یکی از جهانگردان اروپایی به نام ژان شاردن، در روزگار صفویان گذرش به ایران خورد و سالها در کشور ما ماند. در بازگشت به کشورش فرانسه بود که سفرنامهی درازدامنی دربارهی ایران نوشت. شاردن با بردباری بسیاری از خُلقوخوی مردم و درباریان و هر آنچه دیده بود، نوشت و از جایجای شهر اصفهان و دیدنیها و سازههایش یاد کرد. سفرنامهی پُر و پیمان او را در چند جلد به فارسی برگردان کردهاند. یکی از بناهایی که شاردن از آن نام میبَرد «گرمابهی شاه» اصفهان است. او مینویسد که شاهعباس بزرگ دستور ساخت این گرمابه را برای خود داد و تنها و تنها او بود که میتوانست از آن استفاده کند. سپس این را هم میافزاید که شاهِ صفوی اجازه داده بود که مردم دو روز در سال از گرمابه استفاده کنند! بله، تنها دو روز در سال! چه دستودلبازی شاهانهای!
بازار تفنگسازهای اصفهان
گرمابهای که شاردن فرانسوی از آن نام بُرده همان است که اکنون به نام «گرمابهی شاه» میشناسیم و در بازار تفنگسازان و کنار بازار دیگری به نام قیصریهی شهر اصفهان جای گرفته است. سنگنوشتهای در گرمابه نیافتهاند. از اینرو، تنها میدانیم که شاهعباس یکم دستور ساخت آن را داده است. اینکه طراح و معمار آن چه کسی بوده است؟ آگاهیای در دست نیست.
گرمابهی شاه از دید فضا و پلان، جدایی چندانی با دیگر گرمابههای تاریخی ایران ندارد. پس از گذر از سردر، سربینه و گرم خانه را میتوان دید و چالحوضی که در میانهی گرمخانه هست. خزینه نیز بخش دیگری از این سازه را شکل میدهد. دربارهی خزینهی گرمابههای سنتی باید در زمانی دیگر سخن گفت. همین اندازه بگوییم که اگر آب آن دیربهدیر عوض میشد سرچشمهای از ناپاکی و چرک بود و سببساز بسیاری از بیماریهای پوستی و قارچی. البته گرمابههای همگانی چنین بود. گرمابه شاه و دیگر گرمابههایی که برای درباریان و پیوستگان به آنان ساخته میشد، چنان آلودگیهایی نداشت و همواره آب خزینه را تازه نگهمیداشتند.
در دو سوی نمای بیرونی گرمابه شاه، دو ورودی دیده میشود. آن که ورودی اصلی است، اکنون رو به بازار باز میشود. گمان میرود که در روزگار شاهعباس چنین نبوده و پیداست که ورودی گرمابه، رو به ازدحام و شلوغی بازار باز نمیشد. سقفی که سردر گرمابه را پوشانده است، به شیوهی رسمیبندی کار شده است. رسمیبندی یکی از شیوههای پُرکاربرد معماری ایران است که در آن سردَر یا زیر گنبد و ایوان را با شکلهای زیبا و هنرمندانهای مانند شمسه و ترنج بخشبندی میکردند و با کاشیهای رنگارنگ و دیگر آرایهها، پُر میساختند. بدینگونه، فضایی بسیار تماشایی و دلخواه پدید میآمد و به سازه، جلوه و ویژگیای دیگرسان میداد. سردَر گرمابه شاه نیز چنین است و کاشیکاریها و نقشهای روی گچ سردَر، آن را در سنجش با فضای پیرامونش گیرا و چشمنواز ساخته است. روشن است گرمابهای که ویژهی شاه ساخته میشد باید برتر از سازههای دیگر میبود.
سربینهی گرمابهی شاه نیز تاقی رسمیبندی شده دارد و بهراستی دیدنی است. در چهارسوی آن نیز سکوهایی ساختهاند. سقف این سکوها کوتاهتر از سقف سربینه است. به همینگونه، گرمخانه نیز دارای فرورفتگیهایی برای نشستن است. نکتهی درخور توجه در فضای گرمخانه، جایی است که از آن به نام «کیسهکشخانه» یاد کردهاند. کیسهکشی از اصلیترین کارهایی بود که در گرمابهها انجام میشد و آن را در پاکیزگی تَن موثر میدانستند. این کار را کارگران دلاک انجام میدادند. از اینرو، باید بیشتر آن را شناخت.
پیشینیان باور داشتند که کیسهکشی سودمندیهای بسیاری دارد. میگفتند کسالت و افسردگی را از میان میبَرد و بدن را سبُک میسازد. حتا آن را برای درمان برخی از بیماریها، مفید میدانستند. برای نمونه، میگفتند که رگهای قلب را باز میکند. اینکه این سخنها از دید پزشکی تا چه اندازه درست است؟ داوریاش را باید بر عهدهی آگاهان گذاشت. این را هم میافزودند که کیسه باید بسیار زبر یا بسیار نرم نباشد و آن را از پشم یا پنبه، یا ترکیبی از این دو ببافند.
دلاکها در کیسهکشی چیرهدست بودند و روش ویژهی خود را داشتند. با کیسهکشی هر بخش از بدن نیز ضربهای صدادار با کف دست بر پشت مشتری میزدند. این را باید از عادتها و شیوهی کار آنها دانست. کارهای دیگری هم از دلاکها ساخته بود. برای نمونه، در حمام عروس، در کنار کیسهکشی، با گرفتن مزدی بیشتر ناخن عروسها را حنا میگذاشتند و گیسوی آنها را به شیوهای دلپسند و زیبا، میبافتند.
دلاک پس از آنکه مشتری وارد گرم خانه می شد و آن اندازه می ماند که چرک اش خیس بخورد، کار کیسه کشی را روی سکو یا کف گرمابه انجام می داد و سرآخر نیز مشت و مال مختصری چاشنی کارش می کرد. گاه دلاک به اندازه ای کیسه را محکم به تَن مشتری می کشید که پوست اش سرخ می شد. این کار را بسیار سودمند می دانستند و زیانی در آن نمی دیدند. شاه و درباریان نیز دلاک های خود را داشتند. هر چند دلاک شاه جرات نمی کرد تَن او را آن اندازه کیسه بکشد که سرخ شود، یا پس از پایان کار بخواهد به روش همیشگی با کف دست بر پشت شاه بکوبد؛ آن هم شاهی مثل شاهعباس که همین جوری هم اعصاب نداشت چه رسد به اینکه بخواهند به پشتاش بکوبند. اگر چنین میکرد پوست از کلهی دلاک میکندند و دمار از روزگارش درمیآوردند!
باری، روبهروی کیسهکشخانه گرمابهی شاه ، چالحوض ساخته شده است. خزینه نیز در جنوب خاوری گرمخانه جای دارد و در پشت این فضا، تون، یا آتشدان، را میتوان دید. البته گویا اکنون ورودی تون گرمابه را بستهاند. نورگیرهایی هم که در مرکز سقف و تاق سکوها دیده میشوند، روشنایی گرمابه را برآورده میکردند.
در گرمابهی شاه اصفهان از همه دلانگیزتر نقاشی و آهکبریهای آن است. کاشیها از گونهی هفترنگ هستند. شماری نیز نقشهای لعابی و تکرنگ دارند. همگی هم از بهترین و زیباترین کاشیها بهشمار میروند. بدان سبب که کاشیهای هفترنگ و لعابی دوام افزونتری در گرمابههای نمناک میآوردند، بیشتر نقشها روی همینگونه از کاشیها کشیده شدهاند. اما همهی نقش ها و آرایهها به دورهی صفویه بازنمیگردد و افزودههایی از روزگار قاجاری و پهلوی هم دارد. آنچه در دورهی پهلوی به نقشها افزودهاند، نقاشیهایی با درونمایهی حماسی و تاریخی است. نقشهای قاجاری نیز برگرفته از افسانههای مردمی و چهرههای بزرگان و درباریان است. آنچه از نقشهای روزگار صفوی گرمابه شاه بهجا مانده است، بیشتر آهکبریها و کاشیهای هفترنگ سربینه است.
در سال 1388 خورشیدی، تصمیم به مرمت و بازسازی گرمابه شاه گرفتند و چنین گفتند که کارهای باززندهسازی و سبُکسازی پشت بام، تاسیسات روشنایی و سرمایی و گرمایشی گرمابه شاه را آغاز میکنند و خاکبرداری و استحکام بخشی سازه نیز انجام خواهد شد (گزارش خبرگزاری فارس). دو سال پس از آن خبر انجام «فاز نخست» مرمتها منتشر شد و چنین گفتند که پس از مرمتها، کاربری گرمابهی شاه «فرهنگی و هنری» خواهد بود. تا آنکه خبر رسید که شماری از سرمایهگذاران خصوصی پیشنهاد اجارهی بلندمدت گرمابه شاه را دادهاند تا آن را «تبدیل به مرکز نمایشهای آیینی یا حمام عمومی» کنند (گزارش خبرگزاری صدا و سیما، 20 اردیبهشت 1397). سرانجام چنین پیشنهادهایی را نمیدانیم، هر چه هست، تا دههی شصت خورشیدی، گرمابه شاه کاربری همگانی داشت و از آن هم چنان استفاده میشد. اما آرام آرام از شمار گرمابهروها کاسته شد و روبه ویرانی گذاشت. تا آنکه، آنگونه که اشاره شد، دست به مرمت آن زدند.
در این سالها، گرمابه شاه را گاه گرمابهی شاهعباسی هم نامیدهاند. تابلوی بدخط و نازیبایی هم بر سردر گرمابه گذاشتهاند که بر روی آن نام «گرمابه شاد»! دیده میشود. بی آنکه بدانند نام سازههای تاریخی و میراث فرهنگی چیزی نیست که بتوان به دلخواه و از روی پسند و سلیقهی شخصی دگرگون کرد.
گرمابهی شاه اصفهان در 17 اسفند 1381 خورشیدی، با شمارهی 7649 در شمار آثار ملی ایران ثبت شده است.
* با بهرهجویی از تارنماهای «مجله کلبه هنر»، «مرجع علمی و اطلاعرسانی کنفرانسها» و «دانشنامهی جهان اسلام».