دروازه غار؛ محلهی لوطیها و جوانمردان
بیست سال از پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار میگذشت و تهران روز به روز از مردمی آکنده میشد که از شهرهای دور و نزدیک برای زندگی در پایتخت به اینسو میآمدند. از اینرو، نیاز بود که برجوباروهای کهن شهر را جابهجا کنند و گسترش بیشتری به شهر بدهند. از سوی دیگر، خیابانها و کوچههای پایتخت نیاز به سازههای نو و طراحی دوباره داشت. کوچهها تنگ و باریک بود و خیابانها نامنظم و به دور از هرگونه چارچوبهای پذیرفته شدهی شهرنشینی و معماری در آن روزگار.
شاه قاجار سودای ساختن پایتختی، مانند شهرهای فرنگ داشت. او در سفرهایش به اروپا از دیدن شهرها، به ویژه پاریس، چنان ذوقزده شده بود که میخواست ساختار تهران را دگرگون کند و رنگورویی نو به آن ببخشد. برای این کار در سال 1284 مهی (:قمری) از یکی از مهندسان فرانسوی به نام «بُهلر» خواست که نقشه و طرح تازهای برای تهران آماده کند. بهلر از آموزگاران و استادان دارالفنون بود و با شیوههای شهرسازی مدرن اروپایی آشنایی داشت. او کارش را به سرعت انجام داد و برپایهی طرحی که کشید، برای تهران 12 دروازه ساخته شد. یکی از آنها «دروازه غار» بود.
از گذشتههای دور، پیش از ساخته شدن دروازههای تهران، به زمینهایی که میان تهران و ری بود، بلوک غار میگفتند. در آن زمینها بیش از ده روستا دیده میشد که مردمانش به کار کشاورزی سرگرم بودند. بسیاری از گندم و جو مورد نیاز تهران از همین زمینها به دست میآمد. بلوک غار دو بخشی بود. یک بخش را بلوک باختری و بخش دیگر را بلوک خاوری مینامیدند. ساخت دروازهها و گسترش شهر تهران سبب شد که این بخشها نیز کموبیش به تهران بپیوندند. دروازه غار درست در جایی ساخته شد که اکنون میدان هرندی در محلهی دروازه غار دیده میشود. چون درهای دروازه به سوی زمینهای بلوک غار بود، آن را دروازهی غار نامگذاری کردند.
افزونبر زمینهایی که مردم دروازه غار، کارِ برآوردن گندم را در آنجا انجام میدادند، کورهپزخانههای پُرشماری نیز در آنجا وجود داشت. کارگران فصلی برای کار در کورهها و تامین آجر مورد نیاز پایتخت، به این محله میآمدند. از اینرو، دروازه غار یکی از محلههای مهاجرپذیر تهران شناخته میشد. شمار این کورهپزخانهها به ویژه پیش از ساخته شدن دروازههای ناصری بیشتر بود.
اگر بخواهیم گسترهی محلهی دروازه غار را بشناسیم باید محدودهای میان میدان شوش و میدان راهآهن کنونی را درنظر بگیریم. خودِ دروازه همانگونه که گفتیم، در میدان هرندی کنونی بود؛ همان جایی که اکنون نیز در یاد کهنسالان به نام میدان غار شناخته میشود. در آن زمان، برای رسیدن به بازار تهران و کاروانسراهایی که پیوسته به بازار بودند، باید از دروازه غار میگذشتند و به درون شهر میآمدند. به همین سبب این دروازه و محلهاش پُر رفتوآمد و از دید کارهای بازرگانی و دادوستدی در خور اهمیت بود.
دروازه غار مانند دیگر دروازههای تهران، در ساختوسازهای دوران رضاشاه برداشته شد و شهر تهران پیکری دیگر و نوساز گرفت. از تصویرهای بهجا مانده و نوشتههای دوران قاجار پیداست که بر سازهی دروازه غار نقش و نگارههایی استورهای کشیده بودند. یکی از آن نقشها نبرد رستم و دیوسفید را نشان میداد. گویا در آن زمان که میخواستند دروازه را بردارند، هنوز این تصویر دستنخورده و سالم مانده بود. از اینرو، آن را به موزهی ایران باستان بردند تا در آنجا نگهداری شود. در گوشهی نقش، نام استاد سازندهی آن دیده میشود.
دروازه غار با دروازهی دیگر تهران همانندی بسیار داشت. آن دروازه در نزدیکی محله غار ساخته شده بود و «دروازه نو» نامگذاری کرده بودند. دروازه نو در جایی دیده میشد که اکنون محلهی خانیآباد است. این دروازه رو به سوی روستای خانیآباد داشت. روستای خانیآباد از آبادیهای کهن پیرامون تهران بود و بیشتر زمینهایش در شمار داراییهای یکی از شاهزادگان قاجاری به نام مستوفیالممالک بود.
دروازه غار در بخشبندیهای کنونی پایتخت در منطقه 12 شهرداری جای میگیرد. از شمال به خیابان مولوی، از جنوب به خیابان شوش، از خاور به شهرری و از باختر به خیابان خیام راه دارد. در دورهی رضاشاه و پس از برچیدن دروازه غار به جای آن میدانی به نام میدان غار ساخته شد. در زمان پهلوی دوم میدان غار، باغ فردوس و گذر صابونپز خانه به نام بخش 6 تهران آوازه پیدا کرد. گذر صابونپزخانه بازارچهای سقفدار با مغازههای پُرشمار بود. اکنون سقف آن برداشته شده است.
در دروازه غار سازههای کهن و تاریخی نمیتوان یافت. نشانههای بازمانده از دیرینگی این محله اکنون فرسوده و از میان رفتهاند. تنها میتوان از چند بنایی نام بُرد که سالخوردگان دروازه غار یادهایی از آنها در ذهن اندوختهاند. یک نمونهی آن مدرسهای در میدان هرندی با پیکری فرسوده است که نیمسده پیش ساخته شده است و پیشتر به نام «دبستان شهابالدوله» شناخته میشد. گویا شهابالدوله از سیاستورزان دوران قاجار و پهلوی بوده است که یا در این محله زندگی میکرد یا آنکه به خواست او دبستانی برای کودکان دروازه غار ساخته بودند.
محلهی دروازه غار آکنده از قهوهخانهها بوده است. هنوز هم در این محله میتوان نشان قهوهخانههای سنتی و دیرینه را گرفت. گاه قهوهخانهها دیوار به دیوار هم بودند و هر کدام جایی برای گذران وقت جوانمردان و لوطیها محله و پیوستگانشان به شمار میرفتند. هر گروه اجتماعی محله یکی از این قهوهخانهها را پاتوق خود کرده بود. بافتار محلهی دروازه غار نیز به گونهای بود که لوطیهای پُرآوازهای که برخی از آنها در رویدادهای سیاسی نیز نقشورزی میکردند، از آن برمیخاستند و نام و آوازه پیدا میکردند. از همینرو، زورخانهها در شمار یکی ازمهمترین شناسههای این محله به حساب میآمدند و جایی برای هنرنمایی و باشندگی جوانمردان و ورزشکاران بودند. هنوز هم میتوان بر در و دیوار زورخانهها و قهوهخانههای دروازه غار عکس پهلوانان و لوطیهایی را دید که در محله و در نزد مردم شناخته شده بودند و نام و یاد آنها در ذهنها مانده است.
* با بهرهجویی از کتابهای «نگاهی به دروازه غار» نوشتهی احمد مسجدجامعی (1395)، «دروازههای تهران» نوشتهی کیانوش معتقدی (1399) و نیز «ویکی پدیا».
بازسازی دروازه غار یکی از دروازه های ورودی دوازده گانه تهران قدیم
تندیس جهان پهلوان تختی در ابتدای خیابان شوش و تختی
راه آهن سراسری تهران
بوستان شهید هرندی
دریاچه مصنوعی پارک خزانه
پارک خزانه
بوستان زندگی
پایانه مسافربری جنوب
سرای وکیل التجار واقع در میدان اعدام سابق
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393
با این عکسها و گزارشهای مهرزاد عزیز کم کم دارم به تهران ِ آلوده مون علاقهمند میشم😉😂