لوگو امرداد
پرندگان ایران (30)

جیرفتی؛ سرمست از آوازخوانی

kamanzil1دویدیم و دویدیم بیست و نُه تا پرنده را دیدیم و «جیرفتی» سی‌امین پرنده‌ای‌ست از صدها پرنده‌ی بومی و کوچ‌رو زیست‌بوم ما که امروز با آن آشنا می‌شویم. از همه‌ی آنچه گفتیم و شنیدیم بیشتر از همه این را می‌شود فهمید که حال پرنده‌های ما آنقدرها خوب نیست؛ حال پرنده‌های همه ی جهان خیلی خوب نیست. زمین آلوده است و زیستگاه پرندگان ویران و به‌هم ریخته. در ایران، شکار و قاچاق پرندگان دشواری ویرانگری است که باید چاره‌ای برای آن پیدا کرد. کاری که از ما ساخته است مهربانی با پرنده‌هاست، اینکه دست نوازش روی سر پرنده‌ها بکشیم و نگذاریم آب در دلشان تکان بخورد. چه می‌شود گاهی به آسمان پُل بزنیم، سبد سبد خنده بچینیم و پیشکش پرنده‌ها کنیم؟ به جایی برمی‌خورَد؟ این کار برای خود ما هم خوب است. طبیعتی زیباتر، آسمانی قشنگ‌تر و صداهایی دل‌نوازتر خواهیم داشت. جیرفتی را نگاه کنیم، پرنده‌های دیگر را ببینیم، دنیایی نمی‌ارزند؟ چرا مراقبشان نباشیم؟ چرا هوایشان را نداشته باشیم؟ از همه‌ی چیزی‌های قشنگی که خدا آفریده، قشنگ‌ترینش پرنده‌ها هستند. دوستشان داشته باشیم، دوست‌داشتنی‌اند! ‌

هر کسی که صدای آواز خواند جیرفتی را شنیده باشد، باور نمی‌کند پرنده‌ها حرف نمی‌زنند. آواز هم نیست، یک جور حرف زدن و پیغام دادن است. نمی‌دانیم جیرفتی چه می‌گوید. از خبرهایی که شنیده، حرف می‌زند؟ چیزهایی را که دیده، تعریف می‌کند؟ شاید هم جفتش را صدا می‌کند؟ شاید همین باشد. چون تا جیرفتی نر شروع می‌کند به «چیکادا، چیکادا» کردن. دقیقه‌ای زمان نمی‌بَرد که جیرفتی ماده پاسخش را می‌دهد: «سی سی یاکیلا، سی سی یاکیلا»! تازه، همین که جیرفتی ماده حرفش را زد، جیرفتی نر صدایش را یک هوا بالاتر می‌بَرد و باز چیکادا چیکادا گفتنش را از سَر می‌گیرد. این شکلی‌اش را دیگر ندیده بودیم. این صداها، آوازخواندن نیست، حرف زدن است. یک جور حرف زدن راز و رمزی تا ما آدم‌ها سر درنیاوریم جیرفتی‌ها چه به هم می‌گویند و چه قول و قراری می‌گذراند. قبول کنیم که پرنده‌ها و چرنده‌ها و دیگر جانوران اعتمادی به ما آدم‌ها ندارند. از بس کمتر از ما دل‌سوزی دیده‌اند و کارنامه‌مان خرابِ خراب است. نه آن‌ها دل‌سوزی ما را دیده‌اند، نه زمین که تنها زیستگاهمان است.
بوشهری‌ها و جنوبی‌ها به جیرفتی «کمنزیل» می‌گویند. به زبان بومی آنجا، نمی‌دانیم کمنزیل به چه معناست. واژه‌یاب‌های جنوبی را هم نگاه کردیم. چیزی پیدا نکردیم که کمنزیل یعنی چه؟ گاهی جیرفتی را کبک جیرفتی، یا مرغ جیرفتی صدا می‌کنند. پرنده‌ای از خانواده و ایل و تبار قرقاول‌هاست. بدنی خط خطی دارد و آنقدر زیباست که دل می‌بَرد. زمانی که منقارش را باز می‌کند و چیکادا چیکادا می‌کند، یا ماده اش با همان زبان زرگری سی سی یاکیلا جواب می‌دهد، از دیدنش نمی‌شود سیر شد.
جیرفتی‌ها با هم هستند، خانواده‌هایی هم‌گروه می‌سازند و گردش و رفتن به این‌سو و آن‌سو را در دسته‌های چهارتایی، یا گاه هشت‌تایی انجام می‌دهند. آرام و مهربان کنار هم راه می‌روند، دوروبَر را تماشا می‌کنند و با هم حرف می‌زنند. روزها زمان گردش و تفریح جیرفتی‌هاست و شب‌ها هم روی شاخه‌های درختان می‌روند و همانجا می‌خوابند یا اگر خوابشان نبُرد، آسمان را نگاه می‌کنند و لابد ستاره‌هایش را می‌شمارند تا خوابشان ببرد. شاید هم با خودشان فکر می‌کنند که نکند ستاره‌ها لق بشوند، سر بخورند و بیفتند روی سرِ ما؟ همین است که جیرفتی‌ها خودشان را جمع‌وجور می‌کنند و زیر شاخه‌هایی پناه می‌گیرند که برگ‌های بیشتری دارد.
جیرفتی یک جورهایی نیم‌وجبی است. 33 سانتی‌متر بیشتر نیست. پسِ گردن و تارک سرش قهوه‌ای است. جلو پیشانی و ابرویی خرمایی و گلویی نخودی‌رنگ دارد. با همین رنگ‌ و وارنگی است که می‌خرامد و دل می‌بَرد. روتنه‌اش قهوه‌ای است؛ گاه خاکستری هم به چشم می‌آید. میان هر کدام از پَرهای روتنه‌ی جیرفتی شکلی هست مانند چلیپا (صلیب). این هم زیباترش می‌کند. منقار جیرفتی قهوه‌ای تیره است و پاهایش قرمز خوش‌رنگ. می‌ارزد گاه دست از کار و زندگی بکشیم دل به طبیعت بدهیم و یک دل سیر نگاهش کنیم و بگوییم: «چقدر زیبایی تو، جیرفتی!». می‌گوید: «چیکادا، چیکادا». جیرفتی ماده اخم و تَخم‌کنان نگاهش می‌کند و به جیرفتی نر می‌گوید: «سی سی یاکیلا، سی سی یاکیلااااااا». یعنی: «به غریبه‌ها اعتماد نکن، مرد! چقدر ساده‌ای تو!».
راه رفتن و کاروبار جیرفتی‌ها به رفتار دُراج‌ها مانند است. جیرفتی‌ها دوست دارند جاهایی بلند زندگی کنند. دشت‌های خشکی که درختچه‌ها و بوته‌های خاردار دارد، زیستگاه خوبی برای جیرفتی‌هاست. البته نزدیک روستاها هم دیده می‌شوند. کشتزارها و بستر رودخانه‌هایی که درختچه‌های گز دارند، برای زندگی جیرفتی‌ها جای خوبی است، اما از زمین‌های نمناک گریزانند و آن دوروبَرها آشیانه نمی‌سازند.

amanzil

در ایران زیبای ما جیرفتی‌ها را در دشت‌های جنوب خاوری می‌شود دید. از بندر کنگان در استان بوشهر تا خط مرزی ایران و پاکستان، جیرفتی‌ها یافتنی‌اند. جیرفتی پرنده‌ی بومی ماست و از اینکه با خوب و بد ما می‌سازد، خوشحالیم و دوستش داریم. اما انگار تَن جیرفتی به تَن برخی از ما خورده و بفهمی نفهمی تنبل است. این را از آن بابت می‌گوییم که جیرفتی سختش است پرواز کند. نه اینکه نتواند یا بال‌هایش سنگین باشد؛ دل‌بستگی و علاقه‌ای به پرواز ندارد. شاید نمک‌گیر و پابند زمین شده و خوش ندارد از آن بالا بالاها نگاه کند. حتا وقت‌هایی که ترس بَرش می‌دارد به جای اینکه بال و پَر بگیرد و پرواز کند، شروع می‌کند به دویدن و از بوته‌ای به بوته‌ی دیگر پناه بردن. جیرفتی اگر دست از تنبلی‌اش بردارد، پروازی تند و پیوسته دارد. هر چند آنقدرها بلندا (:ارتفاع) نمی‌گیرد و نزدیک زمین بال می‌زند.
جیرفتی آشیانه‌اش را در جاهایی می‌سازد که ژرفای زمین زیاد نباشد. این کار را همان روزهای نخست بهار انجام می‌دهد و باسلیقه و دقت فراوان خانه‌اش را زیر و لابه‌لای بوته‌زارهای گز و درختچه‌ها برپا می‌کند؛ درست در جایی که در دیدرس دیگران نباشد. حوصله‌ی سر و کله زدن با همسایه‌های غریبه‌ای را ندارد که کاری ندارند جز سَرک کشیدن و سر درآوردن از کار و بار دیگران. چه معنی دارد جیرفتی برای غریبه‌ها توضیح بدهد که چه کار می‌کند و اوضاع زندگی‌اش خوب است یا نه؟ می‌گوید: «سَرم گرم کار و زندگی خودم است، چه کار به دیگران دارم. چیکادا، چیکادا». می‌گوییم: «حق داری، جیرفتی. با این واگیری کرونایی فاصله‌ی اجتماعی را رعایت کنی بهتر است. به غریبه‌ها نزدیک نشو». چند گام عقب می‌رود و می گوید: «باشه، ولی خودت هم فاصله بگیر ازَم. از بعضی از شما آدم‌ها خیری نمی‌رسد. از کجا معلوم ناقل نباشی؟ ببینم، تست کرونا گرفتی که این جوری چسبیدی به من؟!».
این را هم بگوییم که جیرفتی‌ها خوراکشان بذرها و دانه‌ی میوه‌هاست و موریانه‌ها و حشره‌ها. جیرفتی خیلی اهل شکم‌چرانی نیست و حرص خوردن ندارد. چیزهایی هست که ما آدم‌ها باید از جیرفتی یاد بگیریم. یکی همین به اندازه خوردن است. نه تنها جیرفتی، پرنده‌های دیگر هم هزار خوبی دارند که باید بیاموزیم. مگر کار و هنری بهتر و خوش‌تر از آموختن خوبی‌ها هم هست؟ اینکه تلاش کنیم بهتر و بهتر بشویم و با پرنده‌ها و زیست‌بوممان مهربان‌تر. سی بخش است همین را می‌گوییم، امیدوارم گوشمان شنوا باشد؟!

*با بهره جویی از: کتاب «اطلس پرندگان ایران» (از انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست ایران، 1395)؛ تارنمای «دلگرم».

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06