میراث فرهنگی مینُوی یا به زبان امروزی معنوی که به آن میراث ناملموس نیز گفته میشود در دههی 90 میلادی از سوی سازمان جهانی یونسکو برای پاس داشت و حفظ این نمونه از میراث فرهنگی تایید و تصویب شد.
به گزارش اَمرداد، میراث فرهنگی معنوی به بنیادیترین جنبههای زیست اجتماعی و اندیشگانی مردمان، سرچشمهی (:منشا) هویتها و گوناگونی و نوآوری (:خلاقیت) گفته میشود. هرچند امروزه در ایران تعریف درست و دقیقی از میراث فرهنگی معنوی وجود ندارد و گاهی میان مدیران و سرپرستان (:مسوولان) برای بیان آن اختلاف دیدگاه است، ولی کمابیش میراث فرهنگی معنوی را چنین تعریف کردهاند : رویهها و شناسهها (:معرفها)، دانشها و مهارتها، ابزار، اشیاء، آثار هنری و جایگاههایی که اجتماعات و افراد، آن را میراث معنوی خود به شمار آورده و با اصول حقوق بشر پذیرفتهشده در جهان یعنی برابری، تداوم و احترام متقابل میان اجتماعات فرهنگی سازگار است. همچنین به اجتماعات حس تداوم و هویت میبخشد و اجتماعات نیز در پاسخ به شرایط محیطی، تاریخی و یا زیستی خود، به گونهی پیوسته آن را بازسازی میکنند. گونههای آن نیز عبارت است از : گونههای بیان شفاهی، هنرهای نمایشی، رویههای اجتماعی، جشنها و جشنوارهها، دانش و رویههای مربوط به طبیعت.
در سال 1997 میلادی گِردهمایی همگانی (:کنفرانس عمومی) یونسکو طرح بینالمللی تازهای برای پاسداری از میراث فرهنگی معنوی را به عنوان شاهکارهای میراث شفاهی و معنوی بشری تصویب کرد. در چهارچوب این برنامه یونسکو سیاههای (:فهرستی) را فراهم کرده است که در آن استثناییترین و والاترین نمونههای میراث شفاهی و معنوی کشورها ثبت میشود. برای آنکه یک اثر فرهنگی شفاهی یا معنوی در این سیاهه ثبت شود باید ویژگیهای زیر را داشته باشد : برجسته و استثنایی بودن – ریشه داشتن در سنت یا تاریخ فرهنگی، گروه اجتماع یا ملت ویژه – ابزار مهم برای ابزار و نیرو بخشی (:تقویت) هویت فرهنگی گروه یا اجتماع یا ملت آشکار – نشانه آشکاری از زندهبودن سنتهای فرهنگی – در معرض خطر نابودی جای داشتن.
اما در کشور ما و با نزدیک شدن به پایان کار دولت یازدهم، سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی موجی از ثبت میراث ناملموس یا همان میراث فرهنگی معنوی را بهتازگی راه انداخته است که مایهی شگفتی کارشناسان و کُنشگران (:فعالان) میراث فرهنگی شده است. از ثبت «قُوَتو» و کرفس گرفته تا آش و کباب شیشلیک شاندیز مشهد که این یکی با باشَندگی (:حضور) مدیران میراث فرهنگی و دیگر سرپرستان شهری و استانی همراه بود و به گفتهی سازمان میراث فرهنگی در این برنامه بیش از 1000 گوسپند برای آمادهسازی بزرگترین کباب شیشلیک (به درازای 200 متر) سر بریده شد! همچنین ثبت فالوده شهر کرمان که پیشتر و در سال گذشته از سوی شهر شیراز با نام پالوده شیرازی (فالوده واژهای ناپسند و جاهلانه بوده و پالوده از پالایش و پالیدن میآید) به ثبت رسیده بود، شگفتی دوست داران میراث فرهنگی را به دنبال داشت. از سویی، به تازگی در میان شهرها و استانهای کشور موجی از ثبت خوراکیها به راه افتاده که به باور کارشناسان و کُنشگران نه تنها هیچ ضرورتی نداشته و ندارد، بلکه کاری بی هوده بوده و هدر دادن بودجه، زمان و نیروی انسانی را در پِی دارد. گاهی ثبت میراث فرهنگی معنوی نیز بهگونهای است که دستمایهی ریشخند (:طنز) کارشناسان و کُنشگران میراث فرهنگی شده و باورپذیری آن را دور از انتظار میدانند. برای نمونه میتوان به ثبت کرفس در استان چهارمحال و بختیاری و آش ترش زنجان اشاره کرد.
کارشناسان و کُنشگران میراث فرهنگی میگویند، سازمان میراث فرهنگی که توانایی مالی ندارد و نمیتواند بهدرستی از یادمانهای تاریخی و فرهنگی نگهداری و پاسداری کند، چرا بودجهی هنگفتی را برای ثبت پروندههای میراث ناملموس که هیچگونه ضرورتی هم ندارد، صرف میکند. آنان میگویند، اگر سازمان میراث فرهنگی بهراستی دلسوز است و میخواهد کاری انجام دهد، بهتر است برای یادمانهای تاریخی و ملی که به ثبت رسیدهاند، بودجهای در نظر بگیرد و حریم و گسترهی (:عرصه) آنها را تعیین کند تا از دستاندازی و دستبُرد آنها پیشگیری شود. کیست که نداند یادمانهای تاریخی و فرهنگی در چه وضعیتی نگهداری میشوند. روزی نیست که در خبرگزاریها و روزنامهها، نخوانیم که یادمانی به انگیزهی نبود تعیین حریم و گُستره مورد دستاندازی نهادها و ارگانها و یا مردم جای گرفته است. آگاهان و کارشناسان باورمندند که ثبت چنین خوراکیها و دیگر نمونههای میراث فرهنگی معنوی، بیشتر جنبهی نمایشی دارد و هیاهوی رسانهای بیش نبوده و نیست. سازمانی که با دشواریهای بیشمار مالی روبهرو بوده و یادمانهای ملی را به شهرداریها واگذار میکند، چرا باید دست به چنین کارهایی بزند. آیا این کارها جنبهی تبلیغات ندارد؟ و دهها پرسش دیگر که یارای پرداختن به آن در این جُستار نیست.
به گزارش اَمرداد، بنا به باور کارشناسان بیش از دو میلیون یادمان تاریخی و فرهنگی در ایران وجود دارد که تا کنون تنها 32 هزار اثر به ثبت ملی رسیده است و از این شمار هم کمتر از هفت درصد آن تعیین حریم و گُستره شده است. پس بهتر است سازمان میراث فرهنگی به جای بالندگی به ثبت میراث فرهنگی معنوی که بیشتر آنها نیز هیچ ضرورتی ندارد و بهجای هدر دادن بودجه و کارهای نمایشی در اندیشهی پاسداری و نگهداری یادمانهای تاریخی و فرهنگی برآمده و تعیین حریم و گسترهی آنان را در دستور کار خود جای دهد.