پرندهها در آسمان چگونه راهشان را گم نمیکنند؟ زمانی که از بلندیها پایین میآیند و روی زمین و شاخههای تنومند درختان مینشینند، سرشان گیج نمیرود؟ اینها چیزی است که دوست داریم بدانیم و باید از خودِ پرندهها بپرسیم. خوش به حالشان در چه گسترهی ناپیدایی غوطهورند! شاید از همین چیزهاست که حسرت پرواز و تاب خوردن مانند پرندهها در آسمان را داریم. انگار خورشید تنها برای آنها میدرخشد؛ به پرندهها نزدیکتر است و آنها هستند که لبخند آفتاب را زودتر از ما میبینند. همین است که در آرامش و غرور غوطهورند. این ها برای ما آدمها رشکبرانگیز نیست؟ راستی که میان ما و پرندهها یک آسمان فاصله هست. میدانیم همهی شکوه آنها به پروازشان است. پس چرا «میش مرغ» کمتر بال و پَر میگیرد و در آسمان پرواز میکند؟ این را باید بدانیم.
میشمرغها مشکلی با پرواز ندارند. اوج که بگیرند پروازشان همراه با بالزدنهای آرام و بیهراس است. دل آسمان را میشکافند و نظمدار و پُر از نیرو و توان پرواز میکنند. در آن بالا بالاها زیبایی آفریناند. اما شگفت است که دل به بالزدن نمیدهند. اگر از چیزی بترسند به جای آن که پروازکنان دور بشوند و خود را از خطر رها کنند، تند و تند میدوند و سراسیمه جایی را روی زمین برای پنهان شدن جستوجو میکنند. خُب، به جای گرد و خاک کردن و دویدن به اینسو و آنسو، بهتر نیست مانند پرندههای دیگر در یک چشم به هم زدن بال بزنند و به آسمانی پناه ببرند که دست آدمها و جانوران زمینی به آن نمیرسد؟ اینگونه بیشتر در امان نیستند؟ اما میشمرغ از عادت دویدن و پنهان شدن دست برنمیدارد. باشد، هر جور که دوست دارد. ما آدمها هستیم که حسرت بهدل پروازیم. میشمرغ ها که هر زمان بخواهند آسمان پیمایی میکنند و از این دید حسرت و افسوسی ندارند.
راهرفتن میشمرغ بامزه و تماشایی است. آرام و باحوصله راه میرود، در حالی که گردنش را صاف گرفته است و جلو را نگاه میکند. در همان حال دُم بیاندازه زیبایش را برافراشته نگه میدارد. خودش هم میداند که در این زمان چه اندازه دلرباست. با اینهمه، سنگین راه میرود. یعنی وزنش بیشتر از هر پرندهی دیگری ست و ناچار راه رفتنش هم آهستهتر است. میش مرغ بیشتر از 15 کیلوگرم وزن دارد و سنگینترین پرنده ای است که در زیستبوممان سراغ داریم. میشمرغهای نر چیزی نزدیک به پنجاه درصد بزرگتر از میشمرغهای ماده هستند. سر و گردن خاکستری روشن دارند و زیرتنهای سفید. سینهی نرها و بخش پایینی گردن آنها به رنگ دارچین است. این شکلی زیباتر است، نه؟ از منقار تا گردن نرها هم دستهای مو آویزان است. اینها و بیشتر از اینها را باید از نزدیک دید. اما میشمرغ نر خیلی وفادار نیست. راستش، هیچ وفادار نیست و چند همسری زندگی میکند و از این دید زندگی درهم ریختهای دارد. به خودشان مربوط است. اما این راه و رسم زندگی نیست و از ما میشنوند بهتر است فکری به حال خودشان و سامانمند کردن زندگیشان بکنند.
در برخی جاهای ایران، بومیها به میشمرغ «چیرگ» میگویند. میشمرغ مانندگی زیادی به بوقلمون دارد، اما این دو را نباید با هم اشتباه بگیریم. قد میشمرغها تا 105 سانتیمتر میرسد. کوچکتر از 75 سانتیمتر هم نیستند. به شیوهی گروهی زندگی میکنند و در دستههای کوچک به جستوجوی خوراک میپردازند. همین شکلی هم، دسته دسته، پرواز میکنند. شاید اگر با هم باشند احساس امنیت بیشتری دارند. با اینهمه، مادهها در زمان زادآوری گوشهای را پیدا میکنند و از میشمرغهای دیگر دور میشوند.
میش مرغ ها را در کشتزارهای گندم بیشتر میتوان دید. حساب کنید که پَرهای رنگارنگ و دارچینی میش مرغها لابهلای رنگ طلایی خوشههای گندم چه غوغایی به پا میکند! این پرنده در علفزارها، در دشتها، در جایی که درختان انبوه نداشته باشد، زندگی میکند و آن اندازه سنگین و رنگین و بیاضطراب راه میرود که خیال میکنید چیزی که نمیشناسد غم دنیاست. هیچ هم دوست ندارد پا به جنگلها بگذارد و کنار تالابها پرسه بزند. به همان اندازه هم از زمینهای سنگی و خشک دوری میکند.
خوراک میشمرغها از بیمُهرگان است. اشتهایش که بکِشد مُهرهداران کوچک را هم میخورد. گیاهخواری نیز میکند و به خودش زیاد سخت نمیگیرد. فصل بهار دلخواه میشمرغهاست. برای گردش و چِرا به کشتزارها میروند و راهپیماییهای طولانی میکنند و تا میتوانند خیال پریدن و پرواز را از سرشان دور میکنند. گاهی روی تپهماهورها هم دیده میشوند. اینها جاهایی است که میشمرغها برای راهرفتن انتخاب میکنند.
در زیستبوم ما میشمرغها را به شکل تابستانگذر در دشتهای بلند باختر کشور میشد دید. شمار کمی از آنها در دشتهای پیرامون دریاچهی ارومیه دیده شدهاند. زمستانگذرانی میشمرغها در شمال خراسان است، اما راستش را بخواهیم میشمرغها خیلی وقت است که زیستگاههای خودشان را در ایران از دست دادهاند (گزارش ایرنا، شهریور 1399). این خبر خوبی نیست. نباید کاری کنیم که میشمرغهایمان کم بشوند و از دست بروند. آنها در همه جای جهان در آستانهی نابودی قرار گرفتهاند. در ایران نیز سال به سال از شمارشان کم میشود. خیلی چیزها هست که میشمرغها را تهدید میکند؛ از آتشسوزی در مرتعها و کشتزارها گرفته تا شکار و توسعهی زمینهای کشاورزی و ساخت کانالهای آبرسانی و ساخت جادههایی که از میان زیستگاههای میش مرغ و جانوران دیگر میگذرد. مسمومشدن با کودهای شیمیایی و آفتکشها یک دردسر دیگر و مرگآور برای میشمرغهای بیچاره است. شکار هم که جای خود دارد و شکارچیها به این پرنده رحم نمیکنند؛ چه شکار قانونی باشد، چه غیر قانونی.
شمار میشمرغهای طبیعت ایران در سال 1357 نزدیک به 200 بال گمان زده میشد. اکنون تنها نزدیک به 40 بال است (گزارش ایسنا، 16 امرداد 1400). همهی میشمرغهای جهان را جمع کنند شمارشان بهسختی به 50 هزار بال میرسد. با این حساب، شاید آیندگان نتوانند میشمرغ را ببیند. چه بد و غمانگیز! میشمرغها میدانند چه بلایی دارد بر سرشان میآید؟ در سالهای دور میش مرغها را میشد در همدان، کرمانشاه، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان دید. حتا در بخشهایی از خراسان هم سکنا داشتند. اکنون تنها و تنها در بخشهایی از آذربایجان غربی دستیافتنیاند.
همه میگویند میشمرغ خجالتی است. خودش را میان علفزارها پنهان میکند و تا میتواند از نگاه دیگران میگریزد. همین است که بجز پرندهشناسان که میدانند چگونه میشمرغهای فراری را بیابند، دیگران بهسختی پیدایشان میکنند. میشمرغ به هیچرو و با هیچ ترفندی نمیخواهد ما آدمها را ببیند. نه اینکه از ما بیزار باشد، چشم اش ترسیده و میداند که خوب و بد آدمها را سخت بشود شناخت و پنهانکاری و حیله گریشان چهبسا کار دستش بدهد. همین است که فاصلهاش را از ما نگه میدارد و نزدیک نمیشود. باز گفتهاند که میشمرغ بیاندازه زودرنج است.
دلمان برای میشمرغهای زیستبوم مان کباب است. دلسوزی البته سودی ندارد و دردی از دردهای میشمرغها کم نمیکند. اگر میخواهیم کمکشان کنیم باید کاری کرد. نگویید چه کاری؟ همین که زیستبوم سرزمینمان را ویران نکنیم، زیستگاه پرندگان و جانوران را از میان نبریم، هوس شکار پرندگان را کنار بگذاریم، بدانیم که نباید پیرامون آشیانهی پرندهها سَمهای شیمایی ریخت، کمک بزرگی به میشمرغها و دیگر پرندگان است و آنها را از نابودی و نیستی نجات میدهد. با این کارهای ساده، آیندگان را هم از دیدن میشمرغها و بی شمار پرندههای دیگر که در آستانهی انقراضاند، بیبهره نخواهیم گذاشت. تا دیر نشده برای میشمرغها کاری باید کرد!
*با بهرهجویی از: کتاب «اطلس پرندگان ایران» (از انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست ایران، 1395)؛ گزارش تارنمای خبرگزاریهای «ایرنا و «ایسنا».