شاید زندگی دشوار مردم جهان در روزهای کرونایی کنونی، نگاهبانی از حیات وحش و جلوگیری از انقراض آنها را بسیار دشوارتر ساخته است. اکنون انسان در ستیز با ویروسی است که هر روز بیشتر زندگی و بودن او را به خطر میاندازد. پس چهبسا گمان کنیم که زمان کمتری برای پرداختن به مسایلی داریم که در روزگارانی آسودهتر به آنها توجه میشد. اما اگر بدانیم که ویرانی زیستبوم و بیتوجهی به طبیعت و سامان جهان، انسان را به چنین روزگار سخت و دشواری دچار کرده است، آنگاه به این باور خواهیم رسید که پایداری شرایط محیطی و جلوگیری از ویرانی آن، و از همه مهمتر توجه به حیاتوحش، میتواند زیست ما را بر روی کرهی خاکی آسانتر کند و گسترش بیماریها را در آینده کمتر سازد.
در این میان، خبرهایی که از وضعیت حیاتوحش ایران به گوش میرسد، نگرانی دوستداران زیستبوم را افزونتر ساخته است. بهویژه آن که وضعیت ناخوشایند گونههای جانوری کشور ناشی از کوتاهی ما و کسانی است که سرپرستی و مسوولیت نگاهبانی از حیاتوحش ایران خویشکاری آنهاست. در هفتههای گذشته بود که خبر بیماری شیر نر ایرانی، هیرمان، بازتاب خبری یافت و پرسشهایی را پیش کشید که پاسخ به آنها نشان از رویکردهای نادرست ما به مسالهی حیاتوحش ایران دارد. آنچه هم از وضعیت نابسامان باغ وحشهای کشور بازتاب خبری مییابد، گواه دیگری است بر شرایط سخت گونههای جانوری زیستبوم ایران و نابهنجاری شماری از مراکز نگهداری جانوران.
باغوحشهای ایران و آمارها
یکی از حامیان حقوق حیوانات در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا، به آماری دربارهی تلفشدن جانوران باغوحشهای تهران در یک سال گذشته اشاره کرده است که بهراستی دردآور است. او گفته است: «طی یک سال گذشته حیوانات زیادی در تهران اعم از یک دلفین در دلفیناریوم تهران، یک قلاده ببر سفید در باغوحش ارم و یک زرافه در باغوحش صفادشت که هر یک از گونههای بزرگ و شاخص بودند، تلف شدند». سپس افزوده است: «این درحالی است که در بسیاری از موارد سازمان حفاظت محیط زیست تنها پس از تلف شدن این حیوانات از مرگ آنها خبردار شد» (ایسنا، 20 بهمن).
به نمونههایی که این حامی حقوق حیوانات به دست داده است باید آمار مرگومیر حیوانات در دیگر شهرهای و زیستگاههای کشور را هم افزود؛ نمونههایی مانند: تلف شدن 7 توله شیر در باغ وحش وکیلآباد مشهد و مرگ پستاندار دریایی در دلفیناریوم تبریز. اما نمونههایی از مرگومیرهای حیوانات در باغوحشها هست که «اطلاعرسانی و رسانهای نمیشود و شاید هیچگاه کسی از آنها با خبر نشود» (ایسنا- 20 بهمن). در حالی که روشن است که یکی از وظایف سازمان دامپزشکی کشور و سازمان حفاظت از محیط زیست، بهدست دادن آماری دقیق دربارهی مرگومیر حیوانات در باغوحشها و دیگر مراکز نگهداری از حیوانات است. به سخن یکی از کارشناسان، «اطلاعرسانی هم برای حامیان حقوق حیوانات و هم برای عموم جامعه بهلحاظ حفظ سلامتی بسیار حایز اهمیت است؛ چراکه یک سری بیماریها بین انسان و حیاتوحش مشترک است و میتواند سلامتی افرادی را که از این مراکز بازدید میکنند تحت تاثیر قرار دهد. همچنین برخی از بیماریهایی که حیوانات داخل این مراکز به آنها مبتلا میشوند، میتواند در صورت راه پیدا کردن به محیطهای طبیعی، منجربه مرگومیر حیات وحش شود» (ایسنا- 20 بهمن).
یک کارشناس اکولوژی و مدیریت حیاتوحش نیز به انتقاد از باغوحشهای کشور پرداخته و کارهای آنها را در چگونگی نگهداری از گونههای حیوانی «تاریخ مصرف گذشته» دانسته و گفته است: «لازم است این دستورالعملها بهروزرسانی و طبق دستورالعملهای سازمانها و اتحادیههای جهانی متولی حفاظت حیات وحش، برای باغوحشهای کشور تدوین و بومیسازی شوند» (ایسنا- 21 بهمن).
او شمار اندک دامپزشکان متخصص حیاتوحش در باغوحشهای کشور را مسالهی نگرانکنندهی دیگری برشمرده و در اینباره گفته است: «اینکه فردی دامپزشک باشد لزوما قادر به درمان و مراقبت از حیات وحش نخواهد بود. این در حالیست که ما در ایران افرادی را داریم که دورههای تخصصی معالجه و رفتار با حیاتوحش را خارج از کشور گذراندهاند و در این زمینه تجربه و تخصص دارند اما متاسفانه حضور این افراد در باغوحشهای کشور کم است. مسوولان فنی دامپزشک که تخصص کافی در زمینه نحوهی رفتار با حیاتوحش یا درمان آنها ندارند، نه قادر به شناسایی بیماری و نه به درمان آن هستند. متاسفانه این مساله در بسیاری از موارد منجربه مرگ گونههای شاخص در مراکز نگهداری حیاتوحش میشود».
این کارشناس به نکتهی دیگری اشاره میکند و انگشت پرسشگری را بهسوی مسوولان نگهداری از حیاتوحش کشور میگیرد و میگوید: «سازمان حفاظت محیطزیست و مراکز نگهداری از حیوانات به وضعیت سلامت و نگهداری حیوانات اهمیت چندانی نمیدهند» (ایسنا- 20 بهمن).
چنان خبرهایی دربارهی باغوحشهای کشور و ناکارآمدگی روشهای کهنهی نگهداری از حیاتوحش، این پرسش مهم را پیش میکشد که آیا سازمان محیطزیست نظارت کافی و اطمینانبخش بر باغوحشها و مراکز نگهداری حیوانات دارد؟ کارشناسان در اینباره تردید جدی دارند و میگویند: «این سازمان در بسیاری از وظایف ابتدایی خود مانند حفاظت از منابع طبیعی و پایش مناطق حفاظتشده بهعلت کمبود بودجه و نیروی محیطبان، نمیتواند بهدرستی عمل کند. بنابراین سازمان حفاظت محیط زیست چطور میتواند بر عملکرد و فعالیت مراکز نگهداری حیوانات نظارت کافی داشته باشد؟ از سوی دیگر، حتی همان دستورالعملهایی که سازمان حفاظت محیط زیست تحت عنوان استاندارد برای باغ وحشها و مراکز نگهداری از حیوانات کشور تعریف کرده است در 90 درصد از این مراکز اجرا نمیشود. همچنین سازمان حفاظت محیطزیست نظارت کافی بر عملکرد مراکز نگهداری از حیوانات و وضعیت حیوانات نگهداری شده در آنها را ندارد و نبود نظارت نه تنها باعث میشود مشکلات زیادی برای حیات وحش پیشآید بلکه موجب میشود این مشکلات تکرار و وضعیت نگهداری حیوانات بدتر شود» (ایسنا- 20 بهمن).
هنگامی که گردشگری بلای جان حیاتوحش میشود
آسیبهای جدیای که به حیات وحش ایران میرسد تنها محدود به مراکز نگهداری حیوانات نیست. گاه برنامههای نسجیده برای گسترش گردشگری هم آسیبرسان است. یک نمونه از آن آسیب و زیانها را باید در پناهگاه حیاتوحش یخاب، در شهرستان آران و بیدگل جستوجو کرد که جایی برای آفرودسواران شده است. در حالی که یخاب یکی از پناهگاههای مهم حیوانات است و نباید امنیت آنها به خطر بیافتد. جالب است بدانیم که پناهگاه حیاتوحش یخاب، مصوب شورای عالی محیطزیست هم است. این پناهگاه از جانب شمال روبه سوی پارک ملی کویر و در جانب جنوب روبه سوی منطقه حفاظتشده کوههای کرکس دارد و نزدیکترین منطقهی حفاظتشده به این پناهگاه حیاتوحش، منطقه حفاظت شده قمصر و برزک است. چنین زیستگاه مهمی چرا باید جایی برای جولان آفرودسواران باشد؟ آیا بهای گردشگری تاختوتاز آفرودسواران و ناامنی حیوانات است؟ «سوال این است وقتی سازمان حفاظت محیطزیست آفرودسواری را گردشگری ناهمسو با محیط زیست میداند، چرا نوار ریگ بلند، در پناهگاه حیاتوحش یخاب باید با مجوز، جولانگاه آفرودسواران و بلیزرسواران باشد؟» (ایرنا- 23 بهمن).
کارشناسان بر این نکته پافشاری میکنند که آفرودسواری برای عرصههای کویری آسیبزا و ویرانگر است و نباید شناسایی جاذبههای گردشگری و فراخوان سودجویانه برای بهرهگیری از آنها به ناامن شدن زیستگاههای حیوانی بینجامد.
گردشگرانی که با خودروهای دو دیفرانسیل ریگنوردی در کویر جولان میدهند، «میتوانند آسیبهای زیادی به پوشش گیاهی و زیستگاههای حیاتوحش یخاب وارد کنند. بنابراین، قوچومیش، کل، بز و انواع گربهسانان، پرندههای شکاری که مامنگاه آنها دِرمنهها و تاغزارها هستند، همه در صف اول تهدید و آسیب قرار میگیرند» (ایرنا- 23 بهمن).
این خبر و نمونه خبرهایی از این دست، ما را باید متوجه این نکته کند که گردشگری نباید ناهمسو با زیست امن حیاتوحش باشد. این نکته چنان روشن و آشکار است و نادیده گرفتن آن به اندازهای زیانبار و مخرب است که از شدت بدیهی بودن نیاز به دلیل و برهان ندارد. اما گاه رفتار ما چنان است که گویی برای درک ابتداییترین مسایل نیز نیاز به تجربههای زیانبار داریم!