بشر امروز با چالشهای بسیاری روبهرو است. از آسیبهایی که به محیط زیست وارد شده تا فقر و گرسنگی در جهان حتا خطر یک رویارویی هستهای و نابودی بشریت دور از ذهن نیست. اما دروغ نه تنها یکی از کهنترین خطراتی است که بشریت را از دیرباز تا امروز تهدید نموده بلکه به نوعی مادر بسیاری از چالشهای بشری محسوب میشود و بسیاری از مشکلات بشر امروز بدون وجود دروغ هرگز ظهور پیدا نمیکردند.
به باور من ریشه تمام ظلمها در جهل است، اما دروغگو جاهل نیست! دروغگو آگاه است، او از حقیقت آگاه است اما حقیقت را میپوشاند. (البته به نظر من دروغگویان از مراتب آگاهی پایینی برخوردار هستند و به نوعی در جهل هستند. کسانی که از مراتب بالای آگاهی برخوردار باشند به این نتیجه میرسند که نباید دروغ بگویند هر چند منافع آنها در خطر باشد که بعدا به این موضوع خواهم پرداخت.)
اگر گفتن را به معنای گستردهتری در نظر بگیریم و آن را محدود به خروج آوا از حنجره نسازیم خواهیم دید دروغگویی عملکردی بسیار گستردهتر از گفتن دروغ است. از نظر من دروغگویی عملی است که در جهت تامین منافع با پوشاندن یا دگرگون جلوه دادن حقیقت صورت میپذیرد. لذا دروغگویی حتا به انسان محدود نمیشود. گیاه گوشتخواری که برای جلب حشرات بوی گوشت از خود متصاعد میکند یک دروغگو است. در واقع دروغگویی پدیدهای است طبیعی که نه تنها انسان بلکه جانوران و حتا گیاهان هم به آن مبادرت میکنند و صد البته انسان به عنوان صاحب عالیترین خرد و بالاترین هوش در بین مخلوقات، بهترین دروغگوی جهان است و به همین علت میتواند عنوان موفقترین شکارچی بر روی کره زمین را به خود اختصاص دهد از نهنگ دریا تا پلنگ صحرا و عقاب آسمان همه شکار او هستند.
اما وقتی که بجای جنگل از جامعه انسانی سخن به میان میآوریم موضوع متفاوت است. دروغگو اگرچه ممکن است باهوش باشد و موفقیتهای نسبی را نیز کسب نماید اما دروغگو آگاه نیست، او از شرایط جامعه انسانی آگاه نیست و قدرت تشخیص تفاوت جامعه انسانی را از جنگل ندارد و عملکرد وی به واسطه عدم تشخیص او موجب تخریب اعتماد در جامعه میگردد. تخریب اعتماد در جامعه جدیترین خطری است که از دوران کهن تا امروز بشر را تهدید میکرده و میکند، خطری قابل قیاس با بسیاری از چالشهای بزرگ بشر امروز. فراموش نکنیم مهمترین عاملی که جامعه انسانی را در کنار هم قرارداده اعتماد است و بدون اعتماد هیچگاه جامعه انسانی قابل شکلگیری نیست بسیاری از مفاهیم مانند امنیت و غیره فقط در سایه اعتماد در جامعه شکل میگیرند و در صورتی که اعتماد در جامعه خدشهدار گردد اصولا مفهوم جامعه زیر سوال میرود.
در واقع باید بپذیریم در جامعه انسانی اگرچه بعضی باهوش هستند و بعضی باهوشتر، بعضی قوی هستند و بعضی قویتر اما هیچکس شکار نیست و دیگری شکارچی، دروغگو خود را شکارچی و سایرین را شکار خود میپندارد در حالی که این تصور واقعیت ندارد چرا که همه شکارهای او پتانسیل شکارچی شدن را دارند در واقع آنها هیچکدام شکار نیستند، شکارچی هم نیستند، همگی انسان هستند، و این جامعه است که به آنها میآموزد در چه جایگاهی قرار گیرند.
در صورتی که با دروغ مبارزه نکنیم از آنجا که همه انسانها هوشمند هستند در صورتی که شاهد موفقیت دیگران به واسطه دروغ باشند با سرعت دروغگویی را پیشه خود خواهند ساخت و دروغ مانند یک ویروس خطرناک با سرعت تکثیر میگردد.
همه انسانها برای موفقت خود و بنا به مصالح خود به دروغ توسل خواهند جست و اعتماد از جامعه رخت بر خواهد بست. واژگانی مانند دروغ مصلحتی کاملا بی معناست. اصولا هیچ دروغی بدون مصلحت گفته نمیشود و برای من قابل تصور نیست کسی دروغی را بدون مصلحت بگوید مگر آنکه نوع خاصی بیماری روانی داشته باشد. دروغ امری مطلق است مصلحتی و غیر مصلحتی ندارد، مصلحت ردای زیبایی است که تن این دیو زشتسیرت را پوشش میدهد، در واقع دروغ مصلحتی خود یک دروغ بزرگ است.
با گسترش دروغ و کاهش اعتماد در جامعه همگان ضرر خواهند کرد حتا خود دروغگویان و جالب اینکه در چنین جامعهای راستگویی یک برند محسوب خواهد شد و اتفاقا راستگویان موفقتر خواهند بود و اینجاست که آدمی به ژرفای گفته آن وخشور بزرگ پی میبرد که ” راه در جهان یکی است و آن راه راستی است”.
پس به باور من دروغگو خود از ناآگاهی خود، در رنج است و چنانچه فرصت بیابد تا بر این جهل آگاه شود هم خود و هم جامعه را نجات خواهد داد.
دروغگویان به واسطه ساختار ذهنی خود کمترین اعتماد به جامعه را دارند لذا بیش از همه در عذاب هستند و اگرچه بعضی از ایشان (تاکید میکنم فقط بعضی از ایشان) از موفقیتهای نسبی نیز برخوردار میشوند اما به واسطه صدماتی که به دیگران وارد کردهاند دشمنان بسیاری دارند.
در این میان بزرگترین اشتباهی که دشمنان دروغگویان ممکن است انجام دهند (که متاسفانه این اشتباه در طول تاریخ بشر بارها تکرار شده) سرنگونی دروغگویان با ابزار دروغ است. دروغ گفتن و شایعه پراکندن بر علیه دروغگویان بسیار ناپسند است، اگرچه در پارهای موارد منجر به سرنگونی آنان خواهد شد اما واقعیت این است که در چنین شرایطی اگر چه دروغگو شکست خورده اما دروغ پیروز شده است.
لازم است بشر هوشیار باشد که مبارزه او با فعل دروغ است و نه با فاعل آن. تنها راه مبارزه با دروغ آگاهی است. آگاهی تنها اکسیری است که دروغ در برابر آن ناتوان میگردد و این آگاهی است که بشر را به قلههای رفیع انسانیت رهنمون میگردد.
در پایان برای خودم و برای همه مردمان از درگاه دانای بزرگ، آگاهی را خواستارم.
یک پاسخ
اگاهی؛شفافیت اطلاعات؛دسترسی آزادبه اطلاعات؛همبستگی اجتماعی در اشتراک اطلاعات موثق و اثبات شده برای شناخت دروغکاران و اتحاد برای عزل ،بازخواست و اصلاح و ترمیم.
این سوال شبیه حکایت زنگوله را چه کسی به گردن گربه میاندازد است!شعاری و استعاری مطلب ارایه دادن خود نیازمند مترجمی برای روشن کردن اگاهی بخشی است.