مثل این که همین دیروز بود! در دوره راهنمایی در کلاس های دینی متمرکز «انجمن دینی یزد» شرکت میکردم. در یکی از کلاسها، آموزگار دینیمان که همیشه به یادشان هستم، در جایی که دربارهی تاریخ زرتشتیان سخن میگفت در شرح جنگهای منجر به پایان شاهنشاهی ساسانی و دوران آغازین پس از آن و در شرح جنگها و کشتوکشتارهای آن دوره گفت: «…». در ابتدا نقل قولی را که همیشه از او به یاد داشتم در اینجا نوشته بودم، اما بعد، از خشونت آن که البته شوربختانه حقیقت جنگ و کشتوکشتار است، هراسان شدم و نخواستم آن را به خواننده منتقل کنم. بنابراین اصل نقل قول را نمیآورم فقط توضیح میدهم که در آن «کشته شدن، جان کندن و سربریدن مردان و زنان» آمده بود. البته به یاد ندارم که آیا آموزگارم ارجاعی برای این روایت داد یا نه؟ و همینطور به یاد ندارم که این «بازخوانی تاریخ» را به چه هدفی انجام داد و میخواست که ما به چه نتیجهایی برسیم؟ اما آن جمله را هرگز فراموش نکردم و علاوه براین از همان زمان تصویر هولناکی که از آن جمله در ذهنم تصویر شد، همیشه در برابر چشمانم است. بعدها فرصتی پیش آمد که روایت های تاریخنگاران دوران اولیه اسلامی را خواندم و هر چند که به روایت مستقیمی از آن نقل قول آموزگارم برنخوردم، اما شرح این تاریخنگاران از جنگها و تقسیم غنایم و کشتوکشتارهای این دوران، تصویری از جنگ و کشتوکشتاری تمام عیار را در ذهنم زنده کرد که روایت آموزگارم را تایید میکرد. شرایطی که باید گفت حتی پس از این جنگهای دوران اولیه نیز پایان نیافت و نشیبهای فراوانی را برای مردمان زرتشتی در دورههای مختلف بعدی داشت. تنها با آغاز قانونمداری به معنی مدرن کلمه در ایران یعنی از انتهای دورهی قاجار و جنبش مشروطه و بهویژه با شروع دوره پهلوی اول، تا حدود زیادی از میزان این خشونتها کاسته شد و برابریهای شهروندی در ایران اولین قدمهای خود را برداشت.
اما آن جمله آموزگارم باعث شد که علاوه بر نگاه به تاریخ ایران و جنگها و کشتوکشتارهای متعددی که در دورههای مختلف بر ایران گذشته است یا «باعث آن بوده است»؛ به همین موضوع در پیوند با اقوام و ملتهای دیگر در دورههای مختلف هم نگاهی داشته باشم. شوربختانه اگر بخواهم فهرستی بیاورم «مثنوی هفتاد من کاغذ شود!». تنها نمونههایی که بیشتر توجهم را جلب کردند: جنگهای بین ایرانیان و یونانیان که متاسفانه باید گفت ظاهرا به نوبت یکی به دیگری حمله میکرده است و هر دو طرف در کشتوکشتارهای زیادی سهیم بودهاند، به بردگی گرفتن و کشتن سیاهپوستان آفریقا در دورههای مختلف مخصوصا در دوران معاصر توسط کشورهای غربی، جنگهای مهاجران عمدتا اروپایی با ساکنان اولیهی کشورهایی مانند کانادا، امریکا، استرالیا و …، ویرانیها و تلفات عمومی ناشی از جنگ جهانی اول از جمله کشتار ارمنیان توسط امپراطوری عثمانی و پس از آن جنگ جهانی دوم و کشته شدن سربازان و غیرنظامیان در مناطق مختلف جهان و از جمله کشتن دگراندیشان، معلولین و یهودیان از سوی سیستم نازی، کشتارهای از سوی حکومتهای کمونیستی بهویژه در شوروی سابق، کشتار مسلمانان در بوسنی و هرزگوین و کشتار مسلمانان میانمار و …
هر ساله در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا مراسم مربوط به جنگ جهانی اول و دوم برگزار میشود. مراسمهایی که تلاش میکنند یاد سربازانی که در این راه جان خود را از دست دادهاند، زنده نگه دارند و نیز یادآوری کنند که این دو جنگ چه عواقب و خسارات انسانی و مالی را وارد کردهاند. البته که در این بازخوانی، دولتهای وقت کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، ژاپن و … به عنوان آغازکنندهی این هر کدام از این جنگها معرفی میشوند، اما به طور عمومی این ملتها و قومها مورد انجاز و تنفر قرار نمیگیرند. بلکه هر سال تلاش میشود که تاریخ و روایتهای، جنگی که بین هفتاد تا صد سال پیش بخش عمدهایی از جهان را درگیر خود کرد، بازخوانی شود و یکی از مهمترین پیامها و اهداف این بازخوانی جلوگیری از وقوع دوبارهی این جنگها (شاید دستکم برای کشورهای غربی!) است. از سوی دیگر برخی اقوام و ادیان کشت و کشتارهایی که بر آنها در طول تاریخ صورت گرفته است، را به عنوان بخشی از هویت خود در آوردهاند و بر آن تاکید میکنند. آیا جامعه زرتشتی هم میخواهد که در این «بازخوانی تاریخ» تنها خود را ببیند؟ و این چه کمکی به خود جامعه زرتشتی تا جامعه بزرگ بشری خواهد کرد؟
دو پاراگراف بالا که باید آن را یادآوری بسیار جزئی و بدون نظم تاریخی یا مکانی از جنگ و کشتوکشتارهاانسان ها در دوره های مختلف دانست، مقدمهایی بود برای نقد «جریان و حرکتی» که چند سالی میشود در گروههای اینترنتی زرتشتی انگلیسی زبان و تا حدودی هم فارسی زبان با عنوان «کشتار یا نسلکشی زرتشتیان در دورهی پس از ساسانی» (البته امسال این عنوان کمی دگرگون شده است) مطرح شده است. «جریان و حرکتی» که تلاش میکند با مشخص کردن روزهایی هر ساله یاد این رخداد را زنده نگه دارد و حتا چند سال پیش، از افراد خواسته شده بود که با امضاء طوماری به رسمیت شناختن این حادثه را با عنوان «نسلکُشی» از سوی مجامع بینالمللی درخواست کنند. طوماری که یکی از امضاکنندگان آن در گروهی اینترنتی دربارهی آن چنین نوشت « … من اونو امضا کردم ولی در مورد خطمشی سیاسی و حامیان اونها تردید دارم»! همین طور فیلمهای کوتاهی نیز در شرح این حوادث دستبهدست میچرخند. گاهی هم فیلمی به اشتراک گذاشته میشود از گردهمآیی که ظاهرا برگزار شده است و سخنران/سخنرانان به کوتاهی دربارهی این بازخوانی تاریخ توضیح میدهند. امسال هم ظاهرا گردهمآییهای مجازی برگزار میشود. هدف از این نوشته نقد و پرداختن به جزئیات این «جریان و حرکت» نیست اما آنچه که توجه نویسندهی این یادداشت را به خود جلب کرده این است که این «جریان و حرکت» و مجموعهی پیامها تا حدودی توانسته بر احساسات افراد جامعه تاثیر بگذارد و همدردی گروههایی را در رابطه با این حادثهی تاریخی که بیشک کشتوکشتارهای فراوانی در برداشته است، برانگیزد. چه در گروههای فارسی زبان و انگلیسی زبان، شماری از پارسیان و زرتشتیان ایرانی تلاش کردند که این حادثه را با بازخوانی روایتهای تاریخنویسان دورههای اولیه اسلامی و دورههای بعدی مستند کنند که البته این «بازخوانی» و نگاه به گذشته خود میتواند درست باشد.
اما آنچه که نویسنده این یادداشت را بر آن داشت که درباره این «حرکت و جریان» بنویسد، نه این «بازخوانی تاریخ» بلکه «هدف» از این بازخوانی است! شوربختانه تاکنون مهمترین برداشتی که نویسنده این یادداشت از این «حرکت و جریان» داشته این است که نخست از کشتوکشتارهای اقوام دیگر یادی نمیکنند و دوم این که هدفی که از این «بازخوانی تاریخ» بیان میکنند به جای این که آرزو و حرکت برای جلوگیری از این جنگها و کشتوکشتارها برای همه در جهان امروز و آینده باشد، بیشتر اهداف کوتاه مدت سیاسی و انتشار خشونت برای ایجاد احساس تنفر نسبت به یک قوم دیگر را به طور خاص تبلیغ میکنند که مرهمی بر دردهای امروز و آینده این جهان نیست.
در پایان میتوان به کوتاهی اشاره کرد که بسیار مهم است که هنگام فوروارد کردن این گونه محتواها و پشتیبانی احساسی چنین «جریان و حرکتها» باید بسیار مراقب بود که هدف از این «بازخوانی تاریخ» چیست؟ و باید امیدوار بود که زمانی که جامعه میخواهد «بازخوانی از تاریخ» داشته باشد، همه جنگها و کشتوکشتارهای گذشته و امروز جهان را «بازخوانی» کند و آنها را درس عبرتی بداند برای انسان امروز و حرکتی باشد برای این که با آگاهیرسانی، از وقوع دوبارهی چنین حوادث تلخی برای همه جلوگیری کند. امیدوار باید بود که هدف این باشد که هر نوع جنگ و خونریزی و کشتوکشتار را محکوم کرد و تلاش کرد که با آگاهیرسانی خواستار صلح و دوستی بود و آن را برای همه انسانها خواست.
بهمن مرادیان، مرکز پژوهشی بندهش: زبانهای ایرانی، پژوهشهای زرتشتی
3 پاسخ
يهوديان مساله هلوكاست را در جنگ جهاني داشتند كه آنها را مصمم كرد قوي و برتر شوند. هلوكاست و نسل كشي زرتشتيان به مراتب وحشتناك تر و خونبارتر بود. ولي اين آزار و كشتار نه تنها باعث قوي تر و برتر جامعه زرتشتي نشده، بلكه باعث منفعل بودن و پناه گرفتن از ترس تاريخي شده است. اميد كه نسلهاي آينده به ميراث گرانبهاي گذشتگان تكيه كند و سربلند و پيروز شود.
با سپاس از پیام. البته موضوع اصلی نوشته این نیست. اما «قوی تر و برتر شدن» اصلا یعنی چه؟ امیدوارم این نباشد که نیروی نظامی داشته باشد و افراد دیگر که هم عقیده اش نیستند را از کشور بیرون کند! ایا آن کاری که «آنها» کردند قوی تر و برتر شدن است؟ این که جامعه زرتشتی «منفعل بودن و پناه گرفتن از ترس تاریخی شده است» یعنی چه؟ جامعه زرتشتی باوجود همه گذشته سخت و دردناک خود، به محض این که جامعه ایران اولین قدم های مدرن شدن و قانونمدارشدن را برداشت با تمام توان وارد سازندگی و آبادانی کشور شد و نخستین مدرسه ها، بیمارستان ها و مراکز عام المنفعه را ساخت و این موضوع را همیشه ورای از حکومت و ساختار ایران ثابت کرده است. جامعه زرتشتی به عنوان بخشی از جامعه گوناگون ایران چه از نظر فعالیت های درون اجتماعی و چه ملی در مقایسه با جمعیت خود پویا است و تا جایی که می تواند تلاش می کند که از حقوق خود در شرایط سخت دفاع کند. البته به عنوان جامعه ایی پیشرو هنوز جای کار و گفتگو زیاد است اما جوانان زرتشتی، انجمن ها، تارنماها، موزه ها و نمایشگاه ها و فعالیت های درون اجتماعی و ملی زرتشتیان نشان از پویایی و فعال بودن این جمعیت دارد که از منفعل بودن به دور است.
جامعه زرتشتی پاسبان میراث ایران است. این نسل کشی پس از دوره ساسانی در واقع نسل کشی ایرانیان بوده. مگر این که فکر کنیم ایرانیان آن دوره زرتشتی نبوده باشند.