خبر دردناکتر از آن بود که واژهها نگاشتناش را تاب بیاورند. محمدرضا شجریان، خسرو خوبان، استاد آواز ایران و هنرمندی که فصلهای خوش و ناخوش این سرزمین با صدای دلنواز و جانفزایش ورق خورد، سرانجام امروز ۱۷مهرماه پس ازتحمل یک دوره بیماری در بیمارستان جم مردم سرزمینش را بدرود گفت تا آوازه و آواز زندهوش و آسمانیاش در یادها سبز و جاودانه بماند.
پیرامونمان آکنده از طنین دلخراش مرگهایی شده است که بیماری همهگیر این روزهای جهان، به جان ما مردم انداخته است. مجالی نمییابیم که یاد مرگ و پایان زندگی را از ذهن خود دور کنیم. به خبرهای ناگوار خو گرفتهایم و کاممان تلخ شده است؛ تلخِ تلخ. اما نه آن اندازه که مرگ استادی یگانه را تاب بیاوریم که صدایش آرامبخش جانما بود و تسلای خستگی سالیانمان. هربار که می شنیدیم در بستر بیماری است، دلمان فرو میریخت و ترسِ از دست دادنش، هراسانمان میکرد. چه کاری از دستمان برمیآمد جز آنکه بکاهیم و در خود فرورویم؟
تنها صدای زندهوش او نبود که زندگی را رنگی دلخواه میداد و جهان را در خیال ما جایی بهتر میساخت. همدلی و همراهیاش در فراز و فرودهای گاه و بیگاه نیز دلگرمکننده و امیدبخش بود. آنچه در دل ما بود و میآزردمان، جامهای از هنر به قامتش میپوشاند؛ با صدایی به پهناوری آسمان و نازکی پرنیان.
با آنکه در فرازنای هنر ایران، در اوج آفرینشگری هنری، ایستاده بود، خود را از مردم دور نگرفت و همآواز با فرازنشینان نشد. فروتن بود و یگانه با مردم. همین است که میدانیم و باور داریم که آوای صدای دلربایش از یاد نخواهد رفت؛ آوازی که افسونگر و هوشرُبا بود، جان تازهمان میبخشید و دلهایمان را تا بلندای هنر و شکوه ایران میبُرد. از ما بود؛ ما مردم!
جاودان در یاد باد
نگاهی گذرا به کارنامهی هنری استاد شجریان
محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران، پرورده و بالیدهی شهر مشهد بود. او در نخستین روز مهرماه 1319 خورشیدی، در آن شهر زاده شد. یکساله بود که جنگ جهانگیر دوم ایران را نیز درنوردید و سختیهای جنگ گریبان مردم را گرفت. اما آرام آرام دشواریها کاستی گرفت و زندگی رنگوروی پیشین خود را بازیافت.
محمدرضا پنج ساله بود که آوازهای کودکانهاش را در تنهایی خود زمزمه میکرد. با این همه باید زمان میگذشت تا مردم صدای دلنشین او را از رادیو خراسان بشنوند و دربارهی آینده ی درخشان این نوجوان پیشگوییها کنند. در آن هنگام شجریان 12 سال داشت. اما دلبستگیهای او تنها آواز و خواندن نبود. در درس نیز کوشا بود و شاگردی ممتاز در میان دانشآموزان مشهدی شناخته میشد. در کنار آن به ورزش نیز علاقه نشان میداد و در هماوردهای ورزشی شرکت میکرد.
شجریان جوان در سال 1336 خورشیدی، به دانشسرای مقدماتی مشهد راه یافت. افزونبر درسآموزی، به کار آموزش ساز و آواز نیز پرداخت و برنامههای کوتاهی در رادیو خراسان اجرا کرد. اکنون صدای او برای مشتاقان آواز سنتی ایران آشنا بود. با این همه، هنوز در آغازین پلهها برای رسیدن به اوج آفرینشگری هنری بود.
پس از گرفتن دیپلم دانشسرا، به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به کار آموزگاری در دبستان سرگرم شد. اما هنرآموزی در نزد استادان موسیقی خراسان را رها نکرد و نواختن سنتور را فراگرفت.
سال 1340 خورشیدی، با فرخنده گلافشان ازدواج کرد. راحله، افسانه، مژگان و همایون، چهار فرزندی هستند که ثمرهی این پیوند هستند.
شجریان برای رسیدن به قلههای هنر آواز ایران، باید راهی را میپیمود که در خراسان دستیافتنی نبود. او برای آموختن هنر استادان برجستهی موسیقی ایران، باید به تهران میآمد. از اینرو در سال 1346 خورشیدی، از خراسان کوچ کرد و راهی پایتخت شد. از آنجا که هنرمندی جستوجوگر بود، بسیار زود با استاد احمد عبادی که از نوازندگان چیرهدست و یگانهی سه تار بود، آشنا شد و راه خود را شناخت. این آشنایی، نخستین گامی بود که شجریان برای آموختن از استادان ممتاز و نامور موسیقی ایران برداشت. آوازهای او نیز هر چند گاهی از رادیو ایران پخش میشد. نخستین اجرا و ضبط صدای او در 15 آذرماه 1346 بود که با عنوان «برگ سبز» و با نام «سیاوش» که برای خود برگزیده بود، پخش و شنیده شد. در کنار آن، از دانش آوازیِ استاد اسماعیل مهرتاش نیز بهرهها بُرد. این از ویژگیهای شخصیتی شجریان بود که هرگز دست از آموختن نکشید و خود را بینیاز از دانش موسیقی استادان ندانست.
آموختن هنر خوشنویسی نیز از دیگر کوششهای هنری استاد شجریان در آن سالها بود. او در تهران، نزد استاد حسن میرخانی، خوشنویسی را تا پایهی ممتاز و استادی ادامه داد. نمونههایی از خط خوش و استادانهی شجریان در خوشنویسی جلد برخی از آلبومهای آوازی او، دیده میشود.
آشنایی شجریان با استاد فرامرز پایور از دیگر نیکبختیهای او باید دانسته شود. شجریان ردیف آوازی صبا را از پایور آموخت. یک بهرهوری دیگر او در این سالیان، آشنایی با هوشنگ ابتهاج (سایه)، شاعر نامدار ایران، و همکاری با او در برنامهی «گل های تازه» رادیو بود.
در سال 1352 خورشیدی، شجریان به همراه هنرمندان جوانی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و جلال ذوالفنون که خود سپسها از استادان نامدار موسیقی ایران شدند، «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» را بنیاد نهاد. سرپرستی این مرکز را استاد داریوش صفوت، بردوش داشت.
شجریان در جشنوارهی توس، در سال 1355 خورشیدی، به همراه شماری از استادان بنام آن سالها، به اجرای برنامه پرداخت و یکسال پس از آن شرکت «دل آواز» را بنیان گذاشت. از دیگر رویدادهای مهم زندگی هنری شجریان، آشنایی او با غلامرضا دادبه، استاد برجستهی آواز ایران، در سال 1358 خورشیدی و آموختن افزونتر ردیفهای موسیقی ایران بود. تصویری از آن سالیان، از شجریان جوان در کنار استاد دادبه، در دست هست که فروتنی شجریان را در برخورد با استاد آواز خود، نشان میدهد.
اوج آوازخوانی و هنرمندی خسرو آواز ایران را باید در سالهایی دانست که با پرویز مشکاتیان همکاری کرد. یکی از برایندهای این همکاری انتشار آلبوم «بیداد» بود که بازتاب کممانندی در میان مردم داشت و بر دلبستگی مردم به صدای شجریان و شیوهی بیمانند آوازخوانی او، افزود. به ویژه آنکه برگزیدن شعرهای مناسب و متناسب با حالوهوای آن روز مردم ایران و دردهای ناگفتهی آنان، آلبوم بیداد را به یکی از مهمترین آلبومهای سراسر تاریخ موسیقی ایران تبدیل کرد. پس از آن، دیگر آلبومهای استاد شجریان، به نامهای «نوا» و «دستان» با همکاری پرویز مشکاتیان منتشر شد. اجرای کنسرت در خارج از کشور، از دیگر کوششهای هنری استاد شجریان بود. این اجراها ادامه یافت تا آنکه در سال 1371 خورشیدی، با همراهی داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی و همچنین فرزندش، همایون شجریان، به اجرای برنامه در آمریکا پرداخت.
در سال 1376 خورشیدی، رایان، فرزند دیگر شجریان از ازدواج دوم او با بانو کتایون خوانساری، چشم به جهان گشود.
همکاری شجریان با استاد کیوان کلهر در همین سالها آغاز شد. اجرای کنسرتی برای زلزلهزدگان بم در زمستان 1383 خورشیدی، یکی از برنامههای مشترک آن دو بود. در سال 1393 خورشیدی، نیز تور کنسرت جهانی او با همراهی سعید فرجپوری انجام شد که عنوان «سرگشتگان عشق» را داشت.
اما بیماری مزمن استاد شجریان آرامآرام او را از اجراهای افزونتر باز داشت. به ویژه آنکه تنگناهایی که پیش میآوردند و سدهایی که برابر اجراهای زندهی او میساختند، شجریان را ناگزیر به تنهایی خود میکشاند.
نخستین خبری که از بیماری استاد شجریان شنیده شد به هفتم شهریور 1394 خورشیدی، بازمیگشت. او در این سال در بیمارستان بستری شد. خبرها گاه نوید بهبودی او را میداد و گاه بر نگرانیها میافزود. اما امید بازگشتش به زندگی و خواندن دوبارهاش، هر روز کمرنگ و کمرنگتر میشد. تا آنکه خبر درگذشت ناگوار او دوستداران هنر ایران را در سوگ و ماتمی ناگفتنی فروبُرد.
مرغ سحر در سوگ خسرو آواز ایران ناله سر کرد
استاد محمدرضا شجریان به یاران رفتهاش پیوست
- 997
- 6 نظر
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
6 پاسخ
یاد و خاطره اش همیشه به نیکی گرامی است . جایگاهش گروثمان نشین باد .
برخی زمانها فرصت و بعضی انسانها نعمت h-m
روح استاد شجریان عزیزمان شاد
استاد ، تا ابد در دل خا و جانهای ایرانیان خواهد بود
روانش شاد و یادش گرامی باد
شجریان را عاشقان در «ببار ای ابر بهار، به یاد عاشقای این دیار»، انبوه داغدیدگان در «این سرای بیکسی» و همهٔ آزادیخواهان و ایراندوستان در «مرغ سحر»، رگ به رگ و تپش به تپش تکرار خواهند کرد.تا وقتی کسی یار، فرزند، همسر، پدر، مادر یا رفیقش را انتظار میکشد، شجریان است که دارد میخواند «قاصدک، در دل من همه کورند و کرند». و تا وقتی ایران پارهای از این زمینِ گردِ بلاخیزِ بلاتکلیف است، شجریان است که دارد شعر ابوالقاسم لاهوتی را استوار میخواند: «تنیده یاد تو، در تاروپودم…»
ای کاش من برایش می مردم
چه میشه کرد پیمانه که پر شد باید رفت
من هنوز نمیدونم چه روی داده
خداوندگار ما چها که نکشید
چه کارها که برای مردم و فرهنگ و آیین پیشینیان و نیاکان نکرد
من روزی نیست که شجریان گوش نکنم
بیش از سی سال هست که هیییییچ صدایی و نوایی سیرابم نمیکند
آخخخخخخخ
ای من می مردم و پرواز او را نمیدیدم
سلام شیرویه خوبی ؟ چقدر عاشق استاد بودی ، دمت گرم