جشن سپندارمزدگان برپایهی گاهشمار زرتشتی در روز سپندارمزد و ماه اسفند، برابر با ۲۹ بهمنماه خورشیدی ویژهی گرامیداشت جایگاه مادر و زن، در نرمافزار اسکای روم برای زرتشتیان شیراز به گونهی مجازی و برخط به نمایش درآمد.
آیین از ساعت 20 پس از خوشآمدگویی و شادباش جشن سپندارمزدگان از سوی فرشته هنگامی مجری برنامه که با پوشش سنتی به اجرای برنامه میپرداخت، آغاز شد. نماهنگ گاتها که به کوشش آرامیس کاویانی، اوشتا نیکزاد، دایانا چشمهای، راتا پوردهی زینآباد، دیبا سهرابی، ویانا خسرویانی، آرتمیس اسفندیاریان، آرتین یگانه، آرتان سرایی، آریا مهربان شهریاری، 10 تن از خردسالان و نونهالان زرتشتی شیراز آماده شده بود، پخش شد. نماهنگی که در آن دختران با مکنا و پسران با پوشش سپید و کلاه در آن نقشآفریدند و کلام اندیشه برانگیز گاتها را به شیرینی تمام و به زیبایی اجرا کردند.
در ادامه سخنرانی دکتر کتایون نمیرانیان در وصف ارزش مادر و زمین پخش شد، نمیرانیان درسخنان خود به ویژگیهای زمین اشاره کرد و این که مادر و زمین در باروری، شکیبایی و بردباری و بسیاری از ویژگی های دیگر همتایی بسیاری باهم دارند. در ادامه فیلمهای کوتاه، رسیده از سوی زرتشتیان شیرازی به نمایش درآمد. در این فیلمها جملههایی در ستایش مادران و ارج نهادن به مقام زن و مادر بیان شده بود. پس از آن نوبت به سرود «مادر گل» رسید که از سوی دوشیزگان شنایا فلاحتی و آریانا اسفندیاریان به اجرا درآمد.
برنامهها با نماهنگی که از فرتورهای روانشاد مهین بانو نورافروز، پرستار و نویسندهی نامدار زرتشتی، آماده شده بود، ادامه یافت.
فرتورهایی سیاه و سفید که از جوانی تا کهنسالی وی را به تصویر کشید، وی 25 آبانماه سال 1399 چشم از جهان فرو بست. این نماهنگ به گونهای سرآغاز برنامهای بود که در آن همه ساله روانشاد مهینبانو نورافروز از نوجوانان و نونهالان سنتیپوش باشنده در این جشن با پیشکش هدایایی سپاسداری میکرد. امسال نیز به رسم همه ساله اما این بار به نامگانهی آن روانشاد، هدایایی به نونهالان و خردسالان پیشکش شد و از میان فیلمهای رسیده که لباس سنتی بر تن داشتند، یک بانو به قید قرعه انتخاب شد و امسال قرعه به نام پروانه کیانیپور افتاد. روانشاد مهین بانو نورافروز همه ساله در راستای تشویق هازمان زرتشتی به نگهداشت پوشش سنتی، این برنامه را پیشنهاد و هدایای آن را پیشکش میکرد.
پایانبخش برنامههای این جشن مسابقهای بود که شهرام پوردهی به اجرا درآورد. در این مسابقه خردسالان و زرتشتیان دیروز و امروز شیراز حتا از شهرها و کشورهای دیگر با فیلمهایی روز مادر را شادباش گفته بودند و شرکتکنندگان میبایست از روی صدا، اجرا کنندهاش را شناسایی میکردند و در بخش دوم مسابقه نیز شرکتکنندگان با دیدنی فرتورهایی از نوزادان به وصف طنز آن میپرداختند. با پایان مسابقه، پشت صحنه هایی از ضبط نماهنگ گاتهاخوانی خردسالان به نمایش درآمد که به جرات میتوان گفت جذابترین بخش برنامههای این جشن بود و برای دقایقی لبخند را بر لبان بینندگان نشاند و پایانی به یادماندنی را رقم زد.
هماهنگی این آیین را که به کوشش کمیسیون دینی انجمن زرتشتیان شیراز مهیا شده بود، نوآموزگاران کلاسهای دینی، آتری قدس، ساناز گشتاسبی، پرنیان کوکلری و مهتاب گشتاسبی به سرپرستی آتری قدس بردوش داشتند.
دلنوشتهای در حاشیهی این آیین:
یک سال پیش در چنین روزی افلاتون سهرابی فرنشین انجمن زرتشتیان شیراز در این جشن باشنده بود، بزرگمردی که دیگر چون او زاده نخواهد شد. «همازوری» در گفتار و کردار تا ابد به نامش سند زده شد. آخرین باری بود که جشنها و آیینهای ما شیرازیها به گونهی حضوری برگزار شد و امروز با برگزاری برخط و مجازی جشن سپندارمزدگان، برگزاری مجازی جشنها و آیینها در شیراز یکساله شد. به مهر پروردگار این روزهای سخت و دور از هم بودن خواهد گذشت و دوباره همدل و همازور در کنار یکدیگر خواهیم نشست و پای آرمانهایمان خواهیم ایستاد. بهخوبی به یاد میآورم سال گذشته زمانی که نمایشی به گویش دری با اجرای نونهالان و نوجوانان به نمایش درآمد، افلاتون سهرابی همچون تمامی جشنها و آیینها در همان ردیف همیشگی نشسته بود، با همان چشمان خیس و شفاف که از شادمانی میدرخشید و لبانی که لبخند از آنها جدا نمیشد و هنگامی هم که شهرام پوردهی گفت : «این جشن را سرآغازی برای توجه بیشتر به این زبان مادری قرار دهیم و با حوصله و بدون تمسخر گرفتن لحن و تلفظ دیگران به آنها کمک کنیم تا همگان دری حرف زدن را شروع کنند و همه با هم به زندهسازی دوبارهی آن کمک کنیم» با سر تکان دادن و تایید صحبتها همچون همیشه قوت قلبمان شد. نمیدانستم این آخرین باری است که آن مرد بزرگ، آن چشمان امیدبخش و آن لبخندهای دلنشین را نظارهگر هستم، نه تنها من، بلکه هیچکدام از باشندگان آن جشن نمی دانستند؛ و اینگونه شد که بخش نخست قصهی زندگی ما با چاشنی همازوری در کنار او پایان یافت و بخش دوم قصهی زندگی ما به زودی زود بازهم با چاشنی همازوری آغاز خواهد شد اما صد افسوس بدون او …
فرتورها از شهرام پوردهی است.
4090