امروز پیروز و فرخ روز خورداد و آبانماه، ششم آبانماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، آدینه 30 مهرماه ۱۴۰۰ خورشیدی، ۲2 اکتبر ۲۰۲۱ میلادی
333 سال پیش، ۲۲ اکتبر ۱۶۸۸ میلادی نادرشاه افشار، شهریار و سپهبد بزرگ ایران در دستگرد خراسان دیده به زندگانی گشود.
اگرچه نادر تنها 12 سال فرمانروایی کرد 12 سال شهریاری با افتخار، و در 58 یا 59 سالگی کشته شد اما بسیار پرآوازه است و بخشی از این آوازه برای فرنام (:لقب) «ناپلئون شرق» است. وی خود را «نادر ایرانزمین» میخواند. این پایهگذار دودمان افشار، مرزهای ایران را در شمال و شمالغربی، جنوب و شرق به سرمرز زمان ساسانیان رسانید و در شمالغربی و غرب، عثمانی را از قفقاز و همه سرزمینهای ارمنینشین بیرون راند. وی همچنین در دهلی پیروز شد و با فراری دادن روسها، مرزهای ایران در داغستان را تثبیت کرد. سرکوب شورشیان افغان و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و بازگرداندن استقلال ایران و نیز پیروزی در ترکستان و جنگهای پیروزمندانهی او سبب آوازهی بسیارش شد. نادرشاه از فرمانروایانی بود که برای آخرین بار ایران را به مرزهای طبیعیِ فلاتِ ایران رسانید و با تدارکِ کشتیهای بزرگ جنگی، کوشید تا استیلای حقوقِ تاریخیِ کشور را بر آبهای شمال و جنوب استوار کند. او بهعنوان یک راهبر نظامی سرآمد بود و برای نجاتِ ایران از تجزیه و سلطهی بیگانگان دارای ارج است. او را آخرین فاتحِ بزرگِ آسیای میانه میدانند. او به شوند یکپارچهسازی ایران و دورراندن بیگانگان (از روس و عثمانی تا یورشگران افغان) سپهبد بزرگ ایران شناخته میشود. وی در نوجوانی با مادرش دربند و گرفتار (:اسیر) ازبکها که به خراسان دستبرد زده بودند، شد ولی پس از رسیدن به سن برنایی (: بلوغ) و نیز درگذشت مادرش، از این گرفتاری و اسارت فرار کرد و به ایل افشار پناهنده شد و به همین شوند وی را نادرشاه افشار نوشتهاند، حال آن که بنیادین (:اصل)، از تبار افشارها نبود. این داستان در جایی از منبعِ ایرانی تایید نمیشود اما هنوی آن را بازگو میکند.
نادرشاه در پایان زندگی دچار خودسالاری شد. فرماندهان ارتش ایران، که از رفتارهای نادر به ستوه آمده بودند، دهم ژوئن ۱۷۴۷ او را کشتند و سر بریدهاش را به شهر هرات فرستادند. پیکر او را نیز در مشهد به خاک سپردند. با مرگ او، تاریخ شرق ورق خورد و تا نیمه سدهی بیستم گرفتار استعمار اروپایی و بیچارگی بود. نادرشاه بود که گفت بدون قدرت دریایی کارآمد نمیشود به استعمار اروپایی بر شرق پایان داد و ایران بدون قدرت دریایی، از کنارهی جنوب آسیبپذیرتر از مرزهای سه سوی دیگر است و برای ساخت یک ناوگان نیرومند باید از پارسیان هند کمک گرفت که یاریرسان هممیهنان خود در ایران هستند.
نادر کشته شده در قوچان، در مشهد به خاک سپرده شد و سه سده پس از آن در سال ۱۳۴۲ خورشیدی آرامگاه او در مجموعهای به نام باغموزه نادری و با طرح و هنر هوشنگ سیحون ساخته شد. مجموعهای که موزی سلاح هم در آن جا گرفته شده است.
خورداد پنجمین امشاسپند و پاس دارندهی آبها و سرسبزی است. آب در كنار سه آخشیج دیگر (خاک، هوا، آتش) در میان ایرانیان باستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. وجود ایزدان گوناگون موكل بر آن و نوشتههای ایرانی و انیرانی همه گواه اهمیت این آخشیج است در میان ایرانیان باستان و زرتشتیان. طبیعت در نظر ایرانیان جایگاه والایی دارد و عناصر آن قابل احترام و دارای تقدس ویژهای است. آب،باد، خاک و آتش در دین اشوزرتشت و در فرهنگ و سنت ایرانی چهار آخشیج مقدس است كه برای هر یک از آنها فرشتهی ویژهای تعیین شده و خویشکاری فرد زرتشتی است که محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد. آب نه تنها مقدس است بلكه آشامیده شده و در امور جاری زندگی به مصرف میرسد. عنصری كه وحدت آن نماد یكتایی اهورامزدا و كثرت آن جلوهگاه تمام پدیدههای جهان هستی است، از چكهی باران تا اقیانوس پهناور و از آب آرام چاه تا سیل جاری در بستر رودها موجد و مولد زندگی است.
در ایران باستان تا به امروز ماه سوم سال و روز ششم هر ماه خورداد نام دارد. یشت چهارم كه به نام خورداد یشت خوانده میشود، به طوری كه این فرشته در جهان مینوی نماد كمال اهورامزدا و در جهان جسمانی نگهبان آب است. خورداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. بخش هئوروه که صفت است به چم رسا، همه، درست و کامل. بخش دوم تات که پسوند است برای اسم، بنابراین هئوروتات به چم کمال و رسایی است. خورداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست.
خورداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان، خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در آیین، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خورداد هستند.
در گاتها، از خورداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. گل سوسن نماد خورداد امشاسپند است.
در یسنا، هات ۴۷، آمدهاست که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
در متنهای کهن امشاسپند خورداد: چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانهی اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خورداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور میشود که «… یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خورداد را برای مردمان اشون بیافریدم…» و سپس تاکید میشود هر آن کس که خورداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کردهاست. در بندهش نیز درباره خورداد آمدهاست : «… ششم از مینویان، خورداد است؛ او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت..»، چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست…»
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
خورداد روز داد نباشد كه بامداد
از لهو و خرمی بستانی ز باده داد
از باده جوی شادی و از باده باش خوش
بیباده این جهان، صنما بادگیر، باد
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
جوی کن
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (خورداد) جوی نوین کن روان/ (امرداد) بیخ نو اندر نشان