در گذشتههای نهچندان دور، رختشویی، یا جامهشویی، کاری بود که از آن میشد درآمد بهدست آورد. به رختشوها «گازُر» میگفتند. گازرها رختهای چرک را از مردم میگرفتند، کنار رودخانه میبردند و با گیاهی به نام اُشنان آنها را میشستند و سپس خشک میکردند و به دارندهاش بازمیگرداندند. آنها با خشک کردن مغز ریشهی اشنان، از آن شویندهای مانند صابون کنونی میساختند و برای پاکیزگی جامهها بهکار میبردند. اما این کار با پیدا شدن سر و کلهی ماشین های رختشویی و خشکشویی دوام نیاورد و جای خود را به شیوههای نوتر و بهداشتیتر داد. شهر تهران نخستین شهری از کشور بود که مردمش با ساز و کار خشکشویی آشنا شدند و دست از شیوههای چندین سدهای شستن رخت و جامه کشیدند. داستانش را باید پی گرفت.
نزدیک به سال 1310 خورشیدی، در پی گسترش و خیابانکشی شهر تهران، خیابانی شکل گرفت که به آن شاهرضا میگفتند. شاهرضا همان است که اکنون خیابان انقلاب نام گرفته است. دولتِ آن زمان، برای آنکه مردم را تشویق به ساخت و ساز در این خیابان نو کند قانون از تصویب گذراند که اگر کسی ساختمانی چند اشکوبهای (:طبقهای) در آنجا بسازد از پرداخت مالیات برکنار (معاف) خواهد بود. بدینگونه، شماری از مردم دست به ساخت ساختمانهایی در خیابان شاهرضا زدند که هنوز هم شماری از آنها، با همان نمای کهنه، اما دود گرفته، بهجا مانده است و خیابان انقلاب را رنگ و رویی میان کهنه و نو داده است.
یکی از کسانی که ساختمانی چهار اشکوبهای در جایی که برخوردگاه (:تقاطع) دو خیابان شاهرضا و کاخ است، ساخت کسی به نام تربتی بود. او برای اشکوب نخست ساختمان که به شکل تجاری ساخته شده بود، اندیشهای دیگر و نوآورانه داشت و میخواست در آنجا اتوشویی راهاندازی کند. سپستر با آوردن دستگاههایی از اروپا، نخستین خشکشویی تهران را بنیان گذاشت.
درست چند سال پس از ساخت خیابان شاهرضا بود که اتوشویی تربتی آغاز بهکار کرد. جایی کوچک و ساده بود و کار تازهی او آن اندازه کنجکاو برانگیز بود که نیازی به تبلیغ و زرق و برق برای کشاندن مشتری به مغازهاش نداشته باشد. او جامههای چرک مشتریها را میگرفت، به کسانی که کارشان رختشویی بود میداد، آنها رختها را به رودخانهای که در سه راه کنونی ضرابخانه بود میبُردند، در آنجا با اشنان و به کمک چوبکی که از درختی به همین نام ساخته بودند، پاکیزه میکردند و سوار بر درشکه، تِلک و تِلک، به مغازهی تربتی در خیابان شاهرضا میرساندند. او نیز شبانه به کمک کارگرانش جامههای شسته شده را آویزان میکرد تا خشک شوند و بامداد روز دیگر با اتوهای ذغالی همه را اتو و صاف میکرد و به مشتری بازمیگرداند. این کار او تا آغاز دههی سی خورشیدی ادامه یافت.
ما که به یاد نداریم! اما سن و سال گذشتهها از اتوهای فلزی سنگینی یاد میکنند که به آن اتوذغالی میگفتند. اتوذغالیها دریچهی پهنی داشتند. ذغالی را که با آتشگردان سرخ و داغ کرده بودند، درون اتو میریختند و دریچهی آن را محکم میبستند و با داغ شدن کف اتو، چروک لباسها را صاف میکردند، تا آنکه دستگاههای بخار پدید آمد و اتوشوییها را از آتش بیاری و داغی دستسوز اتوهای ذغالی رهایی داد!
اگر اتوهای ذغالی به سن و سال ما قد نمیدهد، صاف کردن لباس و کت و شلوار با گذاشتنشان زیر تلی از رختخواب را هیچ به یاد نمیآوریم. اما این هم روشی در گذشتهها بود. شبها کت و شلوار را مرتب و صاف زیر رختخوابهای کومهپیچ میگذاشتند و بامدادان به سراغش میرفتند و شلوار و کت صاف شده را میپوشیدند. پیشینیان ما چه سختیها که نکشیدهاند!
نخستین خشکشویی تهران
تربتی میدانست که در کار و بار اتوشویی کارهایی در اروپا انجام شده است که باید یاد گرفت و ابزارش را به ایران آورد. از اینرو، بار سفر بست و راهی کشور دانمارک شد و دستگاه بُخور یا همان خشکشویی و ابزارهای دیگر را با خود به تهران آورد. به یادگار این سفر نیز نام مغازهاش را «خشکشویی دانمارک» گذاشت. آن سفر و رهآوردش در آغاز دههی چهل خورشیدی بود.
در آن زمان که چندان هم از ما دور نیست و عمرش به هفتاد سال پیش بازمیگردد، مواد خشکشویی چندان دستیاب نبود. خشکشویی دانمارک دست بهکار جالبی زده بود. آنها بنزین «اس. اس» را که در صنعت هواپیمایی بهکار میرفت، درون یکی از محفظههای توریشکل دستگاه میریختند. در محفظهی دیگر کت و شلوارها و جامههای پشمی مشتریان را جای میدادند. با گردش دستگاه، بنزین روی جامههای ریخته میشد و سپس بیرون میریخت. بدینگونه جامهها پاکیزه میشدند. این کار نوآورانه شمار مشتریهای خشکشویی دانمارک را بسیار بیشتر کرده بود. اینکه چگونه از پسِ این کار خطرناک برمیآمدند و هراس از آتش گرفتن خشکشویی و جامهها نداشتند، به هنر و چیرهدستی کارگران خشکشویی بازمیگشت.
در همان دههها خشکشوییهای تهران که یکییکی آغاز بهکار کرده بودند، کتها را به بهای 15 ریال خشکشویی و اتوشویی میکردند. برای شستن و آماده کردن یک تَنپوش بارانی هم چیزی نزدیک به هفت ریال مزد میگرفتند. این قیمتها، 15 ریال و هفت ریال، اکنون از پشیزی هم کمتر هستند و به خیال کسی نمیرسد که با این مقدار ناچیز از پول، بشود چیزی خرید!
به هرروی، دستگاههای پیشرفتهی خشکشویی که از اروپا آورده شده بودند، کار پاککنندگی لباسها را چنان ساده و بهداشتی کرد که نمیشد گذشته را با آن سنجید؛ رخت کوبیدن روی چوبک و چنگزدن گازرها کجا و شستشوی دستگاههای نو کجا! دستگاه اتوشویی و خشکشویی ویژگی پاککنندگی بسیار افزونتری داشتند و با محلولهای شیمیایی کار را انجام میدادند. در سال 1342 خورشیدی بود که دستگاههای خشکشویی پیشرفتهای به نام «کانادا اکسپرس» به ایران آورده شد و کار و بار خشکشوییها رونق بیشتری گرفت.
یک نکتهی دیگر را درباره خشکشویی دانمارک فراموش کردیم که یادآوری کنیم. در آن خشکشویی برای نخستینبار دامنهای بانوان را به شیوهی مُد روز پلیسه میکردند. برای اینکار، قالب پلیسه کردن را ساخته بودند؛ نوآوریی که در خشکشوییهای دیگر تهران انجام نمیشد. بانوان خوشپوش، دامنهای ساده را به خشکشویی دانمارک میبردند و در ازای پرداخت مزدی ناچیز، دامنهای پلیسه تحویل میگرفتند.
بنیانگذاری اتوشویی و سپس خشکشویی دانمارک و رونق کار آن، دیگران را هم برانگیخت تا مغازههای اتوشویی راهاندازی کنند. بدینگونه، خشکشوییهای پایتخت نیاز به اتحادیهای برای انجام و پیشبرد کارهای صنفی خود داشتند. این اتحادیه در سال 1332 خورشیدی آغاز بهکار کرد. نام آن نیز «اتحادیه صنف لباسشویی و رنگرزی تهران و حومه» بود. نخستین کارت عضویت اتحادیه نیز به نام یعقوب تربتی، دارندهی خشکشویی دانمارک، صادر شد.
شاید سالیانی است که دیگر خشکشویی و اتوشویی رونق و کسب و کار پیشین را نداشته باشد. اتوهای برقی و ماشینهای لباسشویی خانگی، تا اندازهای نیاز به اتوشوییها را کمتر کرده است. به هر روی، بنیانگذاری نخستین اتوشویی و خشکشویی پایتخت، سرگذشتی خواندنی دارد و گامی دیگر برای مدرن شدن شیوههای زندگی و بایستههای نو بهشمار میرود.
*با بهرهجویی از: گزارش خبرگزاری «ایسنا».