در بخش شیرین سو در شهرستان کبودرآهنگ، در استان همدان، روستایی هست که ریشه در تاریخ دارد. آن روستا را که در مرز استانهای همدان و زنجان سایه افکنده است، «باشقورتاران» مینامند. باشقورتاران به سبب گرمابهای آوازه دارد که به تمامی از سنگ ساخته شده است. گرمابهی سنگی روستا را در زمانی که رو به ویرانی بسیار میرفت، دریافتند و میراث فرهنگی به ارزش معماری آن پی بُرد. از آن پس کوششهایی برای شناخت این سازهی سنگی انجام شد. اینکه گرمابهای یکپارچه از سنگ باشد، جدای از اینکه گونهای نوآوری و ذوقورزی مردمان روستا باید دانسته شود، به سبب فراوانی سنگهایی هم هست که پیرامون روستا پیدا میشود. از این دید، گرمابه باشقورتاران سازهای یگانه به شمار میرود. گرمابهی دیگری نمیشناسیم که از کف تا سقف و تاق آن سنگی باشد.
یک نکتهی دیگر هست که گرمابه باشقورتاران را ارزش میبخشد. فُرم و ساختار گرمابه در گذر سدهها و سالها دستخوش دگرگونیهایی نشده است که شناخت اجزای آن ناشدنی باشد. درست است که به سبب نادیده گرفتنها و استفاده نکردن از گرمابه، این سازهی تاریخی روبه ویرانی رفته بود، اما بودن آن در پیرامون روستا و در امان ماندن از گزندها و آسیبهای بنیان کن، سبب شده است که اثری برجسته و یگانه در معماری گرمابههای تاریخی ایران به یادگار بماند.
سالهای فراوانی است که دیگر کسی سر و تَن خود را در گرمابه باشقورتاران نمیشوید و روستاییان این سازهی کهن را به چشم جاذبهی گردشگری روستاییشان میشناسند، نه جایی برای پاکیزگی و شستوشو.
پژوهشها نشان میدهد که گرمابه باشقورتاران به گمان بسیار در سالهای پایانی فرمانروایی تیموریان در ایران و آغاز شکلگیری دولت صفوی، در آغاز سدهی دهم مهی(:قمری)، ساخته شده است. اما در نزدیکی گرمابه، دژی کهنتر هست که دیرزمانی پایگاه فداییان اسماعیلی بوده است. از اینرو، این سخن را هم به میان کشیدهاند که دیرینگی گرمابه باشقورتاران از روزگار تیموری نیز بیشتر است و به دورههای کهنتر تاریخی میرسد. به هر روی، تاریخ باریکبینانهای برای ساخت گرمابهی روستا نمیتوان یافت.
در معماری کهن ایران، بومآورد بودن مصالحی که در ساخت یک سازهی تاریخی به کار رفته است، ارزش و اهمیت بسیار دارد. بومآورد بودن مصالح را از پایهها (ارکان) و ویژگیهای معماری ایرانی میدانند. گرمابه باشقورتاران چنین ویژگیای دارد و همهی سنگهایی که در برپا کردن آن به کار بُردهاند، از پیرامون روستا و آن گستره گردآوری شده است. حتا تاق گرمابه را نیز از سنگ ساختهاند. سنگهای گرمابه از جنس رسوبی است. این دست سنگها شکل هندسی ندارند و آنها را همانگونه که از زمین و معدنها آورده شدهاند، بهکار میبرند.
حمام کردن در گرمابهای سنگی باید تجربهای دیگر باشد و کموبیش با رفتن به گرمابههایی که دیوارهایی آجری دارند و پیکرههای نقاشی شده و درخشش کاشیها و بازی رنگها، دلپذیر و خیالانگیزشان ساخته است، تفاوت بسیار دارد. در گرمابه باشقورتاران، دیواری آجری و گچ گرفته نیست که روی آن را رنگآمیزی کرده باشند. هر چه هست سنگ است و سنگ. اما تاقهای نیمدایرهی سنگیای که در جایجای گرمابه دیده میشود، خالی از تماشا و لذت بردن نیست.
با این همه، برای استوار کردن سنگهایی که بردبارانه رویهم چیده شدهاند، از ملات ساروج استفاده کردهاند و در جاهایی نیز از آجر. ساروج از نوآوریهای استادان معمار ایران است. سازههای 700 سالهای در ایران میتوان یافت که در ساخت آنها از ساروج استفاده شده است. ساروج، آمیختهای از خاک رُس، آهک، شن و ماسه و سفیدهی تخم مرغ یا مواد گیاهی است. این مواد را یکی دو روز وَرز میدادند و با خاکستر درهم میآمیختند و در ساخت سازهها استفاده میکردند. در ساخت گرمابه باشقورتاران نیز ساروج به کار رفته است.
ورودی سنگی گرمابه باشقورتاران، 5 پله پایینتر از سطح گذر است. ورودی به شکل تاق است و آن اندازه بلندا دارد که برای گذر از آن نیازی به سر خم کردن نباشد. در گرمابههای سنتی ایران رسم بر این بود که ورودی را کوتاهتر از قامت انسان میساختند. از اینرو، برای رد شدن از آن باید سر را خم میکردند. چنین رفتاری را نشانهای از فروتنی افتادگی میدانستند.
پس از درونشُد به گرمابهی باشقورتاران، فضای سربینه دیده میشود. این فضا، هشت گوشهای (:ضلعی) است. گنبدی کموبیش فراخ دارد و نیز سکوها و بازشوها. بازشو بخشی از سازهها و نیز گرمابههاست که به شکل حفره نگهداشته میشوند. از درون این بازشوها بخشهای دیگر ساختمان پیداست؛ افزونبر اینکه روشنایی درون سازه را نیز برآورده میکند. همهی بازشوها و سکوهای گرمابه باشقورتاران، به شیوهی قرینهای ساخته شدهاند.
رختکن را در گرمابههای سنتی، بینه، یا سربینه، مینامیدند. در گرمابه باشقورتاران، هشتیای ساخته شده است که بخش سردبینه و گرمبینه را به هم پیوند میدهد. بلندی هشتی گرمابه، چندان نیست. 3 خزینه نیز در گرمابه دیده میشود: خزینههای آب گرم و آب سرد. خزینهی گرم در میان دو خزینهی سرد جای گرفته است. برای رفتن به درون خزینه باید از پلهای بالا رفت. اما واقعیت آن است که خزینهی گرمابههای سنتی، بسیار آلوده و جایی برای دچار شدن به بیماریهای قارچی و عفونی بود. با این همه، مردم خزینه را در شمار آداب گرمابه رفتن برمیشمردند و پس از شستوشو و پیش از خشک کردن بدن، درون خزینه میرفتند.
تون گرمابه باشقورتاران در بخش شمالی سازه جای دارد. تون، بخش گرمساز گرمابهها بود و در پشت گرمخانه ساخته میشد؛ گاه نیز تون را در زیر گرمخانه میساختند. هوای گرم از چهار سویِ تون و از راه تنبوشهها (لولههای سفالین) به درون گرمابه راه مییافت.
سوخت تون گرمابهها از هیزم و چوب بود. گاه نیز از پِهِن چارپایان. پِهنها را در بام گرمابه میگستردند تا خشک بشود. همین که خشک میشد، آن را در اتاقکی در بام گرمابه، انبار میکردند. سپس به اندازهای که میخواستند، پهنها را درون گونی میریختند و به تون گرمابه میبردند و با ریختن اندکی نفت سیاه روی پِهنها، آنها را شعلهور میساختند. بدینگونه دیگ گرمابه، که به آن تیان میگفتند، گرم میشد. سازوکار تون گرمابههای سنتی و نیز گرمابهی باشقورتاران، اینگونه بود.
یک بخش تون گرمابه باشقورتاران، کانالهایی بود که زیر سازه ساخته بودند. از این کانالها که به آن «گربهرو» میگفتند، دود آتش تون به بیرون میرفت. آب سرد گرمابه نیز از چشمهای به دست میآمد که در نزدیکی گرمابه بود. این آبرسانی از راه تنبوشههای سفالی انجام میگرفت.
هنگام خاکبرداری و بازسازی گرمابهی باشقورتاران، آبنماهایی در سربینهی آن کشف شد. شگفت است که لولههای سفالین آبنماها، دستنخورده مانده بود. اکنون آبنماهای گرمابه، به همان شکل نخستین آن، نگهداری میشوند.
مساحت گرمابه باشقورتاران نزدیک به 400 متر مربع است و در پشت بام آن 3 گنبد ساخته شده است. در سال 1395 خبرها از ویرانی گرمابه و زبالهدان شدن آن حکایت داشت (گزارش خبرگزاری فارس)، اما در بهار سال 1397، کار بازسازی با پیگیری انجام شد. این سازهی سنگی کممانند، اکنون از دیدنیهای روستای تاریخی باشقورتاران کبودرآهنگ شناخته میشود.
* با بهرهجویی از گزارش «خبرگزاری ایرنا» و نیز تارنمای «همشهری آنلاین».