ببینید چه نام قشنگی دارد: «دیدومک»! آنقدر قشنگ که دوست داریم پشت سر هم صدایش کنیم: دیدومک، دیدومک، دیدومک! از بس به گوش خوش مینشیند. اما گاهی اخلاقش تند میشود. سرِ جایش میایستد، کلهاش را یکی دو بار بالا و پایین میبَرد و قشقرقی به پا میکند که آن سرش ناپیدا. جیغ میکشد و سر و صداکنان سقف را روی سر دیگران خراب میکند. بهویژه اگر آدمها یا موجودات دیگر به آشیانهاش نزدیک بشوند و بترسد، با آن جیغ و دادهای کر کننده، آنها را دور میکند. این هم روشی دفاعی است.
گفتیم دیدومک بسیار پُر سر و صداست. این را هم بگوییم که دیدومک از ایل و تبار سلیمهاست. سلیمها خوش اخلاقاند و از آن جیغ کشیدنها ندارند. پس دیدومک چرا تندخو و گاه عصبی است؟ کنار آبچرها است و اندکی درشت پیکر. قدش به 35 سانتیمتر میرسد. این پرنده آشنای جنوبیها و بومی آن گسترهی گرم است. در جنوب به دیدومک تیتووک میگویند. پس از این میگوییم که وقتهایی هم به جاهای دیگر سَرک میکشد و حال و احوالی میپرسد.
پیکر دیدومک کشیده است. پاهای بلند و زردرنگش را نگاه کنید؛ میبینید چقدر باریک است؟ اما نیرومند است و پُرتوان. منقار قرمز رنگش زیباست. نوک منقارش به سیاهی میزند. خوب که نگاهش کنیم تارک سر و پس گردنش را میبینیم که به رنگ سیاه است. جلو گردن و سینهاش هم سیاه است. دیدومک پرندهای اندکی سیاهسوخته و پُر شر و شور است، اما بیآزار است و سر به کار و زندگی خودش دارد. شانهها و دو سوی گردنش سفید است و روتنهی خاکستری و دُم سفید دارد. فراموش نکنید نوار سیاه روی دُمش را از نزدیک ببینید، قشنگ است.
کاش میشد از جیغهای دیدومک نترسیم و جلوتر برویم. ما که نمیخواهیم آزارش بدهیم. کاش میشد بیهوا خودمان را به بالهای دیدومک بیاویزیم. خدا را چه دیدیم، شاید همراه او پرواز کردیم، هوای تازهی کوهستان به سر و صورتمان خورد و جانمان تازه شد. مُردیم از این همه دود و دَم زمین! اما حواسمان باشد که دیدومک زمان پرواز پاهای بلندش را زیر بدنش میگیرد. یک وقت به سر و صورتمان نخورد. پاهایش آنقدر دراز است که از دُمش هم طولانیتر به چشم میآید.
راستی، جلو چشم دیدومک را هم نگاه کنید. برجستگی گوشتی قرمز رنگش را میبینید؟ جالب است؛ نه؟ خروسها هم از این برجستگیها دارند. پرندهشناسان میگویند برجستگی چشم دیدومک برای ترساندن و فراری دادن دشمنانش است. حرفها میزنند! شاید هم راستی راستی همینگونه باشد. نترسیدید که؟ ترس ندارد. خیلی هم قشنگ است و به سر و چشم دیدومک میآید.
میپرسید کجا میشود دیدومک را دید؟ نشانیاش را داریم. هر جا گسترهای باز، کنار رودخانه و دریاچه و مردابها باشد، دیدومک هم پیدایَش میشود. کنار کشتزارها و زمینهای کموبیش لخت هم پَرسه میزند. زمینهای شخم خورده را دوست دارد و باغهای آبیاری شده هم گردشگاهش است. با این حساب، جایی هم هست که دیدومک نرود؟ پیدایَش میکنید؛ سرگردان نمیشوید. تنها حواستان باشد خیلی به دیدومک نزدیک نشوید که جیغش بلند میشود و بساطی به پا میکند که درستشدنی نیست. از ما گفتن!
نکند زیادی داریم از دیدومک بیچاره بدگویی میکنیم؟ دیدومک آنقدرها هم بداخلاق و تند نیست. این را از کهگیلویه و بویراحمدیها بپرسید که بیشتر از هر جای دیگر ایران دیدومک را میبینند و حواسشان هست که به این پرندهی زیبا آسیبی نرسد. از خود کهگیلویه و بویراحمدیها شنیدهایم که میگویند دیدومک مهربان و خونگرم است، اما اندکی دیرآشنا و شاید هم کمی بدگمان. میگویند: پشت سرش ساز کوک نکنید، به دیدمک بَرمیخورد.
دیدومک در جنوب، جنوب باختری و خاوری ایران هم دیده شده است. خبرش را داریم که تازگیها به تالاب زریبار مریوان رفته و سر و گوشی آب داده است. مریوانیها با شادی میگویند بار نخست است که دیدومک را آن دور و حوالی و کنار تالاب میبینند. دلیل هم دارد. دیدومک آبهای شیرین را دوست دارد و آب زریبار هم شیرین و چشیدنی است. خدا کند دیدومک آنجا بماند و زریبار را از آن چه اکنون هست و هزارهزار دیدنی دارد، دیدنیتر کند.
دیدومک تا امروزه روز نیازی به پشتیبانی سازمانهای پرندهشناسی جهانی و ملی پیدا نکرده و خدا را سپاس شمارَش کم نشده است. اما در گذشته بیشتر میشد دیدومک را در زیستبوم ایران دید تا این روزها. پرندهشناسان ایران میگویند که خبر درست و درمان و مستندی از دیدومکهای کشور ندارند. این حرف آنهاست. ما میگوییم نباید از دیدومکها بیخبر بمانیم. مگر نمیبینیم خشکسالی هست و تالابها حال و روز خوشی ندارند؟ نکند دیدومک به کمک ما نیاز داشته باشد؟ درست است که حال خود ما هم چندان خوش نیست، اما در هر حال و روزی که باشیم نباید پرندهها و جانوران را از یاد ببریم. این خویشکاری (:وظیفهی) انسانی و وجدانی ماست.
همهی این را گفتیم، این را هم بگوییم که پرواز دیدومک آرام و نیرومند و با بالزدنهای پیوسته و نظمدار است. آشیانهاش را در گودیهای کمژرفا میسازد و دقت میکند که آشیانهاش نزدیک آبهای شیرین باشد. گاهی دور لانهاش را با سنگهای ریز و خاک رُس هم میپوشاند. کار بامزهای است! دیدومک خوراکش را بامدادان یا پسینگاهها پیدا میکند. حشرهها را میخورَد و به جان سوسکها میافتد و نرمتنان و دانههای گیاهی را نوش جان میکند. اشتهایش خوب است و از این دید مشکلی ندارد.
گفتهاند و راست گفتهاند که دیدومکِ آتشپاره، خیلی چالاک و چابک است. همین است که شمارَش کم نشده. کی یارایش (:جراتش) را دارد به دیدومک جیغ جیغو نزدیک بشود و بخواهد آزارش بدهد؟ کاش همهی پرنده میتوانستند جوری از خودشان مراقبت کنند که دست ما آدمها به آنها نرسد؛ کاش. اما دست ما آدمها زیادی دراز است!
*با بهرهجویی از: کتاب «اطلس پرندگان ایران» (انتشارات سازمان حفاظت از محیط زیست، 1395)؛ تارنمای «مجله ویستا».
یک پاسخ
با سپاس فراوان از نگار بانو جمشید نژاد و همينطور از امردادنامه .