تا زمان مظفرالدینشاه قاجار برسد و او اتومبیلش را از فرنگ بیاورد و رانندهی فرانسویاش ماشین شاه را در خیابانهای خاکی پایتخت این سو و آن سو براند، اتومبیل به چشم تهرانیها نخورده بود. هر چه بود همان کالسکههای اعیان و اشراف بود، یا درشکههای زهوار درفتهی خودشان. زمانی هم که چشمهای حشگفتزدهشان را به چهارچرخ ماشین آهنی شاه دوختند و از کار و بار زمانه دهانشان یک هوا بازماند، نام اتومبیل شاه را «کالسکهی بخار» گذاشتند. به فکر هیچکدام از آنها هم نمیرسید که روزی روزگاری نهچندان دور، برای یاد گرفتن رانندگی و پشت فرمان نشستن، این در و آن در میزنند و رانندگی هم کاری روزمره و عادی میشود، مانند هزار کار دیگر. جهان با سرعت سرسامآوری رو به حرکت بود و آدمها را با خودش میکِشاند و میبُرد!
چندین سال گذشت و تهرانیها رویدادهای انقلاب مشروطیت و دگرگونیهای سیاسی بسیاری را به چشم دیدند تا آنکه سال 1300 خورشیدی رسید. در این زمان در خیابانهای تهران که هنوز آسفالت نشده بود، میشد اتومبیلهایی را دید که شمارشان اندک نبود. دیگر دیدن کالسکه بخار، تهرانیها را شگفت زده نمیکرد و این ماشین فرنگی تازگیاش را برای آنها از دست داده بود. در آن سالِ آغازین سدهی چهاردهم خورشیدی شمار خودروهای پایتخت به 600 دستگاه رسیده بود و مردمی که میخواستند رانندگی یاد بگیرند، شمارشان روزبهروز بیشتر میشد.
نخستین آموزشگاه رانندگی تهران
پیشگام آموزش رانندگی به پایتختنشینان، چهار تهرانی بودند و یک افسر روسی که بیش از دیگران با کار خودرو آشنا بود و سرپرست آموزشگاه شناخته میشد. به او الکساندر دخاوتسکی میگفتند و نمیدانیم چگونه سر از تهران درآورده و ماندگار شده بود.
چهار تَن همراه افسر روسی، یکی علی پرستوک (پرستو) بود که گویا در نظمیه (ادارهی پلیس) کار میکرد؛ دیگری را به نام محمدتقی خان شناساندهاند که مکانیک بود؛ سومی منصورخان مستوفی بود که در ادارهی نظمیه کارشناس شناخته میشد، اما نمیدانیم کارشناس چه چیزی؟ خودرو یا کشف جرم و جنایت؟ چهارمی آنها نیز علیاکبر رحیمیپور نام داشته است و مسوولیت آموزش داوطلبان رانندگی را پذیرفته بود. این گروه پنجتَنی گویا در سال 1308 خورشیدی کار خود را آغاز کردند، اما آموزشگاهشان چندان دوام نیاورَد و بسته شد.
پس از رویدادهای شهریور 1320 و پیامدهای جنگ جهانی دوم، علی پرستوک، تصمیم گرفت آموزشگاه دیگری راهاندازی کند؛ موسسهای که هم به کار آموزش رانندگی به مردم بپردازد و هم آموزش مکانیکی و تعمیر موتور خودروها. بهویژه آنکه خیلی پیش از آن، در سال 1309 مجموعه قوانینی در 32 بند برای خودروهای پایتخت نوشته و تصویب شده بود. خودروها باید شناسههایی مانند نشانی دارندهی خودرو، پلاک عقب و جلو خودرو و پلاک مالیاتی میداشتند و از قانونهای شهربانی پیروی میکردند. هر چند آن قانونها نیم بند بود و هنوز شکل و شیوهی استوار و درستی نگرفته بود. این کار نیاز به گذر زمان داشت و آشنایی بیشتر با قانونهای راهنمایی و رانندگی.
یک کار دیگر شهربانی، اجرای قانونی افزوده به قانونهای پیشین راهنمایی و رانندگی بود که از تصویب عدلیه (دادگستری) کشور گذشته بود. شهربانی مجموعهی آن قانونها را در سال 1318 در دفترچهای هفتبرگی چاپ و پخش کرده بود. اکنون همه چیز آماده بود تا علی پرستوک آموزشگاه رانندگی خود را راهاندازی کند و گام آغازین را بردارد.
همینجا بگوییم که عباس حسینی در کتاب «تاریخچه ی اتومبیل در ایران» وارون دیگران، چنین نوشته است که بانی آموزشگاه رانندگی پرستو، نه علی پرستوک بلکه برادر او محمدحسن پرستوک بوده است. او ناشر روزنامهای به نام پرستو بود و در پیِ رویدادهای شهریور 1320 روزنامهاش را بست و اندکی پس از آن آموزشگاه رانندگی پرستو را در همانجا گشود. دیگران تاریخ آغاز به کار آموزشگاه پرستو را 1318 خورشیدی نوشتهاند و حسینی آن تاریخ را 1325 دانسته است. به هرروی، آنچه بیشتر آوازه دارد و گفته شده است آن است که علی پرستوک بانی نخستین آموزشگاه رانندگی تهران بوده است؛ البته پس از گروهی که با افسر روسی کار میکردند.
دومین آموزشگاه رانندگی تهران، آموزشگاه پرستو، در خیابان شاهپور (وحدت اسلامی کنونی) نزدیک به چهارراه مولوی آغاز به کار کرد. علی پرستوک بنیانگذار آن بود. او استادی کاردان و منظم در کار آموزش رانندگی شناخته میشد. پرستوک را به داشتن نظم و استواری در کار ستودهاند. میگویند در آموزش رانندگی و تعمیر خودرو به هنرجویان، کوشا بود و شمار بسیاری از چهرههای نام آشنای آن روزگار را آموزش داد و کمک کرد تا گواهینامهی رانندگی بگیرند. در آن زمان به گواهینامه «تصدیق» میگفتند. گویا پرستوک، مانند برادرش، در نظمیهی تهران کار میکرد و شغل اصلی او همین بود. چون جای آموزشگاه او پیشتر دفتر روزنامه بود، او میتوانست از ابزارهای چاپ که در آنجا بود استفاده کند و دفترچههایی آموزشی برای آشنایی با قانونهای رانندگی و تعمیر خودرو چاپ کند. مردم از این دفترچهها بسیار استقبال کردند و پرستوک را واداشتند که به چاپ چندبارهی آنها دست بزند. بهویژه کتابچهی او به نام «آییننامهی آموزشگاه پرستو» که در سال 1332 چاپ شد، به کار نوآموزان میآمد. در همان زمانها کتابچههای دیگری نیز در تهران چاپ شد، مانند کتاب «راهنمای رانندگی و نگهداری اتومبیل» که هنرستان فنی تهران در دههی سی خورشیدی چاپ کرده بود.
آموزشگاه پرستو با دگرگونی در مدیریتش به کار خود ادامه داد. این آموزشگاه هنوز هم در همان ساختمان قدیمی سرگرم آموزش رانندگی به نوآموزان است. در آنجا برخی از ابزارهای پیشین موسسه، بهویژه شماری از کارتهای کسانی که در سالهای نخستین آغاز به کار آموزشگاه آموزش دیده بودند، نگهداری میشود.
نخستین گواهینامه و قانونهای رانندگی در تهران
در آغاز دههی سی خورشیدی، مجموع نشانههایی که برای رانندگی در خیابانهای تهران تصویب کرده بودند، تنها 20 نشانه بود. از اینرو یادگرفتن آنها و امتحان دادنشان کاری ساده بهگمان میرسید. نخستین گواهینامهای هم که در شهر تهران صادر شد به سال 1301 خورشیدی بازمیگردد؛ هر چند برخی این تاریخ را دو سال عقب میبرند و آن را به سال 1299 میدانند. نمیدانیم این گواهینامه به چه کسی داده شده است. گواهینامه تنها چهار سال اعتبار داشت و باید پس از آن بازنگری میشد. در آن سالها جای آزمون رانندگی در کلانتری شمیران، در برخوردگاه (:تقاطع) دو خیابان شریعتی و معلم کنونی بود. به آنجا کلانتری سوار میگفتند.
عباس حسینی در کتاب خود مینویسد که در سال 1300 خورشیدی، ادارهی مرکزی پلیس تهران در خیابان باب همایون بود. آنجا را «ادارهی پلیس اونیفرمهی نظمیه» مینامیدند. یکی از بخشهای این اداره «آلات ناقله» نامیده میشد! نامی که بهراستی خندهآور است. آلات ناقله یعنی خودروها و هر وسیلهای که از جایی به جای دیگر حرکت کند! به هر روی، ریاست این اداره بر دوش افسری به نام فتحالله بهنام بود. او ده پاسبان در اختیار داشت که با بازوبندهایی سفید، در سر چهارراهها و خیابانهای تهران میایستادند، گذر خودروها را میپاییدند و مراقب اجرای قانونهای راهنمایی و رانندگی در پایتخت بودند. ده پاسبان برای همهی تهران! این سخن اکنون به شوخی میماند. اما تهران آن روزگار، بسیار کوچک بود.
گسترهی تهران به همان اندازه نماند و شمار خودروهایش نیز بسیار بیشتر از 600 خودرویی شد که در سال 1300 خورشیدی آمار گرفته بودند. بهویژه در سالهای 1310 به اینسو، شمار خودروهای پایتخت روزبهروز افزودهتر میشد و نیاز به آموزشگاههای رانندگی بیشتری بود. از اینرو، پس از آموزشگاه پرستو، موسسههای آموزش رانندگی پُرشماری در تهران آغاز به کار کردند.
با همهی اینها، تا سال 1348 آموزش رانندگی در تهران پیرو قانونهای نظاممند و یکپارچهای نبود. کار آموزش اختیاری بود و در کنار آموزشگاههای رانندگی، به دست آشنایان و بستگان نوآموزان نیز انجام میشد. پیداست که بیشتر آموزشها از استانداردها و چهارچوبهای آموزشی بیرون بود و به خواست و میل آموزشدهندگان انجام میگرفت. تا آن که در آن سال قانونهایی پیوسته و نظمیافته تصویب و اجرا شد و کار آموزش رانندگی در پایتخت و دیگر شهرهای کشور نظم یافت.
*با بهرهجویی از: تارنمای «مرکز تحقیقات کاربردی پلیس راهور»؛ تارنمای «دروازه تهران»؛ تارنمای «روزنامه همشهری» و کتاب «تاریخچه اتومبیل در ایران» عباس حسینی (1390).