیک و ارزشمند نیاکان پاکسرشت خویش را یکی پس از دیگری از صفحهی روزگار حذف و از چهرهی تاریخ پاک میکنیم!؟
به راستی که هیچ مردم با فرهنگ و خردمندی در جهان امروز با تاریخ و فرهنگ شکوهمند خویش، چُنین نکرده و نخواهد کرد که ما امروزه با آن کرده و از سر ستیز و جنگ با یادگارهای گذشتگان خود برآمدهایم.
گوردخمهای باستانی که در کنار جاده رها شده است
گوردخمهی نامدار به «آبشخور رستم» در شهر مَرودشت، بدون تعیین حریم درکنار جادهی آسفالته به حال خود رها شده است. گذشت زمان به همراه عوامل طبیعی و محیطی و بدتر از همه، دستاَندازیهای انسانی رَحمی به آن نکرده و این یادمان باستانی را در خطر ویرانی جای داده است. شکستگیها و تَرک در جایجای این گوردخمه دیده میشود.
گُلسنگها به درون این اثر ملی رِخنه کرده و مایهی آسیبرسانی به آن شده است. یادگارینویسیها و خَراش از سوی افراد فرومایه و نابخرد افزونبر آسیبرسانی به این یادمان تاریخی، چهرهی زشت و زنندهای را به نمایش گذاشته است که در واقع نشانهی بیفرهنگی و بیهویتی تعرضکنندگان است.
همچنین دو سال پیش نیز، فردی از این یادمان ملی و ارزشمند به عنوان جایگاه تبلیغ برای کار و پیشهی خود بهره برده و با رنگ بر روی اثر ملی نگاشته و به گوردخمه آسیب رسانده بود که نگارنده در بازدید سال گذشته، موضوع را به مدیر میراث فرهنگی شهر مَرودشت آگاهی داده و خواستار پیگیری و پاک کردن تبلیغ بر پشت گوردخمه و دیگر اقدامهای لازم شده بود.
با این همه، شوربختانه مدیر میراث فرهنگی شهر مرودشت که پیمان پیگیری و پاکسازی تبلیغ بر روی گوردخمه را به نگارنده داده بود، نه تنها بر آن پایبند نبوده و هچگونه اقدامی را در یک سال گذشته برای این یادگار ارزشمند ملی انجام نداده است، بلکه به تازگی و شاید چندین ماه گذشته، افراد سودجو و نابخرد در جاهای دیگر آن نیز، یادگارینویسی کردهاند تا شاید پازل کاملی از آسیبها و دستاَندازی را به نمایش بگذارند!
اما شاید یکی از بدترین چالشهای این یادمان باستانی ارزشمند، جایگیری آن درکنار جاده آسفالته باشد که با حرکت خودروها، لرزه بر اَندام بیدفاعش افتاده و هر روز یک گام به مرگ نزدیکتر میشود. همچنین موضوع گسترش و پهن کردن (:تعریض) جاده در آینده، آن را در خطر نابودی بیشتری جای خواهد داد. نبود تابلوی شناسایی (:معرفی) گوردخمه و نکتههای هُشدار دهنده بر روی آن از سوی میراث فرهنگی در کنار این یادمان ملی که میتواند بازدارندهی بخشی از آسیبها و شناسایی بهتر آن یادمان باستانی باشد از دیگر دشواریهای پیشروی گوردخمهی آبشخور رستم است.
از سویی، مدیران و مسوولان میراث فرهنگی باید بدانند که کُنشگران میراث فرهنگی و خبرنگاران، بازوان توانمند و دست راست این اداره بوده و همواره هستند و اگر مواردی را دلسوزانه آگاهی داده و پیگیر بوده و یا نقدی را نگاشته و گوشزد میکنند، تنها بر پایهی مسوولیت شهروندی و اجتماعی خویش است تا بتوان با همکاری و همراهی مدیران و مسوولان میراث فرهنگی به پاسداری و حفظ بهتر و شایسته تر یادگارهای گذشتگان دست یازید. همچنین باید دانست که، همین نقدها است که سازندگی را رقم خواهد زد. وگرنه، با بَهبَه و چَهچَه زدن و آفرینباد گفتن، چیزی درست نشده و نخواهد شد.
گفتمان میراثفرهنگی که مغفول مانده است
یکی از موضوعهای چالشبراَنگیز و درخُور نگرش کشور، جُستار گفتمان میراث فرهنگی است. باید دانست که سطح فرهنگ و آموزش تودهی مردم، آناندازه پایین است که به گفتمان میراث فرهنگی و زیستبوم هیچ نگرشی نداشته و به آن اهمیت نمیدهند. بیگمان این موضوع، بزرگترین چالش پیشروی یادمانهای تاریخی و طبیعی کشور در چند دههی گذشته بوده و است.
به باورکارشناسان و کُنشگران (:فعالان) میراث فرهنگی تا هنگامی که گفتمان فرهنگی در میان مردم یک جامعه حل نشده و موضوع میراث فرهنگی و زیستبوم به دل نگرانیهای (:دغدغهها) مردم و بالاتر از آن به گفتمان اندیشگانی سیاستگذاران تبدیل نشود، باید همچنان چشم به راه آسیبرسانی به یادمانهای تاریخی و طبیعی بوده و با آن دستوپنجه نرم کنیم.
زمانی که هیچگونه آموزشی در دوران دبستان به فرزندانمان دربارهی اهمیت پاسداشت میراث فرهنگی و زیستبوم نمیدهیم، در رسانهها بهویژه صدا و سیما که قدرت بالایی در جذب مردم دارد، هیچ فیلم، نماهنگ و تبلیغ سازنده و درستی نشان داده نمیشود، نباید چشمداشتی بهتر از این داشته باشیم و در انتظار معجزه بود.
گوردخمهی آبشخور رستم
گوردخمهی نامدار به «آبشخور رستم» را نخستینبار «لویی واندِنبِرگ» بلژیکی شناسایی کرد و در بررسیهای خود آن را وابسته به اواخر دورهی هخامنشی دانست. در پروندهی ثبتی این یادمان ملی در ادارهی میراث فرهنگی، آن را به دورهی ساسانی نسبت دادهاند. اما با نگرش به دیگر نمونههای این گوردخمه در سرزمین پارس و کشور و همچنین بررسیها و پژوهشهای نوین باستانشناختی و تراش و فرم آن و ابزار بهکار رفته در ساخت و شِگردهای (:تکنیک) کاری، باید آن را وابسته به دورهی فراهخامنشی (پس از هخامنشیان) دانست که از آنِ فرمانروایان بومی بوده است که ما آنها را با نام «پَرَترکَهها» یا «فراتهداران» میشناسیم.
از سویی، این منطقه جایگاه قلمرو پارسها بوده که پس از آنها فرمانروایان بومی که آیینها و آداب آنان را دنبال میکردند، این روش گورسپاری را از آنان فرا گرفته و اجرا کردهاند. درون این گوردخمه در گذشته جای کالبد فرد مرده بوده که باید وابسته به یکی از فرمانروایان یا بزرگزادگان بومی باشد که به گونهی کامل کالبد در آن جای میگرفته است.
این گوردخمه در میان بومیان به انگیزهی بزرگی آن به آبشخور یا آبخور رستم نامدار است. گوردخمهی آبشخور رستم از نمونههای استثنایی گوردخمهها بهشمار میآید. زیرا درِ همهی گوردخمههایی که تا کنون در استان شناسایی شده، بر روی پاشنه باز و بسته میشود، ولی درِ این گوردخمه به گونهی کِشویی باز و بسته میشده و همین ارزش آن را دوچندان کرده است. همچنین آگاهیهای ما از این خاندان بومی بسیار اَندک و ناچیز است و همهی این جُستارها ما را برآن میدارد تا بهتر و شایستهتر از یادگارهای آنها پاسداری و حفاظت کنیم و ارزش آن را دوچندان میکند.
در پایان به انگیزهی در خطر بودن این یادمان ملی و رسیدگی نکردن میراث فرهنگی از دادن نشانی بیشتر خودداری شده است.
در زیر نگارههایی را که 11 خوردادماه 1399 خورشیدی، گرفته شده است، ببینید:
این نگاره در پاییز 98 گرفته شده و به مدیر میراثفرهنگی شهر مرودشت آگاهی داده شده است و آنها قول پیگیری و پاکسازی دادهاند
زخمهایی ژرف بر تن رنجور یادمان پارسی، دل هر دوستدار میراث فرهنگی را به درد میآورد
گیاهان خودرو بر جان سنگ تاریخی افتاده و با گذر زمان مایه پوسیدگی سنگها خواهند شد
نگارهی پاییز سال 98
نگارهی خورداد ماه 99 که همان وضعیت سال گذشته وجود دارد و هیچ اقدام و پیگیری از سوی مدیر میراث شهر مرودشت نشده است
نگاره خورداد ماه 99
یادگارینویسی درون خود گوردخمه، آن هم در لب جاده و دید همه مردم بسیار شک برانگیز و جای شگفتی دارد
1719
3 پاسخ
سپاس بیکران به سیاوش جان اریا گرامی که دلیرانه به ناسپاسی و ناجوانمرداگی و نا… که با یادگار گذشته گان میشود را برای افکار عمومی بنمایش میگذارد . دست کم کاش انسان ها، انسانیت داشتند چون میراث فرهنگی که شوربختانه توجه ای به یادگار گذشتگانی که برایش سود مادی نداشته باشد را ندارد .
سیاوش جان همتت بلند . برایت بهترین ها را ارزو دارم
درود و سپاس سرور ارجمند فرشید جان
این خویشکاری است و کم ترین کار برای پاسداشت و حفظ یادگارهای نیاکان پاک سرشت مان است…
مدیران و مسوولان فرهنگی کشور ، چون به گفتمان میراث فرهنگی و طبیعی و آینده کشور باوری ندارند، هیچ گام ارزنده و مهمی بر نمی دارند.
همچنین ضعف اجرای قانون داریم اگر یک بار ، تنها یک بار مدیری را بازخواست کرده و تنبیه می کردند و یا اخراج و زندان، باقی مدیران در هر سمت و جایگاهی کار دست شأن می آمد. زیرا قانون روشن و شفاف است ، اجرا نمی شود برای برخی نورچشمی ها. ولی برای فرد عادی و توده مردم زود اجرا می شود!!!
امید به آینده ای روشن و خوب داریم و از همین روی، می کوشیم تا نفسی است.
پاینده و جاوید باد ایران و بدور از گزند
سپاس از مهرت سیاوش جان اریا گرامی
ای کاش به تعداد انگشتان دست کسانی مانند شما ،دلیر و شجاع و مهربان و اگاه در میراث فرهنگی داشتیم .نیک میدانم که در هیچ کجای ایران اثار گذشتگان و حتا منابع طبیعی مانند کوه ها و… روز خوشی ندارند و مهمتر اینکه خودخواهی به انجا رسیده که به فکر فرزندان اینده ایران نیستیم . …
روزگار نیک همراه با شادی و تندرستی برایت ارزو دارم .ایدون باد