آنچه در پی میآید، سخنرانی بهرام گرامی است در نشست مرکز پژوهشی میراث مکتوب، درباره کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» که به دست وی نوشته شده است. دکتر بهرام گرامی نویسنده «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» زاده 1321 در تهران است. وی كارشناسی مهندسی کشاورزی را از دانشگاه تهران (1343) و كارشناسی ارشد را در رشته اصلاح نباتات و بیماریهای گیاهی از دانشگاه آمریکایی بیروت (1349) و دکترای خود را در ژنتیک و علوم گیاهی از دانشگاه مانی توبا در کانادا (1356) دریافت کرد. وی در سمت کارشناس و پژوهشگر در سازمان تحقیقات کشاورزی ایران و نیز استادیاری دانشگاه صنعتی اصفهان کار کرده است. تنظیم و ویرایش چکیده نتیجه پژوهشهای کشاورزی در ایران از آغاز تا سال 1356 و نیز گردآوری و تدویــن فهرست پایاننامهها، نوشتارها و نشریهها از آغاز پایه گذاری تا سال 1360 از فعالیتهای غیرآموزشی او در سالهای 1359 تا 1362 بوده است.
کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» فرآورده پژوهش گستردهایست که تشبیهها و استعارههای 98 گونه گیاهی، شامل گلها، میوهها، درختان و… را در آثار 146 سراینده، از آغاز شعر فارسی تا پنجاه سال پیش از مشروطیت، در بر میگیرد.
در این پژوهش بیش از یک میلیون بیت شعر جستجو شده، حدود چهل هزار بیت شعر دارای نامهای گیاهان معنی شده و حدود چهار هزار بیت گزینش شده در کتاب آورده شده است.
در مورد سرودههای حافظ گزینشی انجام نشده و همه بیتهای در پیوند با گل و گیاه در دیوان حافظ همراه شرح و معنی آنها در کتاب آورده شده است.
سرایندگانی که از آنان در کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی یاد شده عبارتاند از: ابن یمین، ابوسعید ابوالخیر، ابوشکور بلخی، اثیر شیرازی، اسدی توسی، امیر خسرو دهلوی، اهلی شیرازی، انوری، باباطاهر، بیدل دهلوی، جامی، حافظ، خاقانی، خیام، دقیقی توسی، رودکی، سعدی، شیخ بهایی، عبید زاکانی، عطار نیشابوری، فردوسی، اسعد گرگانی، ناصرخسرو، مولوی، نظامی، هاتف اصفهانی و بسیاری دیگر.
درباره جایگاه گل و گیاه در ادب پارسی باید گفت، گل و گیاه در فرهنگ ایرانی جایگاهی شایسته دارد. یکی از ظرایف و برجستگیهای در پیوند با گل و گیاه بررسی نامگذاریهای جغرافیایی است که از روی نام گیاهان برگرفته شده. مانند گلپایگان، گلدسته، گلپر آباد، انجیره، انار، گل تپه، گل چشمه، ارغوان، چناران، صنوبر و شاید هزاران ترکیب دیگر كه در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژهای دارند.
اما شوربختانه حتا یک نوشتار فراگیر در این باره وجود ندارد. نبود چنین پژوهشی احتمالا به دلیل این پیش فرض نادرست بوده که سرایندگان فارسیزبان از گل و گیاه برای زینت بخشیدن به سخن خود و پُر کردن جای خالی در شعر استفاده میکردهاند. در حالیکه واقعیت غیر از این است و سرایندگان ریزبین و نکتهسنج فارسیزبان با آشنایی به ویژگیهای گلها و گیاهان انبوهی از تشبیهها و استعارههای بدیع و زیبا پدید آوردهاند.
اگر بخواهیم نمونههایی از این تشبیهها و استعارهها را بیان کنیم میتوانیم به اینها اشاره کنیم: نرگس (چشم، طشت و تاج زر، قدح، عصا)، سوسن (زبانداری و خاموشی، تیغ)، گلسرخ (زرپاشی، گوش)، گل رعنا (دو رنگی و دورویی)، شقایق (داغ دل، افیون)، بنفشه (ملال، سر به زیری، رکوع)، چنار (دست انسان، پای مرغابی)، بید (گربه) و نیلوفر (کبود تن، عاشق مهر، زردروی).
نرگس:
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست
نهـــــد به پای قدم هر که شش درم دارد
شش گلبرگ سپید نرگس همراه با دایره زرد میانی و گاه تیرگی قعر آن در مجموع شکل چشم را به ذهن انسان میآورد که بخش زرد رنگ میانی حالت بیمار گونه به چشم نرگس میدهد و از این رو چشم بیمار و مست و خمارآلوده را به نرگس همانند کردهاند. ساقه بی برگ و سبز رنگ گل را که میان تهی و نی مانند است و خمیده به عصا و قلم تشبیه کردهاند. بر همین روی نرگس را سر به زیر، فروتن یا سر سنگین خواندهاند.
**
سوسن:
بسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهان باشد
سوسن گلی است سپید و خوشبو که رنگ و روی معشوق را دارد و در بسیاری از سرودهها، سوسن را «آزاد» نام نهادهاند. ولی آنچه سوسن را از دیگر گلها جدا میکند از یک سو زبان و زبانآوری آن به خاطر همانندی گلبرگهای دراز آن به زبان است و از سویی دیگر خاموشی آن در عین زبان داشتن. مهر به دهان داشتن کنایه از تعهد به رازداری نیز هست.
**
گل سرخ:
سخن در پرده میگویم چو گل از پرده بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
گل، گل سرخ، گل حمرا، گل سوری، گل صد برگ، گل لعل، گل محمدی و گل نوروز مترادف هم هستند. گل سرخ، سلطان باغ یا عروس چمن است. در بهار بر درختچه پر خاری میروید و چند صباحی زنده است. گل سرخ معشوق بی چون و چرای بلبل است.
**
گل رعنا:
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرویی
گل رعنا دو رو و دو رنگ است. از برون زرد و از درون سرخ و از این روی رخسار عاشق و روی معشوق، جام زرین و می گلگون و روی زرد و دل پر خون را به آن تشبیه کردهاند. واژه رعنا به مفهوم دو رنگی و دورویی است.
**
شقایق:
گل بوستان رویت چو شقایق است لیکن
چه کنم به سرخرویی که دلی سیاه دارد
در پایهی هر گلبرگ شقایق لکه سیاه رنگی است که به صورت داغ بزرگی در قعر جام و در دل شقایق دیده میشود و سیاه دلی و دل سوختگی را نشان میدهد.
**
بنفشه:
بنگر بدین درختان چون جمع نیکبختان
شادند ای بنفشه از غــــم چرا خمیدی؟
ساقه نرم و ظریف و خمیده گل بنفشه به افتادگی و سر به زانوی غم داشتن تعبیر شده است.
**
سنبل:
به گرد سنبل تو جانها چو مور و ملخ
که ناز خرمن لطفت برند جمله زکـــات
در 146 سراینده که در این کتاب از آنان یاد شده تنها یک سراینده و آن هم مولوی است که سنبل را در معنای واقعی و ویژه آن (خوشه گندم) به کار برده است.
**
برگ چنار:
بر دست حنا بسته نهد پای به هر گام
هرکس که تماشاگه او زیر چناری است
تشبیه به پنجه یا کف دست است و از این شباهت درونمایههایی چون دست افشاندن در چمن دست به دعا به سوی فلک، تهیدست بودن از بار و ثمر و حنای خزان بر دست گذاردن پدید آوردهاند. برگ جوان چنار به پای مرغابی هم تشبیه شده است.
**
نیلوفر آبی:
خورشیدی و نیلوفر نازنده منم
تن غرقه به اشک در شکر خنده منم
رخ زرد کبــــود تن سر افکنده منم
شب مرده ز غــم روز به تو زنده منم
نیلوفر آبی تشبیه آن با گل نیست بلکه با برگش است. پهنه برگ او زمینه کبود دارد مثل آسمان. نیلوفر عاشق خورشید است. روز با خورشید بالا میآید و با غروب او سر به آب میبرد.