پیداست که پهناوری جغرافیای ایران و فراوانی آثار تاریخی و فرهنگی سرزمین ما، نگاهبانی از آنها را دشوار میسازد. بهویژه آنکه کمتر گوشهای از ایران را میتوان یافت که از دستبرد سوداگران گنج در امان مانده باشد. از همینروست که با وجود کوششهایی که نگاهبانان میراث فرهنگی برای بیگزند ماندن آثار کهن انجام میدهند، باز نمیتوان از آسیب ندیدن سازههای تاریخی، دلآسوده بود. اما آنچه بیشتر رنجآور است و نمیتوان آن را نادیده گرفت، بیتوجهیها و گاه نادیده گرفتنهایی است که از سوی مسوولان میراث فرهنگی دیده میشود. نمونهی از آن «غفلتها» در خبرهای میراث فرهنگی هفتهی گذشته بازتاب یافته است. روبه ویرانی نهادن سازههایی تاریخی مانند «تخت درگاه» کرمان که جولان گاهی برای معتادان شده است، «عمارت نواب» یزد و محلهی «بیلانکی» تبریز، تنها برخی از خرابیهایی است که بیخ گوش مسوولان میراث فرهنگی، روی میدهد. در حالی که با اندک جدیت و دلسوزی میتوان آنها را از خطر خرابی و از دست رفتن رهایی بخشید.
گزارش کوتاه یکی از خبرگزاریها دربارهی وضعیت دشوار صنایع دستی در این روزها که ویروس کرونا گردشگری را گریبانگیر تنگناهای بسیار کرده است، آگاهیرسان است. آن گزارش در همین بخش آمده است.
گزارشی دیگر دربارهی سردرهای یکی از محلههای کهن تهران و بیتوجهی به آنها، و نیز یادداشت پایانی دربارهی درختان چنار این شهر، ما را با گوشهای دیگر از زیست و بوم و نشانههای تاریخی تهران بیشتر آشنا میکند.
– میراث شیرازیهای آفریقا در آستانهی نابودی است: شهر و جزیره «کیلوا» بهعنوان نخستین دولتشهری که به دست شیرازیها در آفریقا بنیانگذاری و در سال 1981 میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده، در آستانهی نابودی است. علی فرزند حسن شیرازی و شش فرزند او از سدهی 10میلادی به مدت ۵۰۰ سال چندین دولتشهر در خاور آفریقا، در بخشهایی از کشورهای سومالی، کنیا، تانزانیا و موزامبیک، ایجاد و امپراتوری پرافتخار شیرازیها را بنیادگذاری کردند. اما در سال 1502 میلادی، پس از شکست از پرتغالیها، تمدنی که برای خاور آفریقا، دولت، تجارتِ جهانی، شهرسازی و نمونههای دیگر و سودمندیهای بسیاری به همراه آورده بود، با گذشت زمان راه نابودی در پیش گرفت. قصر بزرگی که در شهر کیلوا به دست این خانواده ساخته شده، دارای یکصد اتاق است که تا سدهی هجدهم میلادی بلندترین ساختمان در خاور آفریقا به شمار میآمد. این قصر دارای چند سنگنوشته(:کتیبه) با ارزش است که در موزهی برلین نگهداری میشود.
به سبب حفاظتنشدن از آثار این دولتشهر، یونسکو در سال 2004 میلادی این پرونده را در فهرست میراث در خطر قرار داد که پس از آن با پشتیبانی مالی و کارهای مرمتی به دستیاری چند موسسهی بینالمللی، دوباره در سال 2014 از فهرست آثار در خطر بیرون گذاشته شد. اما وضعیت کنونی آثاراین منطقه نگران کننده است. این آثارارزشمند به مرور تبدیل به چند خرابه شده که از دید کارشناسان یونسکو، عدم رسیدگی، امواج اقیانوس، رطوبت هوا، کشاورزی و بودن چارپایان در حریم آثار، عاملی برای نابودی این میراث «آفرو شیراز» (آفریقایی- شیرازی) شده است. (مهر، 24 آبان)
– مرگ پلنگ ماده در کیاسر: رییس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیط زیست مازندران از مرگ پلنگ مادهای خبر داد که در روزهای پایانی هفتهی پیش در پناهگاه حیات وحش چهاردانگه ساری زندهگیری شده بود. کوروس ربیعی با تایید مرگ این جانور گفت: هماکنون دامپزشکان محیط زیست سرگرم کالبدشکافی هستند تا سبب مرگ این پلنگ روشن شود.
ربیعی چند فرضیه را برای مرگ این پلنگ بازگو کرد و افزود: «احتمال اینکه این حیوان بر اثر سقوط از ارتفاع و یا تصادف و برخورد به خودرو دچار ضایعه شده باشد، زیاد است. احتمال دیگر، مسمومیت این حیوان است که در نهایت با کالبد شکافی بهزودی نتیجه اعلام خواهد شد».
رییس اداره حیات وحش اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران افزود: «این پلنگ ۵ ساله، ماده و بالغ بوده و با بررسی اولیه انجام شده، آثار ضرب و جرح عمدی ناشی از مداخله انسانی مانند اصابت گلوله یا صدمات ناشی از تله در حیوان مشاهده نشد». (مهر، 24 آبان)
– خاک ایران؛ هر کامیون 8 دلار: «یک سانتیمتر از خاکی که امروز روی آن گام میگذاریم حاصل کار طبیعت از زمان مولاناست.» این یک مثال دمدستی است تا بتوانید به ژرفای فاجعه تخریب خاک پی ببرید که این روزها از راه فرسایش، آلودگی و قاچاق در حال پیش آمدن است.
برپایهی قانونی که در سال 1390 به نام «حمایت از تولیدکننده» تصویب شد، بهجز در مناطق حفاظتشده، بهرهبرداران میتوانند بدون نیاز به دریافت مجوز از سازمان حفاظت محیطزیست، از معادن بهرهبرداری کنند. این رویه سبب افزایش تجارت غیرقانونی خاک شد که از دهه هشتاد آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد.
سازمان حفاظت محیطزیست کوشش دارد تا با استفاده از قانون حفاظت از خاک که سال گذشته به تصویب مجلس رسید، دشواری را برطرف کند. البته این قانون هنوز اجرایی نشده است. در این فاصله خاکهای حاصلخیز کشور از جنگل گرفته تا مرتعی، معدنی و کشاورزی به نامهای گوناگون سر از بازارهای داخلی و جهانی درآورده و تبدیل به محصولات آرایشی، جزیرههای مصنوعی، ماده خام معدنی و نمونههای دیگر شده است.
به باوراسماعیل کهرم، بومشناس، به هیچ عنوان نباید خاک کشور از هرگونهای را فروخت. استدلال او در گرانبها بودن خاک، در زمان طولانی تولید آن است. او میگوید: «ادله کافی وجود دارد که نشان میدهد خاک پس از برداشت به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس فروخته میشود. آنها با خاک ایران در حاشیه خلیجفارس، جزیره نخیلو میسازند و با این کار در درجهی نخست جریان آب را در خلیجفارس که خلاف عقربههای ساعت است، برهم میزنند. جریان آب، علاوه بر تعدیل دمای آب، باعث جابهجایی جمعیت آبزیان و مواد غذایی آنها میشود. در درجهی دوم آنها از خاک ایران برای بهرهبرداری از فلزات موجود در خاک استفاده میکنند. از آنجایی که جزایر این کشورها مرجانی و حاوی کربنات کلسیم است، کشاورزی در آن ممکن نیست. آنها با خاک ایران برای خود زمین کشاورزی میسازند؛ زمینی که 400 تا 800 سال ایجاد آن طول میکشد».
در مناطقی مانند بلوچستان، آنچه از پیامد برداشت و تجارت خاک به جا میماند، بستری است که دیگر زندگی در آن شکل نمیگیرد. اسماعیل کهرم، بومشناس میگوید: «در مناطقی که خاک برداشت میشود سنگی برجای میماند که به آن “مارن” میگویند. این سنگ شبیه به سنگ مرمر است و نمیتوان روی آن کشاورزی کرد. در منطقهی نوبندیان نزدیک شهر کنارک استان سیستان و بلوچستان، برداشت خاک به اندازهای زیاد بوده که به سنگ مارن رسیدهاند. کشاورزان زیادی از شرایط موجود به مسوولان شکایت برده و استشهادیه امضا کردهاند. چون با برداشت خاک نهتنها کشاورزی منطقه نابود شده، که مسیر رودخانهها نیز تغییر کرده است. خاک منطقه نوبندیان هم به قیمت 8 دلار برای هر کامیون به کشور امارات فروخته میشود».
این کارشناس که از نزدیک شاهد برداشت خاک در بلوچستان بوده است، میگوید: «طبیعت خاک را مستقیم ایجاد نمیکند و 400 تا 800 سال کار شبانهروزی ابر و باد و مه و خورشید و فلک است که بستر سنگی زمین را تبدیل به یک بند انگشت خاک حاصلخیز میکند و ما اکنون محصولی را که 12هزار سال طول کشیده تا تبدیل به زمین کشاورزی شود، به اسم برداشت خاک صنعتی، میفروشیم. درون هر خاک میتوانید مواد معدنی روی، منیزیم، سرب و نمونه های دیگر بیابید. درون همین خاک 30 سانتیمتری در زمینهای کشاورزی است که میکروارگانیزمهایی وجود دارد که باعث رشد گیاهان میشود، وگرنه در سنگ خارا و معدنی که دانه سبز نمیشود. هر کجا هم که خاک بهرهبرداری شود به محیطزیست کره زمین آسیب وارد میشود».
او دربارهی تجارت خاک مناطق جنگلی نیز که این روزها فراگیر شده است، میگوید: «خاک جنگل در همان اقلیمهای جنگلی کارکرد دارد. خاک جنگل بهدلیل رطوبتی که دارد و جانورانی مثل کرم و حلزون و هزارپا که در آن زندگی میکنند، ارزشمند است و کسی که مثلا در تهران آن را برای باغچه یا گلدان خریداری میکند در واقع برای آشغال پول میدهد، چون پس از 2 روز تابش آفتاب دیگر این خاک آن خاصیت و کارکردی که در جنگل دارد را نخواهد داشت».
سالانه در هر هکتار، حدود ۱۶تن خاک کشور فقط از راه فرسایش خاک از میان میرود. استفاده بیرویه از سموم کشاورزی و پسابهای شهری و صنعتی نیز توان خودپالایی خاک را از میان برده است؛ بهگونهای که به باور متخصصان، نخستین دشواری زیستمحیطی در کشور پیش از مسالهی آب، از میان رفتن خاک و کیفیت آن است. (همشهری، 24 آبان)
– حصارکشی نقشبرجستهی شاپور در داراب فارس: حصارکشی نقشبرجسته شاپور بااعتبار ۷۰۰ میلیون ریال از محل اعتبارات استان فارس اجرایی میشود.
کارهای حصارکشی در این مرحله به درازای ۱۵۰ متر اجرا خواهد شد و در صورت ناتمام ماندن حفاظکشی کل محوطه، از اعتبارات بعدی برای پایان کار استفاده خواهد شد. این نقشبرجسته روایتگر پیروزی پادشاه ساسانی شاپور یکم بر رومیان، در سالهای ۲۴۲ـ۲۴۳ میلادی را نشان میدهد. نقشبرجسته شاپور بهنام یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. (ایلنا، 25 آبان)
– کاوش در بزرگترین سد هخامنشی که تاکنون شناسایی شده است: کاوش در سد بستانخانی، بزرگترین سد هخامنشی شناسایی شده تاکنون، با هدف شناخت، دستیابی به چگونگی ساختار سد و آگاهی یافتن از نقشه و طرح سازههای معماری آن در حال انجام است. سد بستانخانی در دشت دیدگان شهرستان خرمبید و 30 کیلومتری شمال خاوری محوطه میراث جهانی پاسارگاد جای گرفته است. این سد با بلندای تاج ۲۱ متر، دارازای ۱۷۰ و پهنای ۷۰ متر، بزرگترین سد دوران هخامنشی است. با نزدیک شدن به روزهای پایانی کاوش، دادههای ارزشمندی از بخشهای گوناگون سد و ساختارهای معماری آن بهدست آمده است. ساختارمعماری ورودی آبراه، بستر سنگی آب پخش و تنظیم کنندهی میزان خروجی آب، سازه معماری خاوری و اجاقها، بخش هایی است که کاوش و شناسایی شده است. این اثر بیهمتا به همراه دیگر سازههای آبی هخامنشی، شاهکار مدیریت و مهندسی آب بهشمار میآید. (ایلنا، 25 آبان)
– شیر غران فارغان به هرمزگان برمیگردد: معاون میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری هرمزگان گفت: شیر غران فارغان حاجیآباد که هماکنون در کرمان نگهداری میشود به این استان باز میگردد. وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از اداره کل میراث فرهنگی کرمان خواسته است ویژگیهای شیر سنگی را به وزارتخانه بفرستد. اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کرمان با توجه به دستور وزیر بایستی همکاری کند و درصورت همکاری آن اداره کل فرآیند انتقال در یک هفته قابل انجام است.
بهگفتهی مهدی رهبر، باستانشناس در سال 1387، تندیس شیر برنزی با 62 کیلو وزن مربوط به دوره هخامنشی بوده که بلندی آن نزدیک به 42 سانتیمتر است و زیر چهار دستوپای آن چهار میخ مخروطی شکل وجود دارد که 8 سانتیمتر بلندی دارد و نشان میدهد این تندیس برنزی در یک محل فلزی یا سنگی، استوار بوده است. این شیر، یک شیر غران با یک دُمبرگشته و دهن باز، درحال حمله است و از دو بخش سر و بدن تشکیل شده، سر به صورت جدا به بدن افزوده شده و بهگمان میرسد سر در سنجش با بدن بزرگتر است و این نشان میدهد که یک شیر نر است. شیر در دورهی مادها و هخامنشیان به عنوان نماد قدرت و استواری بوده است. این شیر برنزی بصورت اتفاقی به دست کشاورزان منطقه فارغان در شهرستان حاجیآباد استان هرمزگان کشف و به میراث فرهنگی استان داده شد که به سبب نبود امکانات نگهداری، به کرمان فرستاده شد. (ایرنا، 25 آبان)
– پیدا شدن خانهی تاریخی وحشی بافقی، شاعر روزگار صفوی: خانهی تاریخی وحشی گمنام پیدا شد. وحشی بافقی شاعر پرآوازه اما گمنام یزد، زادهی شهر بافق سالیان زندگی خود را در یزد سکونت داشت، اما هیچ اثری از خانه و آرمگاه وی پیدا نبود.اداره کل میراث فرهنگی یزد در پژوهشهای گستردهای برای پیدا کردن آرامگاه و خانه این شاعر، برپایهی نوشتههای تاریخی و سرودههای وی، خانه تاریخی او در یزد را پیدا کرد. خانهای تاریخی که به نام دارندهی بعدی آن با نام خانه تاریخی «بیات» به ثبت در فهرست آثار ملی رسیده بود.
خانهی تاریخی وحشی بافقی در پژوهشها نهتنها وابسته به دوران صفویه، بلکه گویا به دوران پیشتر نیز مربوط میشود. این خانه ارزشمند تاریخی که در کوچهی تاریخی نامور به «آروک» یا «اهروک» جای دارد، بهسبب دستنخورده بودن معماری خانه و ارزش تاریخی آن، در دست مرمت است. (ایسنا، 25)
– نابودی عمارتی شاهانه، بیخ گوش مسوولان یزد: عمارت نواب همچنان در اوج شکوه، مانند بیماری رو به مرگ در همسایگی یکی از پررفتوآمدترین گذرگاهها دیده میشود. آنجا یکی از میراثهای فراموش شدهی شهر جهانی یزد است.
در نزدیکی مرکز شهر یزد، و در هیاهوی آمدوشد و صدای خودروها و اتوبوسها، عمارتی ویران اما همچنان محکم و استوار به چشم میآید. روی سردَر ورودی این سازهی شاهانه که از آن کالبدی سالم اما روبه ویرانی و در آستانهی ویرانی بهجا مانده، تابلوی آهنی و کهنه، خبر از ثبت ملی این اثر تاریخی میدهد؛ سازهای کهن که سالها در کشمکشهای میان ورثه و بیتوجهی میراث فرهنگی، به حال خود رها شده است.
شاید بسیاری از مردم شهر یزد چند بار در هفته، از کنار این سازه گذر کنند و توجهشان به آن جلب شود. ولی به نوعی مشغلهی این روزهای سخت به آنها اجازه ندهد که نگران نابودی این بنای تاریخی باشند. سازهای که از شاهکارهای میراث فرهنگی به شمار میرود، حال و روز خوبی ندارد.
عمارت نواب متعلق به شخصی به نام «نواب آقا حسن» بوده و باغهای هراتی، صدر و هرات در یزد نیز از کاریز (:قنات) این باغ تغذیه میکردهاند. باغ عمارت نواب هشتم اردیبهشتماه سال 1387 خورشیدی، در فهرست آثار ملی ثبت شده است. این سازهی تاریخی که در این سالها از آنِ سرهنگ نواب بوده، به علت نداشتن فرزند به برادرزادههایش میرسد، ولی در اختلاف میان وارثان به حال خود رها میشود.
عمارت نواب، باغی متشکل از درختان نخل و انار و انگور است. معماری سازه، آمیختهی قاجاری و پهلوی است که به سبب نزدیک بودن به دوران پهلوی، نمود آثار معماری این دوره در بنا آشکارتر است. در یک دههی گذشته تاکنون بارها بسیاری از رسانههای یزد دربارهی این سازه و وضعیت روبه نابودی آن، از اثر ویرانگر بارندگیها گرفته تا جولان معتادان در آن، نوشتهاند ولی با گذشت این سالها و در حالی که این بنای ثبتی که در نزدیکی چندین دستگاه دولتی واقع شده و همواره در برابر دید مسوولان جای داشته، هیچ اتفاق خوشی برایش نیفتاده و این میراث کهن جز بهعنوان ویرانهای در کنار یکی از شلوغترین معابر یزد، بار دیگری بر دوش نداشته است و گویا مانند بسیاری از سازههای تاریخی رها شده در کشورمان، هیچ تعلقی به میراث و هویت ملی مردم این مرز و بوم نداشته است. (ایسنا، 25 آبان)
– نگرانیهای پیرامون آیندهی صنایع دستی ایران: یک هنرمند صنایع دستی در پاسخ به این پرسش که آیا به آیندهی صنایع دستی ایران میتوان خوشبین بود، میگوید: 36 سال امیدوار بودم که وضعیت صنایع دستی در کشور ما بهتر شود، اما تجربه به من ثابت کرد که زهی خیال باطل!
ناهید محمدی، هنرمند صنایعدستی در بخش گلیمبافی، که پیشینهی 36 سال کار پیوسته در این بخش و دریافت نشان ملی را نیز در کارنامهی حرفهای خود دارد، دربارهی وضعیت هنرمندان صنایعدستی و رکود بازار این حوزه میگوید: «به طور کلی در حوزه صنایعدستی تجهیزات و امکاناتی که در اختیارمان نمیگذارند، مهمترین دغدغه صنعتگران این حوزه محسوب میشود. در واقع پشتیبانی و حمایت در حوزه تهیه مواد اولیه و فروش که باید وجود داشته باشد، مشکل همیشگی فعالان این حوزه است».
او ادامه میدهد: «حتا اگر هنرمندان بتوانند مواد اولیه را هم تهیه کنند، باز هم در زمینهی فروش به مشکل برمیخورند. در طول 36 سال فعالیتی که در این حوزه داشتهام، بارها و بارها با این موضوع روبهرو شدم که بیشتر بازرگانان نیز از این موضوع به سود خودش استفاده میکنند و ما نیز نمیتوانیم روند کار را معکوس کنیم. من به تنهایی در یک کارگاه خانگی کار میکنم، سفارش میگیرم و سبک خاص خودم را در حوزهی گلیمبافی و فرشبافی دارم و به همین خاطر هم در روزگار کرونایی نیز با مشکل چندانی در حوزه فروش روبهرو نشدم، اما طبیعی است که گران شدن مصالح و مشکلات صادرات وضعیت بازار صنایع دستی را بدتر کرده است».
محمدی با اشاره وضعیت نامناسب بازار فروش صنایع دستی در کشور، یادآور میشود: «در این شرایط اقتصادی بد، نمیتوان از مردم انتظار داشت که خرید آنچنانی در حوزه صنایع دستی داشته باشند. پیداست که همهی مردم در آغاز به فکر معیشت خود هستند و نه کارهایی که میتواند حالت تزیینی داشته باشد. فکر میکنم تنها امیدی که ما میتوانیم در این حوزه داشته باشیم بازار خارجی است که آن هم متاسفانه در شرایط فعلی راه به جایی نبرده است». (ایسنا، 26 آبان)
– بخشی از کاشی گنبد «شاه نعمتاله ولی» کرمان فروریخت: بر اثر بارندگی، قسمتی از کاشیکاری بخش باختری گنبد شاه نعمتاله ولی فرو ریخته است. مجموعهی شاه نعمتاله ولی در مرکز شهر ماهان جای دارد. این سازه یکی از بزرگترین مجموعههای آرامگاهی ایران است که در 15 دیماه 1310 با شمارهی 321 بهعنوان اثر ملی به ثبت رسیده است. (ایلنا، 26 آبان)
– میزان تولید زباله در مازندران تا سال 1404 خورشیدی رشدی صد درصدی خواهد داشت: مدیرعامل پسماند استان مازندران گفت: هم اکنون ۴۳ درصد زبالههای تولیدی مازندران مربوط به روستاییان است که این مساله با توجه به حساسیت محیط روستا، نگرانکننده است. از سوی دیگر، به دلیل عدم تفکیک مناسب زباله در روستاها و برخی از شهرها، حجم تولید زباله در مازندران روبه افزایش است. بر پایهی پیشبینی کارشناسان، میزان تولید زباله در مازندران تا سال 1404 خورشیدی، نزدیک به 6 هزار تن برسد که در سنجش با وضعیت کنونی، رشدی صد درصدی خواهد داشت. از اینرو، اگر طرح تفکیک زباله در استان به نتیجه نرسد، زباله همچنان به عنوان چالش در این استان وجود خواهد داشت و طرحهای فرآوری در دست اجرا نیز پاسخ حجم نیاز را نخواهد داد. برپایهی واپسین گزارشهای رسمی، روزانه در استان مازندران سه هزارتُن زباله تولید میشود که از این میزان نزدیک به هزار و 260 تن زباله تولیدی مربوط به روستاها است. (ایلنا، 27 آبان)
– منازل ثبت ملی شدهی نیوسایت اهواز در خطر دستدرازی: منازل ثبت ملی شدهی نیوسایت اهواز که بهتازگی به یک شخص فروخته شد، مورد دستدرازی و ویرانی قرار گرفتهاند. این رویه سبب نگرانی میان دوستداران میراث فرهنگی خوزستان شده است. این سکونتگاهها از کهنترین منازل سازمانی صنعت نفت در کشور هستند که دیرینگی آنها به بیش از یک سده میرسد. این خانهها اکنون جزو بافت تاریخی شهر اهواز به شمار میآیند و ارزش تاریخی و فرهنگی دارند. از اینرو نباید هیچگونه دست درازی و ویرانیای در آنجا انجام گیرد. خریداران این املاک باید آگاه میشدند که این بافتها دارای ضوابط ویژه برای حفظ و نگهداری هستند و اجازهی هیچگونه تخریب، افزودن طبقات، سطح اشغال، تغییر کاربریها و یا از میان بردن باغها، نخلهای کهن، دیوارههای طبیعی و شمشادی، فضای سبز و گذرگاهها را ندارند. (مهر، 27 آبان)
– سازهی تاریخی کرمان که خانهی معتادان و ولگردان شده است: فراگیری کرونا در کنار ضربه به صنعت گردشگری کرمان، سبب شده نگهداری و مرمت برخی سازهها به فراموشی سپرده شود. در این میان میتوان به «تخت درگاه قلیبیگ» اشاره کرد. این اثر تاریخی بازمانده از دوران صفویه، جای خاکسپاری قلیبیگ از امرای دوره صفوی و رییس ایل افشار است. این اثر حتا در دوران یورش افغانها به کرمان نیز ویران نشد. افزونبر اینکه در گذر دههها چند بار مرمت شد که میتوان به مرمت این سازه به دست همسر محمداسماعیل خان اشاره کرد. اما پس از گسترش کرونا و عدم ورود گردشگران به سازههای تاریخی، گویا نگهداری از این سازهها نیز کمرنگتر از پیش شده است.
وضعیت کنونی تخت درگاه چنان نابسامان است که قلب هر شهروند کرمانی را که به تاریخ و فرهنگ شهر دلبستگی داشته باشد، به درد میآورد. ویرانی بخشی از کفپوش اصلی سازه از یکسو هر بینندهای را شگفتزده میکند و از سوی دیگر تخریب بخشهایی از دیوارهای بنای داخلی، سکونت معتادان و افراد ولگرد در بنا، سرنگها و سیگارهای رها شده در حریم این اثر تاریخی، نشان میدهد که مدتهاست هیچگونه بازدیدی از سوی میراث فرهنگی از این مکان که در شهر کرمان جای گرفته، نشده است.
در آغاز ورود به سازه چیزی که خودنمایی میکند سیستم روشنایی ورودی پلکان سنگی تخت درگاه قلیبیگ است که ویران شده و در برخی موارد نیز سیستم سیمکشی که کف زمین جای گرفته از جای خود بیرون آورده شده و میتواند برای بازدید کنندگان، بهویژه کودکان، خطرآفرین باشد. از سوی دیگر معتادان و ولگردها برای فرار از باران و سرمای هوا به ورودیهای سه گانهی سازه پتو نصب کردهاند و در کف بنای مرکزی نیز مملو از پتوهای کهنه و زبالههای ناشی از سکونت کارتنخوابها است. دیوارهای داخلی و سنگ گورهای داخلی سازه نیز به دلیل روشن کردن آتش، سیاه شده است.
دستنوشتههای برخی از بازدید کنندگان نیز نمای گچبریها را به کلی تحت تاثیر قرار داده و صحنهای نامناسب را جلو چشم بازدید کنندگان پدید آورده است.
وضعیت بخش شمالی نیز بهتر نیست و بارندگیهای اخیر سبب صدمه به دیوارها شده که گویا به دلیل عدم تخلیه آب باران از سقف آرامگاه، روی داده است.
عدم حضور گردشگران در کرمان این نگرانی را به وجود آورده است که روند نگهداری و حراست از برخی بناها و نیز مرمت و احیای برخی دیگر از آنها، مانند باغ کلانتر و باغ هرندی نیز کمتر مورد توجه باشد. (مهر، 27 آبان)
– بیلانکی تبریز، پهنهای برای چپاولگری میراث فرهنگی: محلهی کهن بیلانکی تبریز، پهنهی تازهای برای چپاولگران و غارتگران عرصه میراث فرهنگی آذربایجانشرقی شده است. هر چند فرمانده یگان حفاظت میراثفرهنگی آذربایجانشرقی از دستگیری باند حفاری غیرمجاز در این منطقه خبر داده است. در این عملیات 11 تَن نفر از حفاران غیرمجاز که در منزلی مسکونی دست به حفاری برای کشف اموال تاریخی در سه نقطه، در ژرفای 15، 17 و 20 متر زده بودند، دستگیر و ابزار پیشرفتهی آنان ضبط شده است.
در ماههای گذشته، حفاریهای غیرمجاز و غیر قانونی در بخش میراث فرهنگی آذربایجان شرقی به یکی از دشواریهای مهم این بخش تبدیل شده است. بهگونهای که از آغاز امسال تاکنون 36 تَن حفار در نقاط مختلف استان، مانند محلات کهن دوهچی، حافظ، بارون آواک و شهرهای مراغه و بخش لیلان ملکان و روستای بالاسنگ کلیبر و روستای جانقور شهر باسمنج و شهرستانهای اسکو، کلیبر و جلفا، دستگیر و به مراجع قضایی سپرده شدهاند. (ایرنا، 28 آبان)
– ثبت ملی برخی از آثار تاریخی و فرهنگی: در نشست ثبت آثار وزارت میراث فرهنگی، 64 اثر تاریخی از آذربایجان شرقی، کرمان، ایلام، مازندران، همدان و تهران دارای ارزش ثبت شناخته شد که یکی از آنها جسد مومیایی بهدست آمده از یزد بود. از شمار آثار شاخص تاریخیفرهنگی ثبت شده در این نشست میتوان به پنج اثر از موزهی دانشگاه تبریز، منبر سنگی مسجد محمد حنیفه روستای زین جناب و منبر چوبی مسجد جامع کوزهکنان آذربایجان شرقی اشاره کرد. از استان کرمان آثاری همچون سنگ محراب مقبره خواجه اتابک و منبر سنگی قلعه سنگی سیرجان؛ و از استان مازندران درهای چوبی تکیه پهنه کلاساری، و از موزه ملی تاریخ علوم پزشکی آثاری مانند جمجمه جراحیشدهی یک دختر از کاوشهای شهر سوخته، جسد مومیایی بهدست آمده از پیرامون شهر یزد؛ و از مجموعه میراث جهانی کاخ گلستان مرقعات منقوش به هنر ناخنی میتوان نام بُرد. (مهر، 28 آبان)
– داستان سردرهای آجری خیابان شاپور تهران چیست؟: شمارشان زیاد است؛ سردرهای قدیمی با تزیینات آجری در خیابان شاهپور تهران (وحدت اسلامی کنونی). سردرها یکی از نشانههای قدیمینشین و اعیانی تهرانیها است که گوشهی خاوری خیابان، میان دو محلهی مولوی و شاپور را پُر کرده است و اکنون هر بار آجری میافتد، سردری گل گرفته میشود، یا خانهای زیر آوار میماند و همه نشانههایش را از دست میدهد. هیچ خبری هم از مسوولان حفاظت از آنها نیست.
برخی خانهها هنوز نشانهای از زندگی دارند و برخی سردرها یا دیوارهای لب بامشان حرفشان خرابی است و ویرانی. نشانههایی که بهجا ماندهاند در سنجش با تازه شدن خانهها یا مغازههایی که ساخته شدهاند، برابرند. خیلی جاها دیوارهای بدون در هستند و خانهها و سردَرهایی که نشانهای از زندگی ندارند؛ مانند «خانهی خاندان حداد».
نگاههای رهگذران با خیابان غریبگی میکند، نه مغازهای میان این سردَرهاست و نه خانهای که بتوان نشانی از زندگی در آن پیدا کرد و زنگش را زد تا شاید صاحبش حرفی از قدیمیترهای محلهاش بگوید. به جز یک مغازه که یک پسربچه و مردی جوان در آن سرگرم کارهای خود هستند. کاسب جوان که مغازهاش درست کنار یکی از سردرهای آجری است، محدوده خانه را دو سردَر آجری در خیابان وحدت اسلامی میداند و میگوید این خانه متعلق به برادران حداد بوده و هنوز در تملک همین خاندان است.
او که چند بار به لطف نگهبان خانه، سرکی به داخل بنا کشیده میگوید: چیزی که دیدهام تقریبا همه فضای خانه تخریب شده و در چند بخش معماری اندک و برخی از تزیینات باقی مانده است، بیشتر سگها داخل خانه نگهداری میشوند.
او دربارهی خاندان حدادها در دوره پهلوی میگوید: یک برادر کارمند بانک مرکزی دوره پهلوی بود و برادر دیگر نیز یکی از نخستین داروسازان کشور. بخشی از کارهایش را در داخل همین خانه انجام میداد.
اما نصرالله حدادی، تهرانشناس، به وجود باغهای قدیمی در این منطقه و بهویژه پارک مختارالسلطنه اشاره میکند و میگوید: این باغها در این محدوده بودهاند و به همین دلیل به مرور تکهتکه شدهاند و خانههای گوناگونی در آنها ساختهاند.
او با گفتن اینکه معماری سردرهای باقیمانده در خیابان شاهپور از آنِ دورهی پهلوی نخست است، ادامه میدهد: آن منطقه از مولوی، جزیی از خندق اصلی تهران بود که در سال ۱۲۴۶ خورشیدی پر شد و هر سال بخشهایی از آن خانهها و بناها ساخته شدند. در قدیم به این خانهها «خانه سردَر آجری» میگفتند،. وقتی مالکان یک سازه پولدار بودند و امکان ساخت بنایی را با سردَر آجری داشتند، این کار را میکردند و همان میشد که سردرهای گوناگونی نیز در محلههای تهران ساخته میشد.
حدادی با گفتن اینکه کسانی که در محدوده بازار تهران کار میکردند، ساکن محلههای امیریه و شاپور بودند، ادامه میدهد: این منطقه از محلههای اعیاننشین تهران بود، به همین دلیل این سردَرها در این نقاط زیاد بوده و برخی از آنها هنوز بهجا ماندهاند. (ایسنا، 28 آبان)
– کشف 32 شی تاریخی در کرمان: این اشیا در منطقه اسفندقه شهرستان جیرفت، در استان کرمان، کشف شده است. دیرینگی آنها نیز به دورهی تاریخی و پیش از تاریخ برمیگردد. آثار بهدست آمده دربردارندهی 18 پیکره حیوانی سفالی، 2 پیکره انسانی سفالی، یک خنجر فلزی و اشیا دیگر کاسه و پیالههای سفالی است. (ایرنا، 29 آبان)
***
یادداشت هفته
«چنارستانی به نام طهران»
جستار خواندنی زیر نوشتهی پرنیان سلطانی است که با عنوان «چنارستانی به نام طهران؛ همهچیز درباره قدیمیترین درختان چنار تهران که بهگونهای شناسنامه پایتخت بهحساب میآیند»، در روزنامه «همشهری»، پنجشنبه 29 آبانماه، منتشر شده است:
«اگر استانبول شهر سروهاست و توکیو شهر درختان گیلاس، اگر پاریس را با کافههایش میشناسند و آمستردام را با گلهایش، اگر لندن شهر مِه است، فلورانس شهر زنبقها، سیدنی شهر بندرها و پراگ شهر برجها، بیشک تهران ما شهر چنارهاست. واقعیت این است که چنارهای بلندبالا و تنومند با برگهای پنجهای، یکی از نمادهای طبیعی تهران بهحساب میآیند و بهنوعی شناسنامهی پایتخت هستند؛ چنارهایی که برخی از آنها حتا عمری بیشتر از پیدایش پایتخت دارند و سالهای سال است که لقب کهنسالترین موجودات زندهی تهران را یدک میکشند! درختانی که با گذر از اتفاقات گوناگون طبیعی و غیرطبیعی، هنوز هم استوار و برقرار، ایستادگی تهران در تمام سالهای حیاتش را به تصویر میکشند و هر روز به یادمان میآورند که تهران شهر چنارهاست».
در ادامه آمده است: «متاسفانه بسیاری از چنارهای معروف تهران در گذر زمان از میان رفتهاند و امروز تنها نامی از آنها باقی ماندهاست. چنار خونبار محله پاچنار یکی از این درختان است؛ یا چنار عباسعلی که یکی از درختان چنار معروف تهران در دوران ناصری بود و در جریان ساخت ابنیه جدید در ارگ، از میان رفت. چنار پنجعلی در حوالی عمارات غربی وزارت دارایی یکی دیگر از این چنارهای معروف تهران بود که امروز فقط نامی از آن باقی ماندهاست. این دو چنار، یعنی چنار عباسعلی و پنجعلی که هر دو در ارگ سلطنتی تهران قرارداشتند، از جمله چنارهای مقدس شهر تهران بهحساب میآمدند که در زمان ناصرالدینشاه قاجارحتی تبدیل به زیارتگاه شده بودند. بیشک اما نبود هیچ درخت چناری برای تهران، به اندازه جای خالی چنار عظیم بقعه امامزاده صالح غمانگیز نیست. این درخت تنومند با اینکه سالهاست از میان رفته، اما هنوز هم در خاطرهها باقیمانده و اگر پای صحبت ریشسپیدان تهران بنشینید، برایتان از درختی میگویند که به گفته ژان دیالافوا، باستانشناس فرانسوی، روزگاری “قدیمیترین چنار زندهی روی زمین” بود!».
سپس نویسنده به نشانههای بهجا مانده از درختان چنار شهر تهران اشاره میکند و مینویسد: «خبر خوش اینکه با وجود از میان رفتن بسیاری از درختان چنار معروف تهران، پایتخت هنوز هم شهر چنارهاست و میتوان رد پای چنارستان روزهای دور را هنوز هم در این کلانشهر پر از ساختمان، اتومبیل، خیابان و بزرگراه دنبال کرد. نمونهاش درخت چنار صحن امامزاده یحیی در محلهی عودلاجان که عنوان کهنسالترین موجود زندهی تهران را در اختیار دارد و لقب قدیمیترین درخت چنار پایتخت را بر دوش میکشد. این درخت چنار که پژوهشگران عمر آن را حدود 900 سال تخمین زدهاند، سومین چنار بزرگ تهران است که قطر آن به 7متر میرسد! البته اینطور که قدیمیترهای محله عودلاجان میگویند، تعداد این چنارها 3 تا بوده که یکی از آنها خشک شده و یکی دیگر را سالها پیش بهدلیل اینکه در خیابان قرارداشت و مزاحم رفتوآمد مردم بود، بریدهاند! بنابراین از این درختان سهگانه، فقط همین یک درخت باقی مانده که در نزدیکی صحن مخصوص بانوان قرار دارد و سال 1330 خورشیدی، با شمارهی یک در فهرست وزارت فرهنگ و اداره باستانشناسی به ثبت رسیدهاست. به همین دلیل دور آن را محصور کرده و بخشهایی از درخت را با زنجیر بستهاند تا از آسیب به این چنار 900 ساله جلوگیری شود. البته از گذشته درون این درخت یک فرورفتگی وجود دارد که احتمالا این حفره بزرگ و سیاه در اثر دود شمع و چراغهای نذری ایجاد شده است. هنوز هم اگر این درخت را از نزدیک مشاهده کنید، میتوانید آثاری از دخیل و قفلها را روی شاخههای این چنار ببینید که نشان از قداست این درخت در فرهنگ تهرانیهای قدیم دارد».
وی آنگاه مینویسد: «اما بدون شک مشهورترین چنارهای تهران، درختان چناری هستند که در حاشیه خیابان ولیعصر کاشته شدهاند. ماجرای کاشت این درختها به حدود سال 1300 خورشیدی، برمیگردد؛ به زمانی که خیابان ولیعصر امروزی با 18 کیلومتر طول ساخته شد، تا عنوان بلندترین خیابان خاورمیانه را بهخود اختصاص دهد. پس از ساخت این خیابان که در دوره پهلوی نخست انجام شد، آنطور که عبدالله مستوفی، یکی از درباریان زمان قاجار و پهلوی میگوید، در فاصلهی هر دو متر یک چنار در این خیابان کاشته شد و میان هر دو درخت یک بوته گل سرخ گذاشتند تا به این ترتیب خیابان تازهساز پایتخت آبادشود. حالا این درختان چنار که همین روزها صد سالگیشان را جشن میگیریم، درهمفرورفته و افزونبر چشمانداز زیبای خیابان ولیعصر، سایهبانی برای سرتاسر این خیابان بهشمار میآیند. این درختان تنومند و زیبا امروزه بخشی از میراث طبیعی شهر تهران بهحساب آمده و به جاذبه گردشگری بیمانندی برای گردشگران داخلی و خارجی تبدیل شدهاند».
دربارهی کهنترین چنار شهر تهران نیز آورده است: «همانطور که پیش از این هم گفته شد، یکی از قدیمیترین درختان چنار تهران، چنار قریه بریانک است که از گذشته بهدلیل داشتن هفت شاخه، به هفتچنار معروف بوده. این درخت منحصر به فرد که در سمت جنوبی کارخانه جوراببافی سابق و موزه حیات وحش هفتچنار فعلی قرار دارد، در ابتدا یک ریشه و یک تنه اصلی داشت که از آن هفت درخت چنار پدید آمده بود. البته هماکنون چهار شاخه این درخت از میان رفته و تنها سه شاخهی آن باقی مانده، اما با این حال هنوز هم به هفتچنار شهرت دارد و با تاقچهی کوچکی که بر دیوار گلی مجاورش کندهاند، به محلی برای افروختن شمع نیز تبدیل شده است».
در ادامهی این یادداشت آمده است: «یکی دیگر از معروفترین و قدیمیترین چنارهای پایتخت، چنارهای باغ امینالسلطان است. اگر در ذهنتان بهدنبال نامی از این باغ میگردید، باید بگوییم که امروزه این باغ به پارک قیطریه و محله قیطریه معروف شده است. داستان این چنارها به این صورت است که میرزا علیاصغر خان امینالسلطان، صدراعظم ناصرالدینشاه قاجار نزدیکبه 150سال پیش، این زمینها را خریداری و در بخشهایی از آن درختان چنار کاشت. البته اینگونه که تاریخنگاران میگویند، درختان چناری که در مرکز پارک قیطریه امروز قرار دارد، قدمت بیشتری از دوران امینالسلطان دارند و به همین دلیل احتمالا وقتی امینالسلطان این زمینها را خریداری کرده، از پیش درختان چناری در این باغ بزرگ موجود بوده است».
درختان کاخ گلستان نیز از دیرینگی بسیار برخوردارند. نویسندهی «چنارستانی به نام طهران» در پایان مینویسد: «اگر گذرتان به محوطه تاریخی کاخ گلستان افتاده باشد، احتمالا نگاهتان روی درختان چنار سر به فلک کشیده این محدوده ثابت ماندهاست؛ درختانی که دربارهشان گفته میشود باقیمانده چهارباغ و چنارستانی است که شاه تهماسب صفوی در زمان پادشاهیاش در تهران بنا کرده است. البته در اینباره روایت دیگری هم وجود دارد که میگوید این درختهای چنار بعدها به فرمان شاهعباس صفوی در ارگ سلطنتی کاشته شده و به همین دلیل به آنها چنارهای عباسی یا شاهعباسی گفته میشود. اگر چه روایتها متفاوت است، اما آنچه اهمیت دارد این است که این چنارها در زمان هر کدام از این پادشاهان صفوی که کاشته شده باشند، عمری بیشتر از 400 سال دارند!»