«انار» و جشنوارهای به همین نام، ایدهای شد برای سپیده فرهنگ، نوجوان زرتشتی تا بر اساس آن فیلم کوتاه «من و انارهایم» را بسازد.
سپیده فرهنگ، در نخستین تجربهی فیلمسازی نوشتن داستان، فیلمبرداری، انتخاب موسیقی متن و تنظیم اثر را گامبهگام به اجرا درآورد. شخصیتهای داستان را ساقی فرهنگ و یاسمن تیراندازی بازی کردند.
سپیده فرهنگ، زادهی 20 آبانماه 1382 خورشیدی فرزند فیروزه تیراندازی و امید فرهنگ، دلبستهی هنر بهویژه هنر هفتم، سینما و کارگردانی، است و با این انگیزه اکنون هنرجوی رشته گرافیک، شاخه فنی حرفهای است.
این هنرمند البرزنشین از داستان فیلم 3 دقیقهای «من و انارهایم» و نخستین تجربهی فیلمسازی خود میگوید: من عاشق سینما و کارگردانی هستم و زمانی که از برنامهی خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان و برگزاری جشنواره هنری با موضوع من و انارهایم با خبر شدم و این نکته که میتوانیم در قالب عکس و فیلم کوتاه اثر هنری به جشنواره بفرستیم، فرصتی را پیش آورد برای آزمودن تواناییهای خودم. زمان برگزاری جشنوارهی خانه فرهنگ و هنر یادآور برگزاری جشنوارهی انار سال گذشته در تفت بود که مردم با چیدن انار از باغشان چگونه در تکاپو بودند و خودشان را برای برگزاری جشنواره و میزبانی از هزاران گردشگر و بازدیدکننده آماده میکردند. استقبال از هزاران تن که قرار بود در جشنواره همدیگر را ببینند و از دسترنج باغداران و فرآوردههای انار خرید کنند و امسال برای همهگیری بیماری کرونا، این جشن برداشت انار، خانوادگی و کوچک برگزار شد. جشنواره خانه فرهنگ و هنر زمانی فراهم کرد تا هم کارآمدی خودم را ارزشیابی کنم و هم حس جشنواره انار را در قالب داستان یک دختر بچه به تصویر بکشم. داستان فیلم بر همین پایه نوشته شد. دختر بچهای که برای شرایط کرونا تنها در خانه نشسته و با دیدن انار، به یاد روزهایی میافتد که مردم دور هم گرد آمده بودند. چه شلوغی بود چه شور و هیجانی بود ولی خوب امسال هیچ خبری از آن خاطراتی که پارسال ثبت کردند نیست. گوشی همراه را برمیدارد و با دیدن عکسها و فیلمها، حافظه را در یادآوری واضحتر خاطرات یاری میکند. در حالی که در عالم رویا، به مرور خاطرات و امیدوار به گذر از روزهای سخت است، زنگ خانه به صدا در میآید و دختر بچه از دنیای خودش بیرون آمده و پیگیر میشود چه کسی پشت در هست. با دخترخانمی روبهرو میشود که یک کاسه پر از انار سرخ آورده تا دستکم یاد خوش دورهمی پارسال را زنده کند. با بودن ماسک روی صورت دختربچه و معلوم نبودن لبخندش، شوق چشمانش حس خوشایند شادی را به بیننده بازتاب میدهد. فیلم با چند بیت شعر نویددهندهی گذر از روزهای سخت، به پایان میرسد. به امید آنکه آیندهی قشنگتری به زودی فرا برسد. عکسها و فیلمهایی که در بخش مرور خاطرات دختربچه دیده میشود از آرشیو تفت گرفتم که آقای بهرام بهمردی در اختیار من گذاشتند. امیدوارم بینندگان این نخستین تجربهی فیلمسازی را بپسندند.
3 پاسخ
سپاس گرامی
آرزومند آرزوهایتان
درود بر شما دختر هنرمند . موفق باشی
درود و شادباش فراوان و قدم اول را محکم و زیبا برداشتید و آرزوی پیروزی های روز افزون برایتان دارم . (هنروطن ندارد، یک جهان دارد h-m )