ارباب کیخسرو پور شاهرخ اسکندر، پور گشتاسب بهمن، از شخصیتهای مهم زرتشتی فردی که در صف آزادیخواهان قرار گرفت. بنابه نوشته شوستر: «او کسی بود که هیچ وقت از اوقات شبانهروزی از پیشرفت مقاصد و اصلاحات مملکتی کوتاهی نمیکرد و به پاس کوششها و جانبازیهای این فداکاران زرتشتی بود که زرتشتیان ایران توانستند با توجه به تعدادشان که ممکن بود در مجلس شورای ملی نماینده نداشته باشند، ارباب جمشید جمشیدیان در نخستین دوره و ارباب کیخسرو شاهرخ را از دورهی دوم به به بعد به عنوان نمایندهی زرتشتیان در مجلس داشته باشند. خدمات نمایندگی پارسیان هندوستان که به عهدهی شادروانان مانکجی کیخسرو، اردشیر و نیز دادبایی نوروزجی نمایندهی هند در پارلمان انگلستان بود نیز قابل تحسین است.
ارباب کیخسرو شاهرخ به روز هفتم تیرماه ۱۲۵۴ خورشیدی در کرمان زایش یافت و پس از تحصیلات مقدماتی در مدرسه آمریکا ادامه تحصیل داد و آنگاه به هندوستان رفت. پس از یک سال از سوی انجمن اکابر پارسیان بمبئی به آموزگاری مدارس زرتشتی کرمان منصوب شد. او 65 سال زندگی درخشان و پر افتخار را پشت سر گذاشت و سهشنبه ۱۱ تیرماه 1319 خورشیدی هنگامی که از مجلس عروسی به خانه باز میگشت به طور ناگهانی و اسرارآمیز در گذشت که بامداد روز بعد بدن بی روحش را در خیابان فلسطین کاخ نزدیک منزلش یافتند. از جمله خدمات بزرگ این بزرگ مرد:
1- آموزگاری و سرپرستی دبستانهای کرمان با حقوق ۳۶ تومان ۱۵۰ روپیه
2- انجمن زرتشتیان کرمان را با همکاری کیخسروجی خانصاحب سر و سامان داد و تحت نظر و همت جمشید جهانگیر دبستان دخترانه کرمان را تاسیس کرد.
3- در رفع تضعیات همکیشان خود کوشید.
4- مدرسهی فعلی ایرانشهر در کرمان از یادگار اوست.
5- در تهران حسابدار و دبیر ارباب جمشید جمشیدیان شد.
6- در صف آزادیخواهان قرار داشت.
7- در سال ۱۲۸۸ به نمایندگی زرتشتیان در مجلس و تا پایان عمر این سمت را حفظ کرد.
8- همواره ریاست کارپرداری مجلس با او بود و در ایام فطرت نیز سرپرستی داشت.
9- در جنگ بینالمللی سال ۱۲۹۶ دو مرتبه مامور مذاکره با کمیتهی دفاع ملی قم بود.
10- به هنگام قحطی از طرف دولت مامور خرید غله شد و با جدیت و شجاعت وظیفهی خود را انجام داد.
11- اولین کسی بود که برعلیه قرارداد شوم ۱۹۱۹ قیام کرد.
12- از فروش جواهرات سلطنتی در مجلس پردهبرداری کرد و نسبت به آن اعتراض نمود.
13- برای تاسیس شرکت تلفن اقدام کرد.
14- به هنگام ایجاد راهآهن سرپرستی میکرد.
15- سرپرستی کتابخانه و چاپخانه مجلس و گراورسازی بر عهدهی او بود.
16- تاسیس ساختمان آدریان و مدارس ایرج و فیروزبهرام و انوشیروان دادگر در زمان او انجام شد.
17- خرید زمینهای قصرفیروزه با همکاری و مساعدت بهدینان که خود کمک فراوانی بود به بودجه بانک تازه تاسیس مرکزی ایران
در کتاب دادگاه چم چاپ ۱۳۸۴ صفحه ۴۶ نوشته علیپور میخوانیم:«بیشک جامعه معاصر زرتشتی مجنون دوکس میباشد، یکی مانکجی صاحب و دیگری ارباب شاهرخ کیخسرو».
آیتالله مدرس دربارهی او گفته است: «در این مجلس فقط یک مسلمان وجود دارد و آن هم ارباب کیخسرو است». (امام خمینی، صحیفه نور جلد ۱۳)
در هفته نامهی ندای یزد سهشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ شماره ۱۳۱۶ «چشمها چه میبینند» ستون یک و دو آمده: «زرتشتیان ایران که بیشتر مردم شهرهای یزد و کرمان هستند مردمی خدمتگزار و از دلباختگان میهن می باشد و خدمتشان به یزد زبانزد عموم و غیرقابل انکار است. البته من در مورد کرمان اطلاع درستی ندارم فقط میدانم جامعهی زرتشتی آن شهر یک فرد شریف و محترم و عاشق ایران به کشور تحویل داد که با پندار، گفتار و کردار نیک در راه عشق به وطن و مردم خود سوخت و شعله کشید و خاکستر شد قتل ناجوانمردانهاش حکایتگر ناسپاسی و بیوفاییها بود.
«گرچه میان زرتشتیان افراد بزرگ و خدمتگزار و خیرمندی پا به عرصهی وجود گذارده و حسن شهرت کسب نمودهاند، قبل و بعد از ارباب کیخسرو سه تن از همشهریان ما، ارباب جمشید جمشیدیان (قبل از ارباب کیخسرو) رستم گیو و دکتر اسفندیار یگانگی (بعد از ارباب کیخسرو) هم از نامآوران زرتشتی هستند و به نمایندگی مجلس نیز انتخاب شدند و با کارهای خیر خود نام نیک به یادگار گذاردهاند، اما در میان پایگاه اجتماعی، ارباب کیخسرو شاهرخ در جمع زرتشتیان چنان ارتفاع گرفت و تجلی نمود که مرحوم مدرس شخصیت بزرگ روحانی روزی در مجلس خطاب به نمایندگان فرمود: «در مجلس ما فقط یک نفر مسلمان پیدا میشود که آن هم ارباب کیخسرو شاهرخ است». مسلماً منظور آن روحانی محبوب آن بود که تمامی صفاتی که یک مسلمان خوب باید دارا باشد ارباب کیخسرو شاهرخ واجد آن بوده است.
کیخسرو شاهرخ از نمایندگان برجستهی مجلس و در تمام عمر، مباشرت آن نهاد را به عهده داشت، با نهایت صداقت، و وظایف خود را به انجام رساند و خدمات زیادی به کشور کرد که در این اندک نمیگنجد. به علاوه وی قدر بزرگان را در هر رسته میدانست و زمانی که کمالالملک آن هنرمند صاحب نام و آن هنرور بزرگ (که زندگی را فدای هنر نموده و هنر را حیاتبخش انسانیت میدانست)، در انزوا به سر میبرد به دیدار او میشتافت و در راه اهداف برخی آثارش به موزه مجلس مشوق آن استاد میشد.
همچنین ارباب کیخسرو مدفن سخنوری که عجم را بدان پارسی زنده کرد، در خراسان بازیافت و با کمک معماران هنرمند و هنرآفرین از جمله استاد لرزاده که از چهرههای ماندگار است، آرامگاه فردوسی را به شایستگی تجلیگاه عشاق تاریخ و فرهنگ ایران قرارداد. ایرانی آری هر ایرانی آزاده، سپاسمند که خدمتگزار میهن باشد، هرگز کسی را در این سرزمین پاک، آبادانی و خدمتی انجام داده فراموش نخواهد کرد.
شادروان استاد دکتر ابراهیم باستانی پاریزی محقق و مورخ و نویسنده و شاعر گرامی و شهیر که سالها در دانشگاه تهران در رشتهی تاریخ تدریس میکرد، در مقدمهی جالب و مجذوبکننده که بر یادداشتها و خاطرات ارباب کیخسرو نوشته و از جملات مختصرشان صد حدیث مفصل میتوان خواند، چنین آوردهاند: من جای پای خداوند را در بسیاری از وقایع تاریخی در این سالها که تاریخ کندوکاو میکنم دیدهام و در همین یادداشتهای ارباب کیخسرو نیز این جای پا هست و بیجهت نبوده است که رئیس معروف و مقتدر مجلس وقت مرحوم موتمنالملک هم او را ستوده و گفته بود: زحمات و خدماتی که ارباب کیخسرو تاکنون داشتهاند از قوهی بیان بنده خارج است و با آنچه دربارهی بیوفایی و نامهربانی در مورد دین زرتشتی خدمتگزار خوانده و شنیدهایم ما را وادار میکند که بنا به فرمایش لسانالغیب بگوییم: «آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس»
– برگرفته ار کتاب خاطرات رستم شاپور مهر جلد 3 (پارسیان پنج دهه فرهنگ و تمدن)، گردآوری: شهریار هیربد
یک پاسخ
یادش گرامی