لوگو امرداد
گرمابه‌های تاریخی ایران (10)

گرمابه چهارفصل؛ درخشش کاشی‌های هفت‌رنگ

شهر اراک دیرینگی چندانی ندارد. سنگ بنایش را به دستور فتحعلی شاه قاجار گذاشتند. چندین و چند سال زمان بُرد تا برج و بارو و اجزای شهر را ساختند. بیشتر مانند دژی نظامی بود، تا کالبدی شهری. تاریخ‌نویسان قاجاری نوشته‌اند که هزینه‌ی برپایی شهر 200 هزار تومان شد! این روزها از 200 هزار تومان آبی گرم نمی‌شود؛ اما در آن روزگار پول هنگفتی بود. اسم شهر نوبنیاد را «سلطان‌آباد» گذاشتند. تا آنکه در سال 1316 خورشیدی، هیات دولت پهلوی نخست، نام «اراک» را برای سلطان آباد برگزید. با این همه، گستره‌های دور و نزدیک شهر، تاریخی بسیار پُربار و دیرینه دارد.

charfasl1

در زمان نوه‌ی پسری فتحعلی شاه، ناصرالدین شاه قاجار، مردی نیکوکار و سرشناس به نام محمدابراهیم خوانساری، مجموعه‌ای در بخش جنوبی شهر سلطان‌آباد ساخت که یکی از فضاهای آن گرمابه بود. کلنگ‌زنی گرمابه در سال 1292 مهی(:قمری) آغاز شد و دو سال زمان بُرد تا مردم شهر از آن استفاده کنند. ساخت و نامگذاری گرمابه داستانی شنیدنی دارد.
می‌گویند گرمابه‌ی اراک را برای پیروان چهار دین شناخته شده‌ی آن زمان ساختند. از این‌رو نام گرمابه را «چهار فصل» گذاشتند. گویا کلیمیان اراک نزد خوانساری می‌روند و از او ساخت گرمابه‌ای جداگانه را می‌خواهند. خوانساری هم نه یک گرمابه، که چهار گرمابه‌ی پیوسته به هم ساخت؛ دو گرمابه برای زنان و دو گرمابه برای مردان. یک بازگفت دیگر درباره‌ی نامگذاری گرمابه اراک چنین است که در چهارگوشه‌ی سربینه‌ی گرمابه، چهارگونه کاشی نقش زدند و کار گذاشتند. هر کاشی نقش و نگاره‌ای از یکی از فصل‌های چهارگانه‌ی سال را داشت. از این‌رو، نام گرمابه را چهارفصل گذاشتند.

گرمابه چهارفصل با کاشی‌کاری‌های دل‌انگیز و بسیار زیبایش نام‌بردار است. اما یکی از کاشی‌هایش اندکی شگفت‌آور و کم و بیش بی‌مانند است. در آن کاشی، نقش و پیکر سربازان قاجاری دیده می‌شود که با جامه‌ی نظامی آن زمان و شمشیر و تفنگ به دست، خبردار ایستاده‌اند. درون گرمابه و سربازِ تفنگ به‌دست؟ شگفت آور نیست؟ شاید با این نقش زدن‌ها خواسته‌اند به مردم بفهماند که حتا در گرمابه هم چشم و گوش سربازان قاجاری به آن‌هاست!
گرمابه چهارفصل را در ژرفای 4 متری زمین ساخته‌اند. چنین شیوه‌ای را در همه‌ی گرمابه‌های دیرینه‌ی ایران می‌یابیم. با این دوراندیشی هوشمندانه، می‌توانستند آب کاریز نزدیک گرمابه چهارفصل را با کمک لوله‌های سفالینی که به آن‌ها تنبوشه می‌گفتند، به درون گرمابه بکِشند و سپس به سوی خزینه هدایت کنند. این کار هزینه‌ی چندانی دربر نداشت.
گرمابه چهار ورودی داشت. گویا سازندگان و بانیان سازه، دلبستگی تمام نشدنی‌ای به عدد چهار داشته‌اند. هر جای گرمابه را نگاه کنید چهارگونه‌ای است! هر ورودی در یک سوی گرمابه ساخته شده است و راهرویی دراز و شیب‌دار، ورودی‌ها را تا هشتی ای سرپوشیده و سپس سربینه می‌کشاند. این راهروها نزدیک به 6 متر درازا دارند. اما شگفت و اندکی خنده‌آور این است که راه ورودی گرمابه‌ی زنان از پشت بام است! چرا پشت بام؟ گناه زنان نبود؛ خواست مردان چنین بود. لقمه را از پشت سر به دهان گذاشتن، یعنی همین!
نقشه و پلان بینه هشت ضلعی نامنتظم، یا اگر دوست داشته باشیم فارسی بگوییم: هشت ضلعی ناآراسته است. چهار ضلع کوچک و چهار ضلع دیگر بزرگ است. نکته‌ی درخور توجه، که از دید معماری شاهکاری به شمار می‌رود، آن است که سربینه‌ی گرمابه زنان را بدون برپا کردن ستون ساخته‌اند. از یاد نبریم که در آن روزگار ابزارهای امروزی را در اختیار نداشتند. ساختن سقف و گنبدی بدون ستون برای بخشی از این سازه، به راستی چیره‌دستی و استادی ستایش‌برانگیز است.
سربینه‌ی گرمابه چهارفصل مانندگی بسیاری به حوض‌خانه‌ی مدرسه‌ای دارد که در نزدیکی گرمابه و همزمان با آن ساخته شده است. گویا حوضخانه‌ی مدرسه را به تقلید از سربینه‌ی گرمابه نقش زده‌اند. این دو فضا، کالبدی همانند دارند.

روشنی‌بخشی گرمابه چهارفصل با طراحیِ بسیار دلپذیری همراه شده است. درست در زیر گنبد و میانه‌ی سربینه، در جایی که از نورگیرها روشنایی به درون گرمابه می‌تابد، پاشویه‌ای زیبا با کاشی‌های لعاب‌دار ساخته‌اند که بازتاب نورِ سقف به درون آن و پرتوافکنی‌اش، بی‌شمار دل‌انگیز و تماشایی است. گرمابه‌های سنتی ایرانی تنها جایی برای شست‌وشوی تَن نبود؛ سازه‌ای برای ذوق‌ورزی و هنرنمایی نیز به‌شمار می‌رفت.
زمانی که هوا رو به تاریکی می‌رفت و روشنایی چندانی از نورگیر گنبد به درون نمی‌رسید، چراغ‌های دستی‌ای که به آن‌ها چراغ موشی می‌گفتند، در راهروها روشن می‌کردند. با این همه مراقب بودند که حمام کردن به شب و تاریکی نکِشد که به روشن کردن چراغ موشی و شمع نیاز باشد. چون می‌دانستند که دود چراغ برای ریه‌ی و تندرستی انسان زیان‌بار است.
در دو سوی خزینه‌ی گرمابه چهارفصل، دو فضا دیده می‌شود. خزینه در گرمابه‌های کهن، جایی مانند جکوزی‌های امروزی بود. خزینه را با آهک یا سیمان می‌ساختند و از آب گرم پُر می‌کردند. گرمابه‌روها پس از شست‌وشو و پیش از رفتن دوباره به رختکن، درون خزینه غوطه می‌خوردند. به هر روی، آن دو فضای خزینه ی گرمابه چهارفصل، آهک‌بُری‌هایی داشته است که اکنون نشانی از آن‌ها نیست.
در بخش تون گرمابه‌ها، جایی ساخته می‌شد که در آنجا هیزم‌ها را برای فراهم آوردن سوخت گرمابه انبار می‌کردند. هیزم‌ها در زیر دیگی مسی سوخته می‌شد که در خزینه‌ی اصلی جای داشت. آن دیگ را «تیان» می‌نامیدند. در کف گرمابه‌ی چهارفصل اراک، چهار تیان دیده می‌شد. هر تیان 5/1 متر درازا و نیم‌متر پهنا داشت. با سوختن هیزم‌ها، گرما از تیان به آب درون آن می‌رسید و آب را برای استفاده در گرمابه، گرم می‌کرد. این را هم بگوییم که تون گرمابه در میانه‌ی بخش مردانه و زنانه، در ژرفایی 7 متری، جای داشت. با پلکانی سنگی از سطح زمین به درون تون می‌رفتند و بیرون می‌آمدند. آب گرمابه نیز از کاریز نزدیک آن به دست می‌آمد و از راه تنبوشه‌ها، درون سه خزینه گرمابه ریخته می‌شد.
همه‌ی آنچه تاکنون درباره‌ی گرمابه چهارفصل گفتیم در یک‌سو، آرایه‌های چشم‌نواز آن در دیگر سو. پیش از همه بگوییم که بر روی کاشی ستون‌های سربینه‌ی گرمابه‌ی مردانه، نقشی از کودکی‌های احمدشاه قاجار کشیده‌اند. این نقش دیدنی است، اما تصویر احمدشاه درون گرمابه چرا باید کشیده می‌شد؟

charfasl3

دو نقش دیگر بر روی کاشی‌های گرمابه دیده می‌شود که گمان می‌رود نقش‌زننده‌ی آن خواسته است تصویری از اسفندیار و پسرش بهمن، شاهان کیانی شاهنامه را بکشد. اما جامه و سر و شکل آن‌ها قاجاری است! نقش‌ها نیم‌برجسته است و از کاشی مُعرق.
کاشی‌های گرمابه، هفت رنگ‌اند و با نقش‌هایی از پیکرهای انسانی و جانوری و گیاهی. پیکرهای انسانی همان سربازان قاجاری هستند که پیشتر گفتیم. بیشتر نقش‌ها در ورودی اصلی گرمابه و سربینه دیده می‌شوند. سردرِ گرمابه‌ی زنانه نیز آرایه‌ها و قوسی دایره‌ای شکل دارد.

charfasl

گفتنی‌ها درباره‌ی گرمابه چهارفصل اراک کم نیست، اما به همین بسنده کنیم که اکنون از این گرمابه‌ی تاریخی، موزه‌ای ساخته‌اند که بخش‌های گوناگونی برای نشان دادن هنرهای سنتی اراک و مردم‌شناسی دارد. بخشی نیز ویژه‌ی یافته‌های باستان‌شناسی است. اسکلتی 7500 ساله که در سال 1395 در تپه‌های پیرامون اراک کشف شد، در آن بخش نگهداری می‌شود. تصور کنید اگر پیشینیان می‌دانستند روزی روزگاری در گرمابه‌های ما اسکلت انسان نمایش می‌دهند چه حالی پیدا می‌کردند. برای آن‌ها از تصور جن در گرمابه هم ترسناک‌تر بود!
گرمابه چهارفصل اراک 1640 متر مربع مساحت دارد. از این‌رو، بزرگترین گرمابه‌ی تاریخی ایران شناخته می‌شود. این اثر تاریخی، در سال 1353 خورشیدی با شماره‌ی 1339 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
* با بهره‌جویی از: جستار «حمام چهارفصل اراک» نوشته‌ی منوچهر حمزه‌لو و ابوالفضل فراهانی (مجله‌ی کتاب ماه هنر، شماره‌ی خرداد و تیر 1382)؛ تارنمای «مجله کلبه هنر» و گزارش «خبرگزاری ایسنا».

دیرینگی سه هزار ساله‌ی گرمابه در ایران

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06