لوگو امرداد
امروز سروش ایزد هفدهم شهریورماه زرتشتی؛ 12 شهریورماه خورشیدی

آغاز ساخت آرامگاه فردوسی با نگرش ارباب کیخسرو شاهرخ

امروز سروش ایزد از ماه شهریور سال 3758 زرتشتی، چهارشنبه 12 شهریورماه 1399 خورشیدی، دوم سپتامبر 2020 میلادی

12 شهریورماه سال 1307 خورشیدی، کار ساخت آرامگاه فردوسی، سخنوری که عجم را بدان پارسی زنده کرد در توس با نظارت ارباب کیخسرو شاهرخ آغاز شد.

با بنیانگذاری انجمن آثار ملی در پاییز سال 1301 خورشیدی و گردآمدن شماری از دانش آموختگان سرشناس کشور، نگاهبانی از آثار تاریخی در دستور کار گذاشته شد. محمدعلی فروغی، حسن پیرنیا، ارباب کیخسرو شاهرخ، حسن مستوفی، نصرت‌الدوله و شماری دیگر، از بنیان‌گذاران انجمن یاد شده بودند. از آنجا که زمان فرارسیدن هزارمین سالِ زاده‌شدن فردوسی نزدیک بود، ساخت آرامگاه فردوسی، نخستین کاری بود که انجمن آثار ملی کوشید به آن بپردازد.
این انجمن روند ساخت آرامگاه را از اردیبهشت ۱۳۰۵ آغاز کرد. ارباب کیخسرو شاهرخ نماینده زرتشتیان و همراهانش به بازشناسی گورجای فردوشی گمارده شدند. در آن هنگام گور فردوسی در باغی ازآنِ حاج میرزا محمدعلی قائم مقام‌التّولیه افتاده‌بود. سرانجام گور‌جای در تختگاهی در اندازه‌های شش متر در پنج متر و بلندی ۱/۴ متر شناسایی شد. حاج میرزا محمدعلی باغ به مساحت بیست و سه هزار مترمربع را برای ساخت آرامگاه به پادشاه نخست پهلوی پیشکش، و او نیز به انجمن سپرد. افزون بر این، هفت هزار متر از زمین‌های پیرامون باغ ازسوی حسین ملک به انجمن واگذار شد و مساحت مجموعه به سی هزار متر رسید. در این هنگام، ارباب کیخسرو که مسوول امور اداری و مالی مجلس شورای ملی بود، از مجلس درخواست کرد بیست هزار تومان از بودجه خود را برای ساخت آرامگاه فردوسی ویزه کند. مجلس در ۲۹ تیرماه 1306 خورشیدی به این درخواست رأی موافق داد، براین پیمان که ارباب کیخسرو خود دیده‌بان (:ناظر) بر هزینه‌کرد آن باشد و ساخت آرامگاه تا بیشینه دو ماه پس از دریافت بودجه آغاز شود. انجمن آثار ملی با پشتیبانی دولت و بودجه‌ای که برای این کار در نظر گرفته بودند، کار ساخت آرامگاه را آغاز کرد.
باور بنیان‌گذاران انجمن آثار ملی، این بود که کار فردوسی در زنده ساختن تاریخ و فرهنگ ایران، همانند کار کوروش بزرگ است. از این‌رو، آرامگاه فردوسی باید همانند آرامگاه کوروش بزرگ، در پاسارگاد، ساخته می‌شد.
در آغاز از مهندس کریم طاهرزاده بهزاد، خواستند که طراحی آرامگاه را انجام دهد. بهزاد نخستین ایرانی‌ای بود که به شیوه‌ای دانشگاهی (آکادمیک) رشته معماری را در آلمان آموخته بود. طرحی که او ارایه داد اندکی به آرامگاه کنونی حافظ مانندگی داشت. سکویی برای تندیس فردوسی طراحی کرده بود و سازه‌ای گنبدی که بر روی سنگ مزار فردوسی جای می‌گرفت. به‌این‌گونه کار ساخت آرامگاه آغاز شد. اما هنوز نیمی از کار پیش نرفته بود که زمزمه‌هایی مخالف شنیده شد. مخالفان می‌گفتند که طرح بهزاد پیوندی با کار فردوسی ندارد و شناسای اثر حماسی او نیست. ناچار طرح بهزاد را کنار گذاشتند.
پس از آن از آندره گدار، باستان‌شناس و معمار فرانسوی که در ایران به استخدام دولت درآمده بود، خواستند که طرحی برای آرامگاه فردوسی فراهم کند. گدار آرامگاهی طراحی کرد که هرمی شکل بود و برگرفته از معماری اهرام مصر. این طرح نیز پیوندی با معماری ایران نداشت و نمی‌توانست کار فرهنگی فردوسی شناسا شود. پس پیاده‌سازی آن طرح را به کنار نهادند؛ به ویژه که سقف هرمِ ساخته‌شده، خیلی زود شکست.
پس از آن بهزاد دوباره طرحی را ارایه داد که همانندی بسیار به بنای کنونی آرامگاه فردوسی دارد. طرح او، به شیوه‌ی معماری هخامنشی، با ستون‌های بلند بود. این بار طرح بهزاد پذیرفته شد و مجلس شورای ملی، ساخت آن را تصویب کرد.
کار ساخت آرامگاه فردوسی با دیدبانی (:نظارت) ارباب کیخسرو شاهرخ 12 شهریورماه سال 1307 خورشیدی آغاز شد. پس از برگزاری هزاره‌ی فردوسی در تهران، در روزهای 12 تا 16 مهرماه 1313 خورشیدی، دانشمندان کنگره، رهسپار توس شدند و در روز20 مهرماه با بودن آنان آرامگاه فردوسی گشایش یافت.
اما بسیار زود ساختمان آرامگاه نشست کرد؛ از آن‌رو که سازندگان آن با فن آزمایش خاک و آمارگیری سنگینی آن ساختمان بزرگ، آشنا نبودند و آرامگاه نااستوار ساخته شده بود. سرانجام چاره را در آن دیدند که بنای ساخته شده را برچینند و از نو بسازند. این کار در سال 1343 خورشیدی آغاز شد و 4 سال به درازا انجامید. آرامگاه نو را هوشنگ سیحون، معمار برجسته‌ی ایرانی، برپایه‌ی همان طرح بهزاد ساخت. اما دگرگونی‌هایی در اندازه و آرایه‌های آرامگاه پدید آورد و آن را بازسازی کرد و استواری بخشید. اجرای آن نیز بر دوش مهندس گیو جودت گذاشته شد تا با نگرشی فنی کار را به پایان برساند.

سروش ایزد

اینک من سروش ترا که

از همه بزرگتر است، می‌طلبم

روز هفدهم از هر ماه در گاهشمار زرتشتی به نام سروش ایزد پیوند یافته است. سروش به چم (:معنی) گوش دادن و فرمان بردن است به خواست خدایی و ما آن را نیوشایی معنا کرده‌ایم تا نزدیکتر به اصل باشیم.

اینک من سروش ترا که

از همه بزرگتر است، می‌طلبم

تا به آرمان خود رسم

و زندگانی درازی به دست آورم

و به شهریاری منش نیک در آمده

و به راه راستی گام زده،

به جایگاهی رسم که مزدا اهورا می‌باشد. (۳۳_۵)

اشو زرتشت می‌گوید:

کسی را که مزدا دوست دارد ، نیوشایی و منش نیک به او روی می‌آورد (۴۴_۱۶)

زرتشت می‌خواهد به دستیاری نیوشایی به خواست و آرمان خود برسد (۳۳_۵)

نیوشایی راهی است که به اهورامزدای توانا می‌رود (۲۸_۵)

نیوشایی راه رستگاری را ، هم برای رستگار و هم برای دروغکار ، همواره روشن می‌سازد (۴۳_۱۲)

از این گفته‌ها به ویژه آنجایی که نیوشایی با منش نیک است‌، بر می‌آید‌، که فرمانبرداری زرتشت کورکورانه نیست بلکه از روی اندیشه و با دلی پر از مهر است .

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-04