روزگاران درازی است كه این سرزمینِ سپندینه(مقدس) همواره یورشگاه دشمنان و كژاندیشان تاریخ بودهاست. ناراستی و ناروایی دشمنان را بهچشم دیده، خنجر نامردان را در جان خود چشیده، اما خم به ابرو نیاورده. چون كوه استوار و پابرجا، چون سرو خرم و سرافراز، زنده و پوینده، برجای مانده است.
چیست این گوهرِ شگفتانگیزِ شگفتیساز؟ چیست این حماسهی پایندهی هزارههای بیپایان؟ چیست رازِ جاودانگی ایران؟
در این گسترهی اهورایی، بیش از هر گوشهی جهان خون بر زمین ریختهشده. یك دم اسكندرِ گجستك(نفرینشده) بر آن رشك میبرد، آریوبرزنش سربرمیآورد.
یك دم ترك و تازی بر آن میتازند، كمرش را میشكنند، فردوسیاش خردمندانه، تیغِ سخن از نیام میكشد و درهم میدرد پرده سیاهیها را.
یكدم دیوانهی بغداد، سرمست از بادهی خودبینی، هوس فتح سه روزهی خوزستان ایران بهسرش میافتد و پای در بیشهی شیران میگذارد، جوانانش در برابر گلوله و آتش، دیوار گوشت و استخوان میكشند. هشت سال، ایستادگی و پایداری، تمام پشتیبانان صدام را به شگفتی وامیدارد.
جنگهای بزرگ و پرشماری كه این سرزمین، بهچشم دیده برای هر كشور دیگری روی میداده، دودمانش را در هم میپیچیده و نامش را از پهنهی گیتی پاك میكرده، چگونه این سرزمین آریایی، یكتنه همهی این جنگها را با تمام دشواریهایش پشت سر گذاشته و هنوز پابرجاست؟
آنگاه كه در اوج توانمندی و نیرو بوده، درسی به دشمن یورشگر داده كه دیگر نگاهی به اینسو نیندازد.
آنگاه كه در آشفتگی و ناتوانی به سر میبرده، جوانانش چنان جانفشانی كردهاند كه دشمن از شگفتی انگشت به دندان گزیدهاست.
و اگر شكست خورده، یورشگر را چنان در خود فرو كشیده، كه نام و نشانی از او برجای نماند.
چگونه سرزمین ما این همه یورش را در درازنای تاریخ از سرگذرانده و این همه حماسه را در سر پرورانده است؟ چرا هرگاه پای دشمن به این خاك پاك رسیده، پدآفند(دفاع) از آن سپند(مقدس) انگاشته شده؟ به راستی میتوان گفت كه راز جاودانگی ایران همین پدآفند سپند(دفاع مقدس) است كه هزاران سال این كشور را از چنگال بداندیشان نگاهبانی كردهاست.
همواره این سرزمین جایگاه شیران بوده و آسمانش جولانگاه ایزدان. ایزد «مهر» با هزار چشم و هزار گوش كران تا كران این خاك گوهرخیز را مینگرد. بهرامِ ورجاوند آن را از دشمن میپاید. آسمان اینگونه دل در گروِ مهرِ این خاك دارد.
ایرانی از دیرباز با گذشتهی خود و ازخودگذشتگیهای نیاكانش آشنا بوده، داستانهای شاهنامه را چندباره میخوانده، رستم و پهلوانیهایش را خوب میشناخته. شوربختانه امروز به جای آشنایی با گذشتهی خود پای تلویزیون و سریالهای گاه بیدرونمایه آن مینشیند و از آنچه باید بداند دور میماند. با موبایل و شبکههای اجتماعی روز به روز سطحیتر میشویم و در نادانی خیال دانایی میکنیم! شایسته است كه در بازسازی پیوند با تاریخ ایران و فداكاریهای گذشتگان از آغاز تاریخ، تا پایانِ جنگ ایران و عراق كوشش بسیار شود. جوان ایرانی باید بداند كه چه خونهایی بر این سرزمین ریخته شده تا بهما رسیده. برای پدآفند از هرچیزی باید ارزش آن را دانست و تاریخ پایداری ایران لبریز از این ارزشهاست.