بنابراین من که زرتشت هستم، «آرمئیتی» را برای خود برگزیدم. باشد که به یاری آن، نیروی راستی و پاکی چون خورشیدی تابان بر همه نورپاشی کند و «آرمئیتی» و «وهومن» ما را بر پایهی کردار نیکمان پاداش و مزد بخشد.(گاتها، یسنا43-بند16)
درختی که پربارتر است، افتادهتر و در دسترستر است. پس فروتنی یعنی؛ در دسترس بودن سودمندی انسانها. انسان فروتن نیاز به توجه دیگران ندارد. از دیدی دیگر، «نیاز» در انسان فروتن راهی ندارد. فروتنی، خود را از دیگران بالاتر ندانستن است. انسان فروتن، خورشیدی است که همه از روشنی او بهره میبرند.
مهر با عشق در یک راستا؛ عشق، فزونی مهر است
فروتنی به همراه مهر و عشق راستین، همان «سپندارمزدی» است. انسان با فروزهی سپندارمزدی، میباید از یکسو به دیگران مهر داشته باشد، و از سویی دیگر فروتن باشد. این انسان میتواند به مرزی از بزرگواری برسد، که هرچه را برای خودش میخواهد و میپسندد، برای دیگران نیز بخواهد و بپسندد. «سپندارمزد» از فروزههای اهورامزدا است و شناسهای از هستی بیکرانهی اهورایی که فروتنی اهورایی هم از آن برداشت میشود.
آیا در جهان مادی، میتوان «سپندارمزدی» بود؟ نماد «سپندارمزد» در جهان مادی، «زمین مادر» است. زمینی که همهچیز را، بدون هیچگونه چشمداشتی در اختیار همگان میگذارد. زمینی که پاک از هرگونه داوری، به همهی آفریدهها، چه نیک و چه بد، به یک اندازه سود میرساند. آیا میتوان همانند زمین، بدون هیچگونه چشمداشتی به جهان و جهانیان سود رساند؟ روشن است که بسیار دشوار است و انسان در این جهان، میبایستی تمرین «سپندارمزد» بودن را داشته باشد، تا بتواند در پایان به اهورامزدا بپیوندد.
انسان با بیخردی، زمین و خاک را آزرده کرده است. قانون و هنجار هستی که همان قانون اشاست، بازتاب دارد. این آزردگی، ناآرامی و ناخوشی مردمان را درپی دارد، که به گونههای بسیاری نمودار میشود!
در منظومهی «زرتشت بهرام پژدو» سرایندهی زرتشتی سدهی هفتم که همزمان با فرمانروایی خوارزمشاهیان میزیست، بسیار زیبا، پاک نگهداشتن زمین را سفارش میکند:
بدو گفت که ای مرد پاکیزه تن
سخنها بباید شنیدن ز من
چنین است فرمان دادآفرین
که پاکیزه دارند روی زمین
ز خون و پلیدی و از مردگان
نباید که آلوده باشد جهان
به جایی که نبود برو کشتزار
نه آب روان را برو برگذار
چو آباد باشد به کشت و به کار
به مردم رسد سود از وی بیشمار
به گیتی بود آن کسی بهترین
که کوشد به آباد کردن زمین
در گاهنمای زرتشتی هرگاه نام روز با نام ماه برابر شود، همان روز را جشن میگیرند. جشن اسفندگان برابر شدن روز سپندارمزد با ماه اسفند است، یعنی 29 بهمنماه گاهنمای رسمی کشور(واژهی پهلوی «سپنتهآرمئیتی»، سپندارمزد است که پس از آن به واژهی پارسی اسفند دگرگون شده است). گمان میرود از آن رو نام ماه پایانی سال «اسفند» شده است که، زمستان سرد به پایان میرسد و جای خود به گرمی و سرسبزی میدهد. و در این هنگام است که زمین دوباره بارور میشود. زن و زمین ویژگیهای یکسانی دارند. مهر، فروتنی، عشق و پروراندن بدون چشمداشت. از اینرو این جشن را ویژهی زنان پارسا و نیکوکار نامور کردهاند. روزی که به مهر مادری زنان همانند «زمین مادر» توجهی ویژه بشود و از آنان سپاسگزاری شود. در این روز زنان از مردان خود، ارمغانها و پیشکشهایی دریافت میکنند. زنانی که پاکدامن، مهربان و پارسا هستند، در زندگی زناشویی خود فرزندانی نیک به جامعه میدهند.
در اوستا که مجموعه نوشتههای ورجاوند و سپند زرتشتیان است، نیز بارها به زنان پارسا و نیک، درود فرستادهشده و جایگاه بلند مینوی برای آنها آرزو میشود:
«…زنان و مردان را ما میستاییم…از بین زنان و مردان، کسی که برابر آیین راستی ستایشش بهتر است، مزدا اهورا از آن آگاه است… این زمین را با زنانی که روی آن زندگی میکنند، میستاییم. ای اهورامزدا میستاییم زنانی را که در اثر درستکاری و راستی سرآمد شدهاند… ما میستاییم مردان و زنان نیک اندیش که در هر کشور با وجدان نیک دربرابر بدی قیام میکنند… کدبانوی خانه را که اشو و سردار اشو است میستاییم. زن پارسایی را میستاییم که بسیار نیکاندیش بسیار نیکگفتار، بسیار نیککردار و فرهیخته باشد».