پرندهها جاودانه زیبا هستند. تنها آنها میدانند که پرواز و بالزدن در آسمان چه شکوهی دارد و تابش روشنایی خورشید در آن بلندا چه دلپذیر و زندگیبخش است. آنها پرواز میکنند، بالزنان دور و نزدیک میشوند و جرعه جرعهی زندگی را مینوشند. همهی زندگی آنها پرواز و فرازجویی است. بترکد چشم هر حسودی که پرواز پرندهها را نمی تواند ببینند؛ پرواز شادیآفرین پرندههایی مانند «لیل» را!
اردیبهشت سال گذشته بود. خیلی دور نیست. یکی دو برگ از سالنما را ورق بزنیم به اردیبهشتماه سالِ پیش میرسیم. در یکی از روزهای آن ماه، یک پرندهی شکاری لیل در لابهلای نخ بادباک بچههای بازیگوش گرفتار شده بود. نخ دور شاخهای درختی 40 متری، پیچ و تاب خوران، بال و پر لیل را در برگرفته بود. بچهها گناهی نداشتند و هرگز نخواسته بودند لیل را آزار بدهند. ناخواسته چنین پیش آمده بود. خبر به محیطبانان دادند. آنها خودشان را رساندند، اما بلندای درخت بسیار بود و به آسانی نمیشد پرنده را رها کرد. لیل، ترسیده و نگران نگاه میکرد. از چشمان ترس خوردهاش میشد فهمید که نمیداند چه کار کند؟ از بس بال بال زده بود، نای و رمقی برایش نمانده بود. شاید هم گرسنه بود. آخر سر، محیطبانان چرثقیل آوردند و لیل گرفتار را نجات دادند. لیل، شادمان از آزادی، بال زد و پهنهی آسمان را شکافت و رفت و رفت و رفت. هم لیل شاد بود، هم آسمان، هم آنهایی که رهایَش کرده بودند.
بازکردن بند بادبادک از بال و پر لیل و نجات این پرنده (برق زدن چشمهایش از شادی آزادی دیدنیست)
اما لیلها همیشه خوششانس نیستند. آنها در آستانهی نابودی و از دست رفتن هستند. شکارها بیرویه است و گرفتار شدن لیلها در دام قاچاقچیان پرنده، یک بار و دو بار و صدها بار نیست؛ همیشگی است. گویا هنوز برنامهای برای نگاهبانی از آنها در پیش نگرفتهاند. کوتاهی میکنیم و میترسیم لیلهای طبیعتمان را از دست بدهیم.
لیلها از خانوادهی شاهینسانان هستند. آنها را به یک شکل میتوان از دیگر شاهینها بازشناخت. بدینگونه که لیلها دو خط سیاه در دو سوی چهرهی خود دارند. این دو خط تا پشت گردن آنها ادامه مییابد. بدینگونه لیل از شاهین شناخته میشود. شاهینها آن دو خط سیاه را ندارند.
اگر درازای پیکر لیل را اندازه بگیریم بزرگترینشان بیشتر از 36 سانتیمتر نیست. لیل، با همهی کوچکی جثهاش، چابک و نیرومند و پُرتوان است. بالهای بلند و کشیده دارد. آن بالها که به داس مانندگی میبرند، نوکتیز هستند و به کار پرواز بلند در آسمان میآیند. دُم لیل کم و بیش کوتاه است. این نیز زیبایی دیگر پیکر این پرندهی شکاری است. روتنهاش خاکستری است، شاید هم بهتر است بگوییم آبی تیره. زیر تنهی آن رنگ روشنتری دارد. باید در آسمان، زمانی که لیل جولان میدهد و چشمان تیزبینش را به روبهرو میدوزد، او را دید تا زیبایی و شکوه پیکرش را دریافت.
لیل از جنگلهای انبوه و پُر دار و درخت گریزان است. این ویژگی و رفتار او اندکی شگفتآور است. سببش هر چه هست، لیل از جنگل دوری میکند. از جزیرهها، ساحلها و تالابهایی که بیدرخت باشند هم بیزار است. دوست دارد زیستگاهش در جایی باشد که زمین گسترده و باز با درختانی نه زیاد، نه کم باشد. علفزارها و پهنههای کشتزاری را هم خوش میدارد. به ویژه اگر جایی باشد که حشرهها را به فراوانی بتوان یافت، برای او دلخواهتر است. لیل حشرهها را شکار میکند و میبلعد. این کار او نیز آنقدرها خوشایند نیست؛ البته در نگاه ما خوشایند نیست. چهبسا چشم داریم که پرندهی شکاری فرازجویی مانند لیل، شکارهای بزرگتری صید کند، نه حشرهها را! هر چند لیل پستانداران کوچک و خزندگان را هم به دام میاندازد و دمار از روزگار خفاشها درمیآورد. برای شکار پرندههای دیگر نیز روش خود را دارد: بالهایش را باز میکند و به سرعت پرواز میکند و در همان حال پرنده را از آسمان میرباید و در یک چشم به هم زدن در چنگالش میگیرد. با این همه، اگر سراغ شکار حشرهها برود، حرکتش را آرام و آهسته میسازد.
پرواز لیل تا اندازهای مانند چلچلههاست؛ به همان زیبایی و دلانگیزی. بیشتر زمانها لیل در حال پرواز و چرخیدن در آسمان است. خوشا به حالش! گفتیم که در زمان پرواز شکار هم میکند. در این شکارِ آسمانی، پرستوها و چلچلهها در چنگال او گرفتار میشوند. سرعت پرواز پرستو و چلچله هرگز به پای لیل نمیرسد و به همین سبب از گریختن و جان به دربردن از چنگال لیل، ناتوان هستند. چه میشود کرد؟ راز طبیعت و ماندگاری و مرگ پرندگان همین است. شکارگر و شکار شده هستند! این را هم بگوییم که لیل پروازی بسیار نیرومند، آرام و سبک دارد و میتواند بالهایش را تند و شتابان به حرکت درآورد. کمتر دیده شده است که لیل درجا بال بزند؛ هرچند از این کار پرهیز ندارد.
در ایران، تابستانها بیشتر میشد لیل را دید. در شمال، شمال خاوری و باختر سرزمین ما زادآوری و تابستانگذرانی میکردند و شمار اندکی از آنها که از دست شکارچیان و نابودی زیستگاهها جان به دَر بردهاند، هنوز هم همان کار را انجام میدهند. آنها در استان فارس نیز دیده شدهاند. لیلها پرندههایی کوچرو گذری (عبوری) نیز هستند و مهمان چندگاهی طبیعت ما. لیل تنهایی را سخت و دشوار نمیداند و بیشتر سال اگر بتوان او و پروازش را دید، تنهاست؛ تنها و یکه در آسمان و در زمین!
سرانجام اینکه لیل صدایی دارد که در گوش ما مانند «کِی کِی کِی» گفتن است. جایی میخواهد برود که زمان رفتنش را میپرسد؟ باید از خودش بپرسیم، اگر پاسخمان را بدهد و نگوید:
– به شما آدمها چه مربوط؟ به همه چیز و همه کس کار دارید؛ فضولید مگه!
– خیلی خُب لیل جان، حالا چرا عصبانی میشوی؟ چیزی نگفتیم که. پرسیدیم که کمکی کرده باشیم. ما آدمها زمین را بهتر از شما پرندهها میشناسیم. همین! (کاش تنها به گز کردن و شناختن زمین بسنده نمیکردیم و به پاسداری و نگاهداری از از این مادر مهربان هم میاندیشیدیم)
عصبانیت لیلها را به دل نگیریم. با بلاهایی که ما سر پرندهها و زیستبوممان آوردهایم، حق دارند روی خوش به ما نشان ندهند. برای اینکه اندکی از آن رفتارها را جبران کرده باشیم، از ته دل خوشترین پرواز و روزگاری شاد برای لیلها آرزو کنیم و بگوییم: پروازت بلند و شاد، لیل جان!
*با بهرهجویی از: کتاب «اطلس پرندگان ایران» (از انتشارات سازمان حفاظت از محیط زیست، 1395) و نیز تارنمای «دانشنامهی پرندگان ایران».