شهر فردوس در استان خراسان جنوبی تا سال 1308 خورشیدی، به نام «تون» شناخته میشد و پس از آن بود که نامش دگرگون شد. فردوس، یا تون، پیشینهی تاریخی درازدامنی دارد. این شهر را 5 محلهی تاریخی شکل میدهد که یکی از آنها به نام سردشت آوازه پیدا کرده است. «گرمابهی سردشت» در همین بخش از شهر فردوس جای دارد. محلههای دیگر عنبری، میدان، سادات و تالار هستند. هر کدام از آنها نیز آبانبارها و گرمابههای جداگانهای دارند. جهان یار، زال، کوشک و خیروز، نام دیگر گرمابههای این شهر است. بهویژه باید از گرمابه خیروز یاد کرد که سازهای بازمانده از روزگار صفویه است و در زیبایی انگشتنماست. این گرمابه را در دورهی پهلوی بازسازی کردند و در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.
بخشهای بسیاری از بافت کهن محله سردشت هنوز هم دستنخورده مانده است. گرمابهی سردشت نیز یکی از سازههای کهن این محله است، اما اکنون کاربری گذشته را ندارد و دیرزمانی است که دیگر از آن استفاده نمیشود. به هر روی، آن گرمابه یکی از نشانههای دیرینگی شهر فردوس شناخته میشود. با آنکه سند نوشتاری یا سنگنوشتهای(:کتیبهای) در گرمابه یافته نشده است که تاریخ ساخت آن را گواهی بدهد، آنچه در نزد مردم آوازه دارد و برخی نشانههای معماری نیز آن را درست میداند، آن است که گرمابه سردشت فردوس در روزگار صفویه ساخته شده است و دیرینگی چندصد ساله دارد.
گرمابهی سردشت را از خشت خام، آجر، ملاتهای ساروج و آهک برآوردهاند و با کندن زمین در گودالی که پایینتر از سطح گذرگاه است، برپا کردهاند. بدینگونه آب کاریز (قنات) آسانتر به درون گرمابه میرسید. افزونبر اینکه در تراز پایین بودن سازه از سطح زمین، آنرا در برابر زمین لرزهها که ویژگی سراسر سرزمین ماست، تا اندازهی زیادی در امان نگه میدارد. همچنان که زمینلرزهی سال 1347 خورشیدی، که فردوس را به شدت لرزاند و خانههای بسیاری را ویران کرد، به گرمابه سردشت آسیب چندانی نزد. یک سودمندی دیگر ساخت گرمابه در سطحی پایینتر از گذرگاه، آن بود که از آمیختن دمای گرمابه با هوای بیرون کاسته میشد و با این شیوه گرم نگهداشتن گرمابه آسانتر بود.
گرمابهی سردشت، مانند دیگر گرمابههای سنتی ایران، از سردَر و راهروی آن آغاز میشود و به فضاهای بینه، میاندَر، گرمخانه، خزینه، گلخن و هیزمدان میرسد.
برای این گرمابهی تاریخی دو درِ ورودی ساخته شده است. یکی در شمال باختری سازه جای گرفته است و دیگری در جنوب باختری آن. اما هر دو را در یک زمان نساختهاند. بادهای همیشگیای که در فردوس میوزد و به نام «سیهباد» میشناسند، نهتنها سبب سرما میشود، بلکه گرد و غبار بسیاری برپا میکند. دری که در شمال باختری گرمابه ساخته شده بود، این باد و خاکهای برخاسته از آن را تا اندازهای به درون میکشید. از اینرو در زمان پهلوی دوم، آن در را برای همیشه بستند و در بخش جنوب باختری گرمابه دری دیگر ساختند. این در، دیگر در مسیر خاکهای سیهباد نیست.
گرمابهروها پس از گذر از دالان و هشتی، درون بینه میشدند. این بخش از گرمابه سردشت آرایههای معماریای دارد که چشمنواز است و چهبسا یگانه. بیشتر جلوهگریها و خودنماییهای گرمابه تاریخی سردشت به همین بخش از سازه بازمیگردد که در ساخت آن ظرافت و ذوقورزی بسیاری به خرج دادهاند و فضایی دلپذیر ساختهاند.
این را هم بگوییم که بینه، یا سربینه، نام دیگری داشت و به آن «جامه کن» نیز میگفتند. امروزه بینه، بیشتر به نام رختکن شناخته میشود. بینه را یا دایرهای شکل میساختند، یا چهارگوش و گاه چند ضلعی. آنجا فضایی گسترده بود که سقفی ضربی با ستونهایی استوار را دربرمیگرفت. نورگیرها را در سقف گنبدی بینه میساختند و گرداگرد بینه را سکو میکشیدند. در پایین سکوها نیز فضایی خالی دیده میشد. این فضای میانتهی، جایی برای نگهداری کفش مشتریها بود. در کف بینه نیز حوضی میساختند که ژرفای کمی داشت و به آن «پاشویه» میگفتند. مشتریها پس از شستوشو و پیش از خشک کردن تَن و پوشیدن جامه، پاها را در پاشویه میشستند. بینه در انتهای خود به گرمخانه میرسید. اما پیش از آن باید از دالانی به نام میاندر میگذشتند.
گرمخانهی گرمابه سردشت از دیوارهای ستبر ساخته شده است. زیرساز آن به گونهای است که دیوارها را از آسیبهای نم و بخار نگه میدارد. برای این کار، گاهی بخش زیرین دیوار را قیراندود میکردند و روی آن را با ساروج میپوشاندند. در کف گرمابه نیز از این سازوکار استفاده میشد، تا در برابر جریان پیوستهی آب گرم، پایدار بماند. در گرمخانه کارهایی مانند کیسهکشی، لیفزنی، مشتومال، حجامت (خون گرفتن) را انجام میدادند. حتا دلاکی، یا سلمانی، نیز در این بخش انجام میشد.
در گرمابهی سردشت، پس از گذر از گرمخانه، با بالا رفتن از چند پله، درون خزینه میشدند. این بخش از گرمابهها، گرمترین و نمناکترین جا بود. هر چند از دید بهداشتی پاکیزه نبود و سبب پدید آمدن بیماریهای پوستی میشد. اما گذشتگان چنین آگاهیای دربارهی بیماریزا بودن خزینهها نداشتند. بخش پایانی گرمابه سردشت نیز جایی برای گلخن و هیزمدان بود. گلخن، یا تون، همان آتشدان گرمابه است. هیزمدان نیز نام دیگری داشت و به آن «خارخانه» میگفتند.
آنچه در نگاه نخست به نمای بیرونی گرمابه سردشت، به چشم میآید، گنبدهای آن است که گویی درون خاک فرورفتهاند؛ و نیز نورگیرهایی دایرهای که درون گرمابه را روشنی میبخشند. آرایهها و کاربندیهای بینه و گرمخانه نیز چشمگیر و دلپذیر است. گویا گرمابهی سردشت را به گونهای ساختهاند که آب کاریز، نخست به بینه میرسد و سپس با گذر از درازای آن، از سوی دیگر گرمابه بیرون میرود تا بخشها و جاهای دیگر را سیراب سازد.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، زمینلرزهی سال 1347 فردوس، آسیب اندکی به گرمابه سردشت زد. آن آسیبها را مرمت کردند و آواری که در گلخن و خارخانه تلنبار شده بود، بیرون کشیدند. بدینگونه، مردم محله سردشت همچنان از این گرمابه استفاده میکردند. اما آرام آرام بهسبب ویرانیهای طبیعی و انسانی، گرمابهرو به خرابی رفت تا آنکه میراث فرهنگی در سالهای 1385 و 1393 خورشیدی، این سازهی کهن را مرمت کرد و کارهای نجاتبخشی و استوارسازی آن را به سرانجام رسانید. هر چند آسیب بخشهایی از گنبدهای گرمابه بر اثر گذر خودروها و دام و انسان، هنوز به چشم میآید.
این را نیز برشماریم که در کنار گرمابهی سردشت، گرمابهی دیگری که در روزگار قاجاریه ساخته شده است، دیده میشود. این گرمابه آسیبهای بسیاری دیده است.
گرمابهی سردشت در آذرماه 1389 خورشیدی، به شمارهی 29945 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. از اینرو، نگهبانی از آن و جلوگیری از آسیب دیدن این سازهی تاریخی بایستگی ملی دارد.
این نیز گفتنی است که گرمابهی تاریخی دیگری به نام سردشت، در شهر سردشتِ استان آذربایجان غربی هست که ساخت آن به دورهی قاجار بازمیگردد و نباید آن را با گرمابه سردشت فردوس یکی دانست.
* با بهرهجویی از «سایت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان جنوبی» و نیز «جوان آنلاین» و گزارش خبرگزاری «ایسنا».
3 پاسخ
خوبه که یادی از استان فراموش شده خراسان جنوبی کردید. سپاسگزار
من آموزه های زرتشتی، اندیشه نیک، کردار نیک،گفتار نیک را در مردم خراسان جنوبی و یزد و شهرها و روستاهای شرق اصفهان، بیشتر از هرجای دیگر ایران دیدم
البته نمیدونم باید بگم خوشبختانه یا بدبختانه! با این وضعیت روزگار