محلهای که در خاور پایتخت که به نام «مجیدیه» شناخته میشود و از شمال و باختر میان دو بزرگراه جای گرفته است، در میانهی پادشاهی قاجاریان، زمینهایی ماسهای بود و چندان به کار کشاورزی نمیآمد. از سوی دیگر، دوری از پایتخت، آن گستره را از چشمها دور نگه داشته بود. اما روستای شمسآباد در همسایگیِ زمینهایی که سپستر مجیدیه نام گرفت، رشته کاریزی داشت و میتوانست بخشی از آبهای جاری خود را به زمینهای مجیدیه برساند. همان آب کاریز، برخی از شاهزادگان قاجاری را به سوی زمینهای مجیدیه کشاند و چیزی زمان نبُرد که باغی پهناور در آنجا شکل گرفت و مجیدیه رنگوروی روستایی با چند خانوار و باغی برای گردشگاه ثروتمندان و درباریان پیدا کرد. آن باغ را «باغ شازده» مینامیدند.
در اینکه کدام یک از شاهزادگان قاجاری زمینهای مجیدیه را خرید و نام او بر آن گستره ماند، حرف و سخن بسیار است. برخی میگویند که شاهزاده عبدالمجید میرزا عینالدوله مالک زمینها بود. عینالدوله صدراعظم مظفرالدینشاه قاجار و یکی از شاهزادگان خودکامهای بود که با مشروطیت دشمنی میورزید. سپستر بارها و بارها در کابینههای گوناگون وزیر شد. او ثروت بسیار داشت، هر چند در سالهای پایانیِ زندگی ورشکست شد و آنچه را اندوخته بود، از دست داد.
یک سخن دیگر اینگونه است که نام محلهی مجیدیه برگرفته از نام عبدالمجید بختیار است. او در این محله زندگی میکرد و دست به ساختوسازهایی زده بود. بختیار از خوانین و خویشاوندان ثریا بختیاری، همسر دوم محمدرضا شاه بود. از شاهزاده محمودمیرزا یمینالسلطنه قاجاری نیز نام برده شده و گفتهاند که خرده مالک بود و مجیدیه از داراییهای او شمرده میشد.
شکلگیری محلهی مجیدیه
اما کموبیش همه چیز در محلهی مجیدیه با کوچ ارمنیها آغاز شد. با آمدن آنها این روستا رونق و آبادانی بیشتری گرفت. ارمنیها در شکلگیری این بخش دور افتاده از پایتخت، نقش بسیاری بردوش گرفتند. نخستین باری که نشانههایی از باشندگی ارمنیها در تهران میتوان یافت، به دوران شاه عباس صفوی بازمیگردد؛ یعنی زمانی که تهران روستایی بسیار کوچک و کمنشان بود. از اینرو، ارمنیها را باید از ساکنان قدیمی پایتخت دانست. در دورههای پس از آن، آنها در محلههای اودلاجان، دروازه غار، قلهک و دروس پراکنده شدند. تا آنکه میرزا حسنخان مستوفیالممالک، یکی از نخستوزیران رضاشاه، زمینهای مجیدیه را به ارمنیها و دیگر ساکنان روستا واگذار کرد. پس از آن بود که نخستین سنگ بنای محلهی مجیدیه به دست مهندس میکاییل قریبیان گذاشته شد. از سال 1331 خورشیدی نیز ساختوسازها در مجیدیه رونق گرفت و روزبهروز بر شمار خانهها افزوده شد. بهویژه ارمنیها در آباد کردن محله و گسترش کسبوکار در آنجا، سهم بسیار داشتند. به گونهای که اکنون مجیدیه محلهای ارمنینشین شناخته میشود. برپایهی سرشماری همان سالها جمعیت مجیدیه به بیش از 1600 تَن رسیده بود.
گفتنی است که در سال 1331 خورشیدی، یعنی در زمانی که مجیدیه شکل و بافت خود را مییافت، دولت دکتر مصدق قانونی را در مجلس شورای ملی تصویب کرد که برپایهی آن زمینهای پیرامون تهران در شمار داراییهای دولت دانسته میشد. بدینگونه از تصرف آنها به دست زمینبازان جلوگیری شد. در همان زمان بود که محلههای نوینی در پیرامون تهران شکل گرفت، یا محلههایی که از توسعه بازمانده بودند، روبه آبادی گذاشتند؛ همانند محلهی یوسفآباد در شمال شهر تهران. این محله با اینکه پیشتر شکل گرفته بود اما به سبب کارشکنی زمینخواران دچار دشواریهایی شده بود. دولت دکتر مصدق با برنامهریزی توانست زمینهی گسترش بیشتر محلهی یوسفآباد را فراهم کند. یا محلهی نارمک که زمینهایی بدون مالک بود و دولت با نقشهکشی باریکبینانه و پدید آوردن میدان، بوستان، خیابانها و کوچههای آسانگذر، از آن محلهای آباد ساخت و به خواستاران واگذار کرد. به همینگونه باید از محلهی نازیآباد نام بُرد که در اختیار بانک قرار گرفت و با کندن چاه و رونق دادن به آن، به مردم واگذار شد. بدینگونه پایتخت دارای محلههای نوسازی شد: در شمال محلهی یوسفآباد، در خاور محلههای چهارصد دستگاه، تهران نو و نارمک، در جنوب محلههای جوادیه و نازیآباد و در باختر محلههایی کوچکتر. مجیدیه نیز در همین زمان رشد و آبادانی افزونتر خود را پی گرفت.
پردیس فرهنگی امام هادی
با همهی اینها، پیوستن مجیدیه به پایتخت، نه در دههی سی، بلکه در سال 1340 خورشیدی انجام گرفت. در این زمان که تهران روزبهروز گسترش مییافت، مجیدیه آبادانی بیشتری یافت و در شمار نخستین محلههای تهران شد که به آن برقرسانی کردند. این کار بدانسبب بود که با پشتیبانی دولت و کوشش ارمنیهای محله، کارخانههایی در مجیدیه ساخته شد. این کارخانهها فرآوردههای خود را حتا به خارج از کشور نیز صادر میکردند. بهویژه کارخانهی سوسیس و کالباس مجیدیه، با دستگاههای مدرن و نوین، دومین کارخانهی بزرگ سوسیس و کالباس ایران شناخته میشد. همین کارخانه، و دیگر کارخانههایی که در مجیدیه ساخته شد، شمار بسیاری از کارگران ارمنی و آذربایجانی را به محلهی مجیدیه کشاند و آنان از ساکنان آن شدند. بدینگونه، دولت از دید اقتصادی توجه ویژهای به این محله داشت. همانگونه که اشاره شد، از آغاز دههی چهل خورشیدی بود که مجیدیه محلهای پیوسته به پایتخت شناخته میشد. به هرروی، زمانی از ده کوچک مجیدیه و اندک زمینهای کشاورزی آن میشد روستای نارمک را دید، اما با افزون شدن شمار مردم در مجیدیه، ساختوسازها چنان وسعتی یافت که اکنون، پس از گذشت چندین دهه از شکلگیری بافت کنونی مجیدیه، این محله از شلوغترین بخشهای پایتخت شناخته میشود.
محلهی مجیدیه سازهی کهنی ندارد و آنچه در گذشته بوده، از میان رفته است. برای نمونه از باغ شازده میتوان نام بُرد که پیشتر از آن یاد کردیم. در ساخت بزرگراههای کنونی، بازماندهی آن باغ هم از دست رفت. از گرمابههای مجیدیه نیز نام بردهاند که باز اکنون رد و نشانی از آنها نمیتوان یافت و با گذشت زمان، ویران شدهاند. به همینگونه از آسیاب محله میتوان نام بُرد و نیز گورستان آن. هر دو اکنون ویران شدهاند. گویا گورستان محله تا چند سال پیش دست نخورده بود، اما خیابانکشیها و ساخت بزرگراهها، آن را هم محو کرد. در مجیدیه رشته کاریزی وجود داشته است. نمیدانیم از این کاریز هنوز هم بهرهای بُرده میشود، یا نه.
در دههی هفتاد، ساخت بزرگراه رسالت سرانجام به پایان رسید. این بزرگراه دگرگونیای در محله ی مجیدیه پدید آورد و آن را به دو پارهی مجیدیه شمالی و مجیدیه جنوی بخشبندی کرد. این نیز گفتنی است که تا سال 1387 خورشیدی، مجیدیه محلهای جداگانه به شمار میرفت اما از این سال محلهی شمسآباد نیز به آن پیوسته شد.
* با بهرهجویی از: تارنمای «مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی»، گفتوگوی تارنمای همشهری آنلاین با هویک میناسیان، و نیز کتاب «تهران» نوشتهی ناصر تکمیل همایون (1391).
مسیل رودخانه مجیدیه -نارمک
خیابان اثنی عشری( 16 متری سابق) ورودی محله مجیدیه از سمت گلبرگ
مجموعه فرهنگی ورزشی شهید رجایی
کلیسای گریگور مقدس
کلیسای گریگور روشنگر مقدس
موسسه غیردولتی حمایت از کودکان بی پناه کمک
میدان امام رضا محله مجیدیه
میدان میوه و تره بار هفت خانگی محله مجیدیه
دبیرستان دخترانه آرارات ارامنه
مسجد حضرت ولی عصر
پردیس فرهنگی امام هادی
پردیس فرهنگی امام هادی
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393
2 پاسخ
بسیار گزارش خوبی بود، عکسها بی نظیر
سپاس بیکران از پشتکار شما و ارج نهادنتان بر شناخت ما از پیشینیانمان. کاری گرانمایه که در خور ستایش است. پر توان باشید!