نباید چشمهایمان را به روی پرندگان ببندیم. چیزهای بسیاری هست که از آنها میتوان آموخت. یک نمونهاش بلندپروازی پرندههاست. هیچ فکر کردهایم که پرندهها به سبب همان پرواز بلند و بیباکیشان است که نخستین شعلههای خورشید را زودتر از ما آدمها، با همهی ادعاها و خودپسندیهایمان، میبینند؟ شاید شادی و سرمستی آنها در آسمان و پرواز موجدار و بازیگوشانهشان از همان پرواز بلند و روشنی گرفتن از خورشید است. پرندهها در آسمان شاد و سبکبال هستند و ما در زمین چهبسا آغشته به هزار نگرانی و بیموهراس! از پرندهها میتوان همین را آموخت که آزاده و فرازجوی، زندگی کرد و با خوب زیستن و بودنمان شادی آفرید؛ مانند «لاچین» که بازگشت دوبارهاش هزار شادمانی آورد و امید.
واپسین باری که پرندهی شکاری لاچین در ایران دیده شده بود به سال 1354 بازمیگشت و در جزیرههای سنگی دریاچهی ارومیه؛ چه سالهای دور و ناپیدایی! دیگر همه از دیدن لاچینها ناامید شده بودند. حتا کسانی بودند که لاچینهای ایران را از میان رفته میدانستند. سازمانهای پرندهشناسی جهان نیز آنها را در شمار گونههای از دست رفته (:منقرض) ایران میدانستند و نام لاچینها را از فهرست پرندگان ایران خط میزدند. تا آنکه در دیماه 1391 خبر دیده شدن لاچین در بندر جاسکِ استان هرمزگان رسید و با خودش شادیها آورد و امید به بازگشت این پرنده. درست سه ماه پس از آن بود که در اردیبهشت 1392 در جایی بسیار دورتر، باز لاچین دیده شد. اینبار محیطبانان هشترود در استان آذربایجان شرقی لاچین ها را پایش کردند. آن ها بازگشته بودند. ما نیز از آمدنشان امیدها در دل اندوختیم و پرواز بلند و گامهایشان را گرامی داشتیم. چه خبری بهتر از این: لاچینها مهمان دوبارهی ما شده بودند!
زمانی لاچین در گیلان نیز دیده میشد و گیلکیها آنها را واشک مینامیدند. لاچین پرندهای شکاری از ردهی شاهینسانان است. بالهای بلند و کشیده دارد. میتوان خطی کج در پایان بال آنها دید. زیبا و نیرومند هستند و شیخهای عرب حاشیهی خلیج فارس برای داشتن شان پولهای هنگفت میپردازند. به این سخن و روزگار سیاهی که هوس آنها برای پرندگان شکاری زیستبوم ایران ساخته است، بازمیگردیم.
درازای پیکر برخی لاچینها 34 سانتیمتر است و برخی دیگر تا 50 سانتیمتر نیز میرسند. آنها روتنهای خاکستری دارند که در بخش دُمگاه و دُم کمرنگتر دیده میشود. این پرندهی باشکوه و زیبا را در زمینهای پهناور و گیاهی، در بخشهای بیابانی و حتا کوهستانها و تپههای صخره ای خشک که گیاه ندارند، می توان دید. قلمرو لاچین ها گسترده و درازدامن است. در ایران، در گذشتهها، در شمال باختری کشور بیشتر از هر جای دیگر دیده میشدند. آنها همنشین دریاچهی ارومیهای بودند که هنوز خشک و هولناک نشده بود. با این همه، شمار لاچینهای ایران فراوان نبود. از اینرو در شمار پرندگانی دانسته میشدند که ارزش نگاهبانی (:حفاظتی) بسیار دارند.
آشیانهی لاچینها را اگر بخواهیم ببینیم باید چشم به لبهی صخرهها یا پرتگاهها بدوزیم. یک ویژگی لاچینها که چندان هم خوشایند نیست، دستاندازی (:تصاحب) آشیانهی پرندههای دیگر است. نمیدانیم این رفتار لاچینها را به حساب چه چیز بگذاریم؟ زورگویی؟ زیادهخواهی؟ یا طبیعت خشن و سلطهجوی آنها؟ این هم هست که گاه رنج ساختن آشیانه را به خود نمیدهند و از آشیانههای رهاشدهی دیگر پرندگان شکاری استفاده میکنند.
خوراک لاچینها پستانداران کوچک است. خفاشها، خزندگان، حشرهها و مارها را میخورند و به منقار میکِشند. آنها شکارگران توانا و نیرومندی هستند. در این کار بلندای اندکی را برمیگزینند و شکار خود را تعقیب میکنند و به ناگاه و برقآسا بر سر آنها فرود میآیند و صیدشان میکنند. رهایی از دست لاچینهای آسان نیست. آنها بر فراز درهها، دشتها و کشتزارها بال میگشایند و پرواز میکنند و با چشمان تیزبینشان همه جا را میپایند. شُکوه آنها نمونهوار است!
پرواز لاچینها دیدنی است. با بالزدنهای آرام، اما پُرتوان آسمان پیمایی میکنند. هنگام نشستن هم این خو (:عادت) را دارند که درجا بالزنی کنند. انگار لحظهای نمیتوانند آرام بگیرند و خاموش باشند. اما سرعت پرواز آنها از شاهینها کمتر است. چندان هم با دیگران نمیجوشند و دوریگزیناند و تنهایی را ترجیح میدهند. لاچین ها تکهمسر هستند. همهی سال یا با جفت خود، یا تنها و یکه بهسر میبرند و زندگی میکنند. همهی اینها به کنار؛ زیبایی چشمان لاچینها بهراستی زیبا و فریباست. چه چشمان بیداری دارند، لاچینها!
همهی آن ویژگیهاست که عقل و هوش قوشبازان حاشیهنشین خلیج فارس را میرباید و برای به دست آوردن لاچینها و دیگر پرندگان شکاری ایران دست و پا میشکنند و پولهای هنگفت ریختوپاش میکنند و قاچاقچیان را به کار میگمارند. یک نمونهاش چندی پیش، در آبانماه 1399، در کشور قطر رخ داد. در آنجا نمایشگاه بزرگی از پرندگان شکاری برگزار شد. شمار بسیاری از آن پرندهها همانهایی بودند که از ایران به شکل قاچاق به قطر برده شده بودند. در همین نمایشگاه بود که یک پرندهی شکاری بالابان ایرانی به بهای یک میلیارد و 650 میلیون تومان فروخته شد (تارنمای مشرق نیوز، 4 آبان 1399).
داستان دردناک قاچاق پرندههای شکاری زیستبوم ایران و بردن پنهانی آنها به کشورهای حاشیهی خلیج فارس، درازدامن و پُر رنج است. یک سبب کاهش شمار لاچینهای ایران نیز همان شکار غیرقانونی آنها به دست قوشبازان است. باید بیشتر از اینها نگاهبان لاچینها و پرندگان سرزمینمان باشیم، خیلی خیلی بیشتر! آنها سرمایههای بیبهای سرزمین ما هستند.
*با بهرهجویی از: کتاب «اطلس پرندگان ایران» (سازمان حفاظت محیط زیست، 1395)؛ تارنماهای «سازمان حفاظت محیط زیست» و «کمیتهی ثبت پرندگان ایران».