تاریخنویسان صفوی گفتهاند که شاه تهماسب دلبستگی بیپایانی به گرمابه داشت و ساعتهای بسیاری از زمانش را در گرمابه میگذراند؛ اما ننوشتهاند که آن اندازه وقتگذرانی در گرمابه از دلبستگی شاه به پاکیزگی بود یا وسواس پاکیزگی داشت؟ با این حساب، نباید خیلی شگفتزده شد اگر بدانیم که پس از آنکه شاه صفوی دستور ساخت بارویی برای شهر تهران داد، خواهر او گرمابه و مدرسهای در این شهر بنیان گذاشت و بدینگونه نیکوکاریاش را به رُخ تهرانیها کشاند. مدرسهای که به خواست خواهر شاه تهماسب ساخته شده بود، اکنون از میان رفته است و پیدا نیست در کدام بخش از تهران کهن بوده است، اما گرمابه هنوز پابرجاست؛ هرچند خواهر شاه هیچگاه تصور هم نمیکرد که شهر کوچک و ناپیدای تهرانِ روزگار او، چنان گسترش سرطان مانندی بگیرد که سدههای دیگر آن گرمابه را بهسختی و تنها به کمک نقشهها بتوان یافت.
خواهر شاه تهماسب را «خانم» مینامیدند؛ از همینرو بود که گرمابهی شهر کوچک تهران نیز به «گرمابه خانم» آوازه پیدا کرد. اما «مردانِ» تهرانی از این نام، که شاید«کسرِ شأن»شان بود، دلآزرده بودند و هربار که به این گرمابه میرفتند یا نامش را میشنیدند، گره به ابرو میانداختند و زیر لب حرفهای نامفهومی میزدند. سدهها گذشت تا آنکه در سال 1340 خورشیدی کاسهی صبر مردها سر آمد و نام «خانم» را از روی گرمابه برداشتند و اسم آن را «گرمابه قبله» گذاشتند. خیلی هم جدی و «حق به جانب» نوشتند: «از آن جایی که نام حمام خانم، شایسته و زیبندهی حمام مردانه نبود … نام آن از حمام خانم به حمام قبله تغییر کرد»! (تارنمای حمام قبله). کسی نپرسید چرا نامِ خانم «شایسته و زیبنده»ی آقایان نیست؟ این را دیگر خود آنها باید پاسخ بدهند. شاید پای همان حکایت اقتدار مردانه در میان باشد؟
گفتیم که این گرمابه را در روزگار صفویه ساختند. تاریخ دقیق ساخت آن، سال 965 مهی (:قمری) است. گرمابه خانم را باید در نزدیکی کوی دروازه دولاب تهران کنونی یافت؛ در خیابان ری و بازارچهی نایبالسلطنه. نام گذر کهنی که به گرمابه میرسد، از گذشتهها «گذر حمام خانم» بوده است. با این همه، برخی در این که گرمابهی کنونی خانم، همان گرمابهای باشد که خواهر شاه تهماسب دستور ساختش را داد، تردید کردهاند و چنین گفتهاند که گرمابه خانم روزگار صفوی خراب شده است (ویکی پدیا). بهگمان بسیار این سخن، درست نیست. گرمابهی بازارچهی نایبالسلطنه همان گرمابهای است که خواهر شاه صفوی دستور ساختش را داده بود. کسانی که دربارهی پیشینهی گرمابه خانم پژوهش کردهاند میگویند که در همهی نقشههای کهن تهران، بهویژه در نقشههای تاریخیای که میرزا عبدالغفار نجمالملک در سالهای 1275 و 1309 مهی از تهران کشیده است، نام این گرمابه و گذر آن آمده است و پیداست که گرمابهی کنونی همان است که در روزگار صفویه ساخته شده است.
ساختمان گرمابه خانم از یک دید دیگر نیز درخور ارزش است. این سازه، کهنترین ساختمانی است که از نزدیکبه 500 سال پیش در تهران بهجا مانده است. شگفت است که تا همین چند سال پیش گرمابه به کار خود ادامه میداد و پذیرای مشتریانش بود.
گرمابه خانم دو بخش جداگانه داشت؛ یکی ویژهی زنها بود و دیگری برای مردان. گرمابهی بانوان را در 70 سال پیش از بُن و پایه کندند و ویران ساختند! و به جای آن سازهی کهن و تاریخی، که در بخش شمالی گرمابهی مردان جای داشت، یک واحد ساختمان مسکونی برآوردند! اکنون نام و نشان و اثری از بخش زنانهی حمام خانم نیست. فضای گرمابهی مردانه به تمامی در زیرزمین جای گرفته و هم سطح خیابان کناری آن است. برای رفتن به درون گرمابه، باید 11 پله را پایین رفت. پلههای ورودی گرمابه در گذشته آجرفرش بود، اما آن را از میان بُردند و موزاییکیاش کردند.
روزگاری گرمابه خانم بیش از 300 متر مربع مساحت داشت. با دستکاریهایی که در گذر زمان در آن رخ داده است، اکنون پهنهوری آن به 200 متر مربع میرسد و زیربنایی 70 متری دارد. از برتریهای این سازهی تاریخی، ویژگیای است که پژوهشگران معماری به آن «تقارن بصری» میگویند. به این معنا که همهی اجزای سازه هماهنگی نمایانی دارند. از سوی دیگر، سازهی گرمابه فرمهای مستطیلیای دارد که مربعهای ریزتری را درون خود جای داده و بدینگونه فضایی دیدنی شکل گرفته است.
بخشهای گرمابه دربردارندهی ورودی، سربینه، میاندَر، گرمخانه، دوشخانه و تون (آتشخانه) است. در گذشته چند بخش دیگر نیز به این فضاها افزوده میشد: نظافتخانه، خزینه و منبع آب. این سه بخش اکنون کابری خود را از دست دادهاند.
سردرِ ورودی گرمابه خانم، کاشیکاری گل و بوتهای بود. سالخوردگان محله دولاب آن را چنان زیبا میدانند که میگویند چشمها را از زیبایی خیره میساخت. اما اکنون از آن کاشیکاری کهن چیزی بهجا نمانده است و سردر کنونی، تازهساز است. دیوارهی کهن سردر، در نوسازیهای دههها پیش، زیر دیوارهی کنونی پنهان شده است.
سربینهی گرمابه خانم نیز آکنده از کاشیکاریهای روزگار صفویه بوده است؛ کاشیهایی که لاجوردی و به رنگهای دیگر بودند و فضای گرمابه را آراسته میساختند. آن کاشیها نیز زیر سیمانهایی که دیوارها را پوشانده است، از میان رفتهاند. کاشیهای دیگر بخشهای گرمابه نیز همانهایی نیست که نشان از دیرینگی آن داشت. اکنون آرایههای دیگری فضای گرمابه را شکل داده است.
سقف چند گنبدی گرمابه خانم، شکوهی نمایان و پُرابهت داشته است. هر چند گویا اکنون تاق گرمابه را برداشتهاند و «کف حمام به تاق آسمان گره خورده است»! (گزارش تارنمای روزنامه همشهری).
تون، یا آتشدان گرمابه خانم در بخش شمالی پشت بام جای گرفته است. تون گرمابه هر چند هنوز هم به شکل کهن آن دیده میشود، اما همانگونه که گفتیم، کاربریای ندارد. در دهههای گذشته برای گرمایش گرمابه از سوخت گاز استفاده میکردند.
در گزارشی که در بهار سال گذشته منتشر شد، خبر از تعطیلی گرمابهی کهن و تاریخی خانم داده شده بود؛ «نه به سبب نبود مشتری، بلکه به دلیل تاخیر مسوولان میراث فرهنگی در اجرای طرح مرمت حمام» (گزارش تارنمای روزنامه همشهری، 25 خرداد 1398). در آن گزارش اشاره شده بود که میراث فرهنگی پیشنهاد مرمت و بازسازی گرمابه خانم را به مالک آن داده بود؛ اما هنوز نشانهی آشکاری از آن بازسازیها دیده نمیشود. در حالی که دیرینگی بسیار ساختمان گرمابه و نمناکی پیوستهی دیوارها و فضاهای آن، مرمت هر 30 سال یکبار آن را بایسته میسازد تا ساختمان آن ویران نشود و پابرجا بماند. فراموش نکنیم که ساختمانی کهنتر از گرمابه خانم که هنوز هم کموبیش سرپا باشد، در پایتخت کمتر میتوان یافت؛ بهویژه آنکه این سازهی کهن و دیرینه در سال 1382 و با شمارهی 10411 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است و نگاهبانی از آن «ضرورت قانونی» دارد.
* با بهرهجویی از: جستار «تحلیل ساختار فضایی حمام خانم» نوشتهی علیرضا مشبکی؛ و نیز جستار «قدیمیترین حمام تهران» نوشتهی جمال نیکوقدم و تارنمای «روزنامه همشهری».