پیداست که گرمابههای تاریخی را باید در بافتهای کهن شهرها جستوجو کرد. یک نمونهی آن در کوی میدان شهر لاهیجان است؛ جایی که به آن بقعهی چهارپادشاهان میگفتند و اکنون مانند بسیاری از کویها و خیابانهای شهرها، نام دیگری دارد. در آن محله دیرینه، در خیابانی که سردار جنگل نامیده میشود، گرمابهای به نام «گرمابه گلشن» هست. در سرتاسر ایران گرمابههایی را میتوان یافت که «گلشن» نامیده شدهاند. انگار این نام برای گذشتگان طنین خوشی داشته است. گرمابه تاریخی لاهیجان نیز همین نام را دارد؛ هرچند آنچه امروز از آن مانده است رنگِ پریدهای از شکوه و زیبایی گذشتهی آن است. با این همه، برای سالخوردگان لاهیجان یادآور روزهای خوشی است که به گرمابه گلشن میرفتند و ساعتها آن جا میماندند و با چهرههایی گلگون، از گرمابه بیرون میآمدند: سبکبال و شاد از پاکیزگی دلخواه.
گرمابه گلشن لاهیجان را در روزگار پادشاهی فتحعلیشاه قاجار ساختهاند؛ 27 سال پس از تاجگذاری او، در سال 1239 مهی. در دورهی قاجار در سرتاسر ایران ساخت گرمابههای سنتی شتابان انجام میشد. حتا برخی از اشراف و بزرگان، گرمابههای خانگی داشتند. یک ویژگی گرمابههای آن روزگار، دوگانه بودن آنها بود. به سخن دیگر، هم زنان از آن استفاده میکردند و هم مردان. خزینه نیز از بخشهای ثابت همهی گرمابهها بهشمار میرفت. هنوز مانده بود به سبک و شیوهی اروپاییان از دوش استفاده شود. گرمابه گلشن نیز خزینهای کموبیش بزرگ داشت که اکنون فضای آن را بستهاند. اما حقیقت آن است که از بس گرمابه گلشن آسیب دیده است، شناخت فضاهای آن اندکی دشوار به گمان میرسد. با این همه، میتوان در این گرمابه نیز مانند دیگر گرمابههای سنتی، ورودی و سربینه را دید که میاندر و گرمخانه در امتداد آنها جای گرفتهاند. وسعت گرمابه نیز 1840 متر بوده است؛ شاید هم بیشتر. چون دستاندازیهایی که به آن اشاره خواهیم کرد، بخشهایی از گرمابه را به تمامی از میان برداشته است.
یکی از بخشهای گرمابه گلشن که ویران شد، ورودی آن است. در سال 1344 خورشیدی، زمانی که میخواستند خیابان حافظ (سردار جنگل کنونی) را گستردهتر و نوساز کنند، ورودی اصلی گرمابه را خراب کردند و آواری از آن بهجا گذاشتند. آنچه اکنون از نمای بیرونی گرمابه دیده میشود، درگاهی با تاقی نیم دایرهای است.
تصویرهای قدیمی از گرمابهی گلشن لاهیجان
پس از گذر از آن تاق یا درگاه، دالانی کوتاه دیده میشود که به بینهی گرمابه میرسد. بینه را با ستونهای سنگی هشت گانهای، استوار نگهداشتهاند؛ بی آنکه چندان آرایه و تزیینی در ساخت آن به کار برده باشند. در چهارسوی بینه، چهار اتاقک دیده میشود. اتاقکهای بخش شمالی و جنوبی بینه، بزرگتر ساخته شده است. نکتهای که خوب است به آن اشاره کنیم و از ویژگیهای معماری برخی از سازههای ایران بهشمار میرود، همانندی بینهی گرمابه با معماری زورخانههاست. به این شکل که بینه فضایی میانی بود که اجزای دیگر سازه، گرداگرد آن ساخته میشد. انگار فضاهای دیگر دور بینه میچرخیدند. سکوها و شاهنشینها نیز همگی دورتا دور بینه ساخته شدهاند. همین ویژگی را در زورخانه و گود میانی آن نیز میبینیم.
گرمابه گلشن دو سربینه داشته است. بینهی بزرگتر برای همگان بود. پس از گذر از دالان گرمابه بیدرنگ به این فضا م رسیدند، اما بینهی کوچکتر که با هوای بیرون ارتباط کمتری داشت و از اینرو گرمتر و دلخواهتر بود، ویژهی سرشناسان و بزرگان شهر بود و مردم کوچه و بازار به این بخش گام نمیگذاشتند! این ویژگی را که در برخی از دیگر گرمابههای تاریخی ایران نیز مییابیم، بیش از اندازه دلآزار و ناپسند به گمان میرسد. فاصلههای اجتماعی و خط کشیدن میان مالداران و تهیدستان، همواره چنین نمودهای برخورندهای داشته است. این را هم بگوییم که در دستکاریهای سال 1344 که به آن اشاره کردیم، بخش گستردهای از بینهی بزرگ ویران شد.
گنبدی که چندان بزرگ نیست، سقف میاندَر گرمابه گلشن را پوشانده است. هنوز هم میتوان بازماندههایی از آهکبُریهای سقف را دید؛ سقفی که اکنون تنها طرح و نقشی رنگورو رفته از زیبایی گذشتهی گرمابه است. پس از گذر از میاندر، گرمخانه پدیدار میشود. در اینجا نیز هشت ستون سنگی دیده میشود که سقف گنبدی بر روی آنها ساخته شده است. کف گرمخانه پوشیده از موزاییک است و از کف تا گنبد نیز بلندایی 8 متری دارد.
پیشتر از خوشیها و شادیبخشیهایی گفتیم که سهم گذشتگان ما از گرمابه رفتن و آداب و آیینهای آن بود. اما راست آن است که همیشه هم پا گذاشتن به گرمابه همراه با آسودگی نبود. به ویژه آن که باورهای خرافی، ترسی ناشناخته و گاه ویرانگر به دل برخی از مردم میانداخت. یکی از آن ترسها، به بودن «جن» در گرمابه ربط پیدا میکرد! از گذشتهها چنین باور خرافیای وجود داشت که گرمابهها در ساعتهای خلوت و نخست روز که هنوز آفتاب نزده است، جولانگاه جنهاست! اجنهای که پاهای سُمدار داشتند! کار به جایی رسیده بود که مظفرالدین شاه قاجار هم از ترس جنها، پیش از گام گذاشتن در گرمابه، وزیر دربارش امیر بهادر جنگ را به گرمابه میفرستاد تا جنها را دور کند! باور خرافی دربارهی جنها، ریشه در چگونگی ساخت گرمابه داشت. این سازهها فضاهایی نیمهتاریک و پیچ در پیچ بودند که خواه ناخواه ذهن را به خیالبافی وامیداشتند و ترس در دلها میانداختند.
از دیگر فضاهای گرمابه گلشن، خزینهی آن بود که اشاره کردیم که اکنون بسته شده است. خزینه در شمال باختری گرمابه ساخته شده بود. خودِ گرمابه را وارون(:برخلاف) دیگر گرمابههای تاریخی ایران، بالاتر از سطح زمین برپا کردهاند؛ بدان سبب که زمینهای شمال نمناک است. برای آبرسانی به گرمابه نیز از چاه استفاده میکردند. آب چاه را به کمک چرخهای دستی بالا میکشیدند و در مخزنهای گرمابه ذخیره میکردند. این کار دشوارتر از برآوردن آبِ گرمابه از کاریز بود. اگر گرمابه پایینتر از سطح زمین ساخته میشد، بهسادگی از آب کاریز استفاده میکردند؛ اما گرمابه گلشن چنین ساختی ندارد. جدای از آنکه در شمال کشور به سبب فراوانی آب و بارندگی، نیازی به ساختن کاریز و بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی نبوده است.
گرمابهی گلشن را با مصالحی مانند آجر، گل آهک و ساروج شکل دادهاند و جامخانههایی بر روی گنبدها ساختهاند تا روشنایی گرمابه را برآورده کند.
در سال 1394 خورشیدی، خبرها از روبه ویرانی نهادن گرمابه گلشن حکایت داشت. تا آن اندازه که گفته میشد اندازهی خرابی چنان است که «شاید دیگر این گرمابه را نتوان در شمار آثار تاریخی و یا جاذبههای گردشگری استان گیلان و شهر لاهیجان دانست» (گزارش خبرگزاری تسنیم، 25 آذر 1394). از همه بدتر آن که کنار گرمابه گلشن، جایی برای فروش کالاهای فصلی و ریختن زباله شده بود. در زمینلرزهی سال 1369 رودبار نیز گرمابهی گلشن آسیب دید و بخشی از تاق آن فرور یخت. از اینرو یکسال پس از آن میراث فرهنگی استان گیلان، کار مرمت گرمابه را آغاز کرد اما گویا نیمهتمام رها شد. نمیدانیم که این سازهی تاریخی، اکنون چگونه وضعیتی دارد.
گرمابه گلشن لاهیجان در 24 آذرماه 1334 خورشیدی، با شماره 1442 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
* با بهرهجویی از: کتاب «حمام در ایران» نوشتهی پریوش اکبری (دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1397)؛ و نیز گزارش خبرگزاری «ایسنا».