روستاهای پیرامون تهران که در سالیانی نزدیکتر به ما به محلههای پُرشمار پایتخت پیوستهاند، داستان و سرگذشتی کم و بیش همانند دارند: شاه یا شاهزادهای دست روی زمینهای آبادی گذاشته است، دسترنج روستاییان را به داراییهای خود افزوده و با ساخت کاخ و عمارتی اعیانی روزها و ماههایی از سال را در آنجا زندگی کرده است. «محله سلیمانیه» تهران نیز زمانی که روستایی دور از مرزهای پایتخت بود، پیشینهای کم و بیش مانند این دارد. تاریخ همین است: گاه تکراری و ملالآور. هرچند چارهای از دانستن آن نیست!
محلهی سلیمانیه در خاور کلانشهر تهران جای دارد. شمال آن به خیابان پیروزی (فرحآباد) میرسد و باختر آن راه به بزرگراه محلاتی ( بزرگراه آهنگ) میبَرد. این بزرگراه، سلیمانیه را از محلهی دولاب جدا میسازد. بزرگراه امام علی کم و بیش از میانهی سلیمانیه میگذرد.
سلیمانیه پیش از آنکه چهرهی محلهای با ساخت و سازهای فراوان بگیرد، زمینهایی برای سبزیکاری و جالیزکاری بود و باغهای میوهی فراوان داشت. حتا تا میانهی پادشاهی پهلوی دوم هنوز میشد زمینها و کشتکاریهای آن را دید. از اینرو از گردشگاههای پایتختنشیان شمرده میشد. در آنجا زمین بازی گلف ساخته شده بود و بیشتر انگلیسیهایی که در تهران زندگی میکردند، برای بازی گلف به آنجا میرفتند.
سلیمانیه را در گذشتههای تاریخی «اصفهانک» مینامیدند، اما اکنون اصفهانک بخشی از محلهی بزرگتر سلیمانیه دانسته میشود. به همین سبب باید بدانیم که اصفهانک چگونه به سلیمانیه تبدیل شد.
اصفهانک؛ روستایی با کاریزهای پُرآب
در میانهی پادشاهی قاجاریه، روستاییان اصفهانک زندگی آرام و آسودهای داشتند. زمینهای آبادیشان از کاریزی سرشار از آبهای زندگیبخش سیراب میشد و محصولی که با کار و کوشش به دست میآوردند، نیازهای زندگیشان را برآورده میساخت. هر چه بود، خُنکای آب بود و شُرشُر جوهایی که جاری میشدند. تا آنکه ناصرالدین شاه قاجار تصمیم گرفت سازهای برای تفریح و خوشگذرانی، در سلطنتآبادِ شمیران بسازد. برای این کار نیاز به کاریزی داشت که آب آن به مصرف کاخ و پیرامونش برسد. شاه، بیدرنگ دستور داد مسیر کاریز اصفهانک را برگردانند و به سمت سلطنتآباد جاری کنند. اینکه در این میان چه بر سر روستاییان اصفهانک میآمد، اهمیتی برای شاه نداشت و چیزی نبود که خاطر همایونیاش را آزرده کند! در نتیجه بسیار زود اصفهانک خشک و بیآب شد و شمار بسیاری از مردم ِ بخت برگشتهی آن ناچار به کوچ شدند و رخت زندگی فقیرانهی خود را در روستاهای دیگر پهن کردند. از آن پس، تا سالهای بسیار، آنچه از اصفهانک زیبا و کشتزارهای انبوه آن در یادها ماند، تنها نامی بود. این بلایی بود که ناصرالدین شاه و هوسهای بیپایانش بر سر اصفهانک آورد. قلعهای هم که در اصفهانک بود و پناهگاهی برای روستاییان بهشمار میرفت، خالی شد.
زمان گذشت تا آنکه یکی از درباریان، به نام علیرضا خان عضدالملک که مردی خوشنام و رییس ایل قاجار بود، بر آن شد که روستای خشک شدهی اصفهانک را خریداری کند و در آبادانی دوبارهی آن بکوشد. عضدالملک برای این کار اصفهانک را از کدخدای روستا خریداری کرد. دستور کندن کاریز دیگری در دل زمین داد و با کوشش روستاییان که به خانههای پیشین خود بازگشته بودند، اندک اندک اصفهانک روبه آبادی گذاشت. عضدالملک برای رونق دوباره دادن به اصفهانک، 14 هزار تومان هزینه کرده بود. نمیدانیم خرید اصفهانک توسط عضدالملک در چه زمانی بوده است. با این همه نشانهها حکایت از آن دارد که این کار بهگمان بسیار در زمان مظفرالدین شاه قاجار انجام گرفته باشد.
یک رویداد دیگر اصفهانک در آن زمان، دگرگونی نام آن بود. عضدالملک نام روستا را به سلیمانیه برگرداند، از آنرو که پسرش سلیمان نام داشت. شاید هم با این دگرگونی نام میخواست خاطرهی دلخراش خشک شدن روستا را در ذهن و یاد روستاییان رنجکشیدهی اصفهانک به فراموشی بسپارد. عضدالملک، همانگونه که گفتیم، به خوش نامی و مردمداری شناخته میشد. او در سال 1289 خورشیدی، زمانی که نایبالسلطنهی احمدشاه قاجار بود، درگذشت. چیزی زمان نبُرد که با مرگ عضدالملک، پای دولتمردی به سلیمانیه باز شد که به خوشنامی او نبود. این مرد سیاستباز که بیشتر او را خواهیم شناخت، در تاریخ ایران به همدستی با بیگانگان شناخته میشود.
صدای گامهای سیاستمداری دیگر در روستای سلیمانیه
با تاجگذاری رضاشاه در سال 1304 خورشیدی، روزگار شاهان قاجاری به سر آمد. در این زمان یکی از شناختهشده ترین سیاستمداران قاجاری، به نام حسن خان وثوقالدوله به فکر افتاد که زمینها و آبادی سلیمانیه را از بازماندگان عضدالملک خریداری کند و به داراییهای بسیار خود بیفزاید. وثوقالدوله که در دورهی قاجار بارها وزیر و رییسالوزرا (نخستوزیر) شده بود، همان کسی است که پیماننامهای را با انگلیسیها امضا کرد که در تاریخ ایران به نام قرارداد 1919 شناخته میشود و اگر انجام میشد ایران را به تمامی مستعمرهی انگلیس میساخت. وثوقالدوله در ازای امضای پیماننامه، رشوهی کلانی از انگلیسیها گرفته بود؛ هرچند با لغو قرارداد، ناگزیر شد پولها را به انگلیسیهای خسیس، بازگرداند. این داستان را باید در تاریخ خواند. به هرروی، وثوقالدوله در زمان رضاشاه سلیمانیه را خریداری کرد. تنها بسنده است بدانیم که زمینهایی که به نام او شد، 35 میلیون مترمربع بود و دربردارندهی گسترهای بود که اکنون منطقههای 13، 14 و 15 شهرداری تهران شمرده میشوند. به سخن دیگر: کم و بیش همهی خاور (:شرق) تهران!
اما یک بازگفت دیگر، که شاید درستتر باشد، خرید زمینهای سلیمانیه توسط وثوقالدوله را در زمان رییسالوزرایی او و به سال 1295 یعنی پیش از پادشاهی رضاشاه میداند. به هرروی، وثوقالدوله در زمان نخستوزیری برادرش، احمد قوام، در سال 1320 خورشیدی، سلیمانیه و زمینهای گستردهی خاور تهران را به ثبت رساند. دستور ساخت کاخ زیبایی هم در سلیمانیه برای خود داد که نمای گنبدی آن از مسافتی دور دیده میشد.
وثوقالدوله 9 سال پس از ثبت زمینها، درگذشت و بازماندگان او بر دامنهی داراییهای به ارث رسیدهی خود در خاور تهران، چنان افزودند که املاک آنها به زمینهای قصر فیروزه هم رسید. هرچند کم و بیش آن همه ثروت را در سفرهای بسیار خود به فرنگ و خوشگذرانیهای بیپایان، به باد دادند.
پس از انقلاب، هیاتی دولتی مامور شد که زمینهای وثوقالدوله را به مردم واگذار کند. بدینگونه ساختوسازها در سلیمانیه آغاز شد و پیوستن آن به مرزهای پایتخت که از زمان پهلوی دوم آغاز شده بود، دامنهی بیشتری گرفت.
باغ وثوقالدوله در محله سلیمانیه
باغ وثوقالدوله در خیابان نبرد محله سلیمانیه، به داشتن انارهای آبدار و دانه درشت آوازه داشت. از اینرو، آنجا را باغ اناری هم می نامیدند. پهناوری این باغ به 2 هکتار میرسید. سازهی این باغ که از گزند زمان دور مانده است، به داشتن آینهکاریها و نقاشیهای زیبا و گل و بتهای آوازه دارد. مقرنسکاری و گچبریهای سقف عمارت وثوق کممانند است و اتاقهای آن با پنجرههایی که شیشههای رنگی آراستهترشان ساخته است، بسیار دیدنی است. این باغ و سازهی آن اکنون در اختیار شهرداری منطقه 14 تهران است و گویا قرار است از آن بوستانی برای ساکنان محله سلیمانیه ساخته شود.
جدای از باغ و عمارت وثوقالدوله در سلیمانیه، شکلگیری این محله به میانهی پادشاهی پهلوی دوم بازم گردد. در آن زمان سلیمانیه در دو محور خیابان فرحآباد و خیابان شهباز شکل گرفت و به سرعت به یکی از محلههای پُرجمعیت تهران تبدیل شد.
در سالهای آغازین دههی سی خورشیدی، در محلهی سلیمانیه مرکزی برای پرورش گل و گیاه گشایش یافت که به آن باغ فرید میگفتند. در این باغ، هر سال در ماه اردیبهشت، جشن زیبایی برای شناساندن و فروش گلهای گوناگونی که در این مرکز پرورش یافته بود، برگزار میشد. بهویژه گلهای رُز باغ فرید آوازهی بسیار و خواهان فراوان داشت. این مرکز هنوز هم به کار خود ادامه میدهد.
از بوستان سهند محلهی سلیمانیه، با گستردگی 50 هزار مترمربع نیز باید یاد کرد. ویژگی این بوستان قرار داشتن کوچکترین موزهی پایتخت در آن است. در بوستان سهند در نزدیکی بزرگراه آهنگ، ساختمان کوچکی با دو اتاق دیده میشود که به دستیاری یکی از مجموعهداران قدیمی، در هر دو اتاق آن ابزار و عکسهایی به نمایش درآمده است که به تاریخ و گذشتهی محلهی سلیمانیه و اصفهانک پیوند دارند. در اتاق نخست عکسهایی از پیشهوران کهن محله دیده میشود و در اتاق دیگر ابزار آنان نمایش داده شده است.
محلهی سلیمانیه به داشتن بوستانهای پُرشمار آوازه دارد. یکی دیگر از گردشگاههای محله سلیمانیه، باغ و بوستان ابیانه است. بوستان رُز نیز در جایی دیده میشود که پیشتر قلعه کهن سلیمانیه بود. گرمابه جاویدان، در خیابان فروردین نیز از دیگر سازههای کهن این محله شناخته میشود.
محلهی سلیمانیه بافت جمعیتی گوناگونی دارد، اما از دید اقتصادی همگی آنها کم و بیش همپایه شناخته میشوند.
* با بهرهجویی از: تارنماهای «سفرنویس»؛ «تهران نامه» و «ویکی جو».
بزرگراه محلاتی
قیام جنوبی ابتدای محله سلیمانیه
ماکت چوبی آسیاب آبی بیادبود آسیاب قدیمی محله سلیمانیه
بوستان سهند محله سلیمانیه
میدان امام حسن مجتبی (ع) محله سلیمانیه
باغ سلیمانیه
باغ وثوقالدوله در محله سلیمانیه
عمارت وثوقالدوله در محله سلیمانیه
بلوار پاسدار گمنام محله سلیمانیه
مجموعه ورزشی مهرورزان واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
گورستان قدیمی مسیحیان تهران-محله سلیمانیه
گورستان قدیمی مسیحی دولاب در حال بازسازی -محله سلیمانیه
سرای محله صاحب الزمان- سلیمانیه
میدان نبرد
مسجد بهشتی میدان نبرد محله سلیمانیه
بوستان پژوهش ویژه معلولین محله سلیمانیه
میدان سرآسیاب که درگذشته آسیاب آبی بوده است
بزرگراه امام علی(ع) درباختر محله سلیمانیه
راسته پرورش و گلفروشی در محله سلیمانیه
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393