آب، در کنار سه آخشیج (:عنصر) باد و خاک و آتش، همواره در نزد ایرانیان باستان جایگاهی باارزش داشته است و در نیالودن و پاکیزه نگهداشتن آن بسیار کوشیدهاند. از همینروست که در کنار نیایشگاههای باستانی ایران، آبی روان جریان داشته است که در کنار آن نیایشهای دینی انجام میشد. ارزش آب در نزد ایرانیان و اهمیت شستوشو تا بدانجا بود که آلودن آب و تَن ناپاک داشتن، گناه دانسته میشد.
به سبب اهمیت پاکیزه نگهداشتن تَن از آلودگیها و دوری از ناپاکی بود که ساخت سازهای به نام «گرمابه» در ایران کهن شکل گرفت و در همهی دورههای تاریخی و گذر هزارهها و سده ها، ارج و ارزش بسیار یافت. در نوشتههای باستانی ایران نمونههای فراوانی از اشاره به سازهی گرمابه دیده شده است. یک نمونهی کهن آن به کتاب «کارنامهی اردشیر بابکان» بازمیگردد. در بخشی از آن کتاب که در روزگار ساسانیان و به زبان پهلوی نوشته است، چنین میخوانیم که بابک، ساسان، نیای شاهنشاهان ساسانی را در جامهی شبانان میبیند. پس دستور میدهد که او را به گرمابه ببرند و سپس جامهای شاهانه بر او بپوشانند. اما تاریخپژوهان، ساخت گرمابه در ایران را کهنتر از روزگار ساسانیان میدانند و آن را به 3 هزار سال پیش، یعنی پیش از شاهنشاهی هخامنشیان، بازمیگردانند.
به هر روی، ساخت سازهای به نام گرمابه در سدههای میانی تاریخ ایران، ساز و کاری داشت که هر بار تکامل مییافت و بر اجزای آن افزوده میشد. در سدههای نزدیک به ما، تا همین چند دهه پیش، گرمابههای همگانی (:عمومی) دارای چند بخش جداگانه بودند: راهرو یا پلهی ورودی، سربینه، خزینه، میاندَر و گرمخانه. دربارهی این اجزا، در دنباله سخن خواهیم گفت.
سقف گرمابه بهگونهی گنبدی ساخته میشد و بر سر درِ گرمابه نقش و تصویرهایی میکشیدند که بیشتر زمینهای حماسی و برگرفته از داستانهای شاهنامه داشت؛ مانند نبردهای رستم و رودرویی او با دیوان و جانورانی مانند شیر.
گرمابه پایینتر از سطح زمین ساخته میشد و چند پله رو به پایین میرفت تا به فضای اصلی برسد. بدان سبب گرمابه پایینتر از سطح زمین ساخته میشد تا بتوانند فضای گرمابه را گرم نگه دارند و هم از آب کاریزها (:قناتها) آسانتر بهره ببرند.
بخش دیگر گرمابه، «سربینه» نام داشت. سربینه همان رختکن است. آنجا فضایی هشت ضلعی بود که جاهایی برای آویزان کردن لباس داشت. گاه در سربینه قفسهها و کمدهایی ساخته میشد تا مشتریان جامههای خود را درون آن نگهدارند. در میانهی سربینه، حوضچهای با آب خنک دیده میشد که هوای این بخش را نیمهگرم نگه میداشت.
بخش دیگر «خزینه» بود. مراجعه کنندگان، پیش از انجام کارهای شستوشو، درون خزینه که آکنده از آب بود، میرفتند. فضایی که سربینه را به خزینه پیوند میداد «میان دَر» نامیده میشد. میان در، راهرویی سرد و پیچاپیچ بود. فضایی اصلی گرمابه را نیز «گرمخانه» مینامیدند. گرمای گرمابه از دیگ، آتشدان، گودالها و دودکشها شکل میگرفت.
گرمابه، تنها جایی برای شستوشو و پاکیزه ساختن تَن به شمار نمیرفت. آنها فضاها و سازههایی بودند که پیوندی ژرف با فرهنگ مردم پیدا میکردند و جایی برای دیدارها و گفتوگوها دانسته میشدند. رفتارها و آیینهایی که در گرمابههای همگانی دیده میشد، نمایانگر بخش مهمی از زندگی و باورهای مردم بود و کارکردی اجتماعی و حتا دینی مییافت. افزونبر اینکه سازهی گرمابه نمایشگر حس زیباییشناسی سازندگان آن نیز بود.
گرمابهها به دو دسته بخشبندی میشد: گرمابههای همگانی و گرمابههای خانگی (:خصوصی). گرمابههای خانگی تنها در خانههای اشراف و بزرگان دیده میشد. تودهی مردم از گرمابههای همگانی استفاده میکردند. این گرمابهها در نیمی از روز به مردان و در نیمی دیگر به زنان اختصاص داده میشد. هنگامی که گرمابه ویژهی شستوشوی زنان می شد، با دمیدن در ابزاری که به آن «بوق حمام» میگفتند، آن را به آگاهی میرساندند. هنگام آغاز به کار گرمابه در نیمههای شب نیز از آن ابزار شنیداری بهره میگرفتند.
در گرمابهها چندین تَن سرگرم کار بودند؛ از جامهدار که لباس را نگهداری میکرد تا کارگرانی که وظیفهی کیسهکشی و شستوشوی مشتریان را بردوش داشتند. مردم میتوانستند با پرداخت بهایی اندک، از گرمابه بهره بگیرند یا اگر خواستند، با پرداخت پولی افزونتر از خدمات بیشتری برخوردار شوند. گاه نیز پیش میآمد که نامداران و وابستگان به فرمانروا (حاکم) شهر، گرمابه را تا چندین ساعت به خود و پیرامونیانشان اختصاص میدادند. این کار را «قرق کردن» مینامیدند.
در گرمابهها به جز شستوشو، کارهای دیگری که گاه جنبه درمانی داشت، انجام میشد. مانند «حجامت» که کارکردی درمانی و پزشکی داشت؛ قولنج گرفتن یک کار دیگر بود. در گذشته، هر بخش از بدن را که با کشیدگی و درد همراه بود، قولنج مینامیدند. در گرمابه، قولنجشکن با پیچوتاب دادن بدن مشتریان، مفصلهای آنان را از کشیدگی آزاد میکرد. به این کار قولنج شکستن گفته میشد.
یک کار دیگر در گرمابههای همگانی، «مشت و مال» دادن بود. این کار آداب ویژهای داشت و حسی از شادابی و سبُکی برای مشتریان پدید میآورد. برای همین است که گرمابههای ایرانی را دارای ویژگیهای درمانگری و بهبود دردهای مفصلی و رماتیسمی میدانند.
«حنا بستن» یک کار بهداشتی دیگر در گرمابهها بود. این کار در رشد و تقویت موها اثر داشت و بخش مهمی از آیین گرمابههای ایرانی شناخته میشد. بهراستی هم در گذشتهها بهترین روش برای زیباییسازی پوست و موی بدن، در گرمابههای ایرانی انجام میشد.
گرمابهها کارکردهای اجتماعی نیز داشتند. آنجا فضایی برای چای نوشیدن و قلیان کشیدن بود. گاه نیز سرگرمیهایی مانند نقالی و معرکهگیری در گرمابهها انجام میشد. این را از گزارشهایی که اروپاییان در روزگار فرمانروایی قاجاریه، در سفرنامههای خود به دست دادهاند، درمییابیم. یک کارکرد دیگر گرمابههای همگانی، امکان دیدارهای دوستانه بود.
با اینهمه، گرمابههای همگانی زیانهایی نیز داشت. اگر در گرمابهها مسایل بهداشتی نادیده گرفته میشد، فضایی برای گسترش و فراگیری برخی از بیماریها میشد. بهویژه اگر آب خزینه را دیربه دیر عوض میکردند، گرمابه جایی برای پدیداری بیماریها بود.
در این سالها ثبت جهانی گرمابهی ایرانی مسالهای چالشبرانگیز شده است؛ از آنرو که کشور ترکیه قصد دارد گرمابههای سنتی خود را که الگو گرفته از گرمابههای ایرانی است، به نام «گرمابه تُرکی» ثبت جهانی کند تا بدینگونه صنعت گردشگری خود را پُربارتر سازد. در شهریور 1394 خورشیدی، میراث فرهنگی ایران از کوشش برای ثبت جهانی گرمابهی ایرانی خبر داد (تارنمای روزنامهی هفت صبح)، با اینهمه پس از آن خبر امیدوار کنندهای به گوش نرسید. در واپسین آگاهیرسانی، وزارت میراث فرهنگی از کوشش برای رقابت با ترکیه و ثبت گرمابههای سنتی به نام ایران خبر داده است (خبرگزاری ایسنا، 5 مهر 1399). نکته اینجاست که در صورتی گرمابههای سنتی، یا هر کدام از میراث ملموس، ثبت جهانی خواهند شد که هماکنون نیز از آن ها استفاده شود.
به هر روی، گرمابههای ایرانی نهتنها جایی برای پاکیزه ساختن تَن و شستوشو بود، بلکه کارکردهای گوناگونی داشت که با زندگی اجتماعی و رفتارهای دینی مردم پیوند مییافت. در رشته نوشتههایی که از این پس به «گرمابههای تاریخی ایران» ویژه خواهد شد، به شناخت برخی از مهمترین و باارزشترین گرمابههایی خواهیم پرداخت که در سدههای دور و نزدیک، در جای جای ایران ساخته شدهاند. نام برخی از آن گرمابههای تاریخی چنین است:
گرمابه پهنه (سمنان، دوره تیموریان)؛ گرمابه گنجعلیخان (کرمان، صفویه)؛ گرمابه علیقلیخان (اصفهان، صفویه)؛ گرمابه گپ (خرم آباد لرستان، صفویه)؛ گرمابه فین (کاشان، صفویه و قاجاریه)؛ گرمابه خان (کاشان، زندیه)؛ گرمابه وکیل (شیراز، زندیه)؛ گرمابه وکیل (کرمان، قاجاریه)؛ گرمابه صفا (قزوین، قاجاریه)؛ گرمابه خان (یزد، قاجاریه)؛ گرمابه شهبازخان (کرمانشاه، قاجاریه) و گرمابه چهارفصل (اراک، قاجاریه).
*با بهرهجویی از: جستارهای «حمام و استحمام در فرهنگ ایرانیان عصر قاجاریه» نوشتهی علیرضا ملایی و میثم غلامپور (مجله مطالعات تاریخ فرهنگی، شماره 21)، «گرمابه باستانی ایرانی» نوشتهی کتایون مزداپور (فصلنامهی فرهنگ، شماره 19)، تارنمای «معمارلیک».
1. گرمابه پهنه؛ چکیدن قطرههای سرد از سقف ضربی
2. گرمابه خان یزد؛ رخساری از کاشیهای لاجوردی
3. گرمابه خانم؛ نامی که گره به ابروی مردان میانداخت
4. گرمابه گپ؛ دمی آسودگی میان هیاهوی بازار
5. گرمابه باب همایون؛ قُرق درباریان و شاهزادگان
6. گرمابه باغ نشاط؛ طراحی هوشمندانه، زیبایی سازه
7. گرمابه شاهزادهها؛ چشمنوازی رنگها و نقشها
8. گرمابه خانی بستک؛ سازهای زیرزمینی
9. گرمابه نوبر تبریز؛ آمیزهای از حجمهای هندسی
10. گرمابه چهارفصل؛ درخشش کاشیهای هفترنگ
11. گرمابه صفا؛ صدای زیر و بم کوبههای در
12. گرمابه باشقورتاران؛ سازهای یکپارچه از سنگ
13. گرمابهی نواب؛ نامی آشنا در تاریخ سینمای ایران
14. گرمابه علیقلی آقا؛ آمیزهای از هنر و شکوهی دیرین
15. گرمابه کُردشت؛ نقشی از میراث کهن
16. گرمابه فین؛ زخم تاریخ بر پیکر یک سازه
17. گرمابه وکیل کرمان؛ شکوه رنگها و کاشیها
18. گرمابه سردشت فردوس؛ سازهای نیمهویران ولی تماشایی
19. گرمابه وکیل شیراز؛ همهمه و نوشخند نقاشیها
20. گرمابه خان کاشان؛ برازندهی هنر معماری ایران
21. گرمابه قوام الدوله؛ دیواری از سیمان روپوش کاشیهای فیروزهای
22. گرمابه شیخ بهایی؛ رازآمیزترین سازهی تاریخی ایران
23. گرمابه شاه؛ گشتوگذار در گنجخانهای شاهانه
24. گرمابه قجر؛ گرمابهای برای فرادستان و مسندنشینان
25. گرمابه خان سنندج؛ پوشیده از نقشهای نمادین طاووس
26. گرمابه گلشن لاهیجان؛ بازماندهای از زیباییهای از دسترفته
27. گرمابه گلهداری؛ سازهای از سنگهای مرجانی
28. گرمابه تراب؛ نقشهایی زیبا بر کاشیهای هفترنگ
یک پاسخ
با درود
در این نوشتار دلنشین کوشش بر این بوده که نوشتار پارسی نگاشته شود که کاری است بس نیک و پسندیده، ولی گمان می برم همه واژه ها پارسی نیست، به بزرگواری خود راهنمایی فرمایید