همانطور که میدانید فرهنگ زرتشتی بینش و خردمندی را پایه و اساس خود قرار داده و افکار برخاسته ازخرد ِ رساست که ایجاب میکند شادی و شادمانی پسندیدهتر و نیکوتر از غم، اندوه و سوگواری شمرده شود. بطوریکه نگاهی گذرا به گاهشماری زرتشتی گواه بر این ادعاست. ما زرتشتیان تنها روز درگذشت پیامبرمان را به نوعی سوگواری عمومی میدانیم که آن هم به هیچ عنوان روز غم و اندوه نیست بلکه در آن روز بیشتر به نیایش و ستایش پروردگارمان میپردازیم و با برگزار کردن مراسم ویژهای به روان و فروهر پاک پیامبرمان «اشوزرتشت اسپنتمان» درود میفرستیم.
در گاهشماری زرتشتی هر روز از ماه نامی جداگانه دارد و یک دسته از جشنهای ما زرتشتیان که در واقع جشنهای ماهیانه به شمار میآیند، همین برابر شدن نام روز با نام ماه است (جشن فروردینگان، جشن اَردیبهشتگان و …) روز نوزدهم فروردین ماه نیز که به نام «فروردین» است، نخستین جشن ماهیانه در سال و به ویژه جشنی مرتبط با فروهرهای درگذشتگان است.
باور ما زرتشتیان بر این است که وجود آدمی جدای از جسم و جان و روان، بخشهای گوناگون دیگری نیز دارد که یکی از برجستهترین و پاکترین ِاین گوهرها «فروهر» یا «فروشی» نام دارد. این کلمه در لغت به معنای «نیروی پیش برنده»{فَرَ=فرا، بالا، پیش و وَهَر=برنده، کشنده} است ¹ . در معنا آن بخش از وجود آدمیست که ذرهای از ذات ِپاک ِاهورامزدا است و این خداوند است که این فروهر را چون چراغی برای راهنمایی روان در وجود آدمی به ودیعه نهاده و این گوهر پاک به بدیها آلوده نمیشود و وجود پاکش پس از مرگ انسان باقی مانده و به پیشگاه خداوند بازمیگردد.
زرتشتیان بر این باورند که این فروهرهای درگذشتگان هرسال ده روز مانده به نوروز به زمین و به خانه بستگان و بازماندگانشان فرود میآیند و به نوعی سرچشمه خیر و برکت برای خانوادهها است و برای استقبال از آنهاست که سنت «خانهتکانی» شکل گرفته است:
{فروهرهای نیک و پاکی را میستاییم که در هنگام «همس پت میدیم ²» از آرامگاه زبرین فرود آیند و مدت ده شبانه روز در زمین به سر میبرند…… فروردین یشت – بند49}
ماه فروردین نیز ماه فروهرهاست و در واقع این لغت نیز مشتق شده از شکل فارسی باستان کلمه فروهر به صورت فرورتی[fra-varti] است. در اساطیر هند نیز باوری مشابه به نام پیتارا [pitara] وجود دارد و جشن مربوط به آن را موکتاد[muktad] مینامند و جالب اینجاست که روز برگزاری جشن فروردینگان با زمانی که در دیگر تمدنهای هند و اروپای برای این واقعه قایل بودند (نیمه مارس) تطبیق دارد.
در میان دیگر ادیان نیز جشنهای مهمی برای درگذشتگان داریم مثلا رومیها عید مردگان داشتند و یا چینیها مراسم مخصوصی را در این مورد دارند، عیسویان پنج روز آخر سال خود را به نام جشن نوئل (قیام مسیح) جشن میگیرند و یهودیان و مسلمانان نیز در اوقات معینی به ویژه شبهای جمعه بر سر مزار درگذشتگان میروند.
آری «زرتشتیان برای سوگواری درگذشتگان جشن میگیرند» و این روز را به نیایش و ستایش اهورامزدا میپردازند. در این روز به آرامگاه بر سر خاک درگذشتگان میروند و در آنجا چوب صندل و کندر برای خشبو کردن هوا بر آتش میگذارند، عود روشن میکنند و به روان و فروهر پاک آنها درود میفرستند. در این روز موبدان نیز مراسم آفرینگان خوانی که سرایش بخشهای خاصی از اوستا و اجرای مراسم دینی ویژهای است را به جای میآورند. هر کس نیز برای تهیه میزد³ و هم بهره شدن در این مراسم مقداری میوه یا لرک را با خود میآورد و در محلهای ویژه قرار میدهند تا شرکت کنندگان در آیین از آنها استفاده کنند و به روان و فروهر درگذشته آن خانواده نیز درود فرستد و خدابیامرزی دهد.
بسیاری از همکیشان بر روی سنگ قبر شخص درگذشته میوه و خوراکی و … قرار میدهند و گاهی نیز سفرهای رنگین میچینند.
در واقع این کار نیز تلاشی به منظور تهیه میزد و بهرهمند کردن دیگران از خوراکیها برای طلب آمرزش است و از طرفی نیز از یک باور کهن سرچشمه میگیرد که معتقد است بوی خوراکیها و آشامیدنیها به مشام روان درگذشتگان میرسد. البته نمیتوان گفت که این باور کاملا زرتشتی است و گاهی نیز در گوشه و کنار جامعه افراد متعصبی پیدا میشوند که با رفتاری به دور از خردمندی، دست عیبجویان را برای خرده گرفتن باز میگذارند. بهطوری که چندی پیش شخصی که قصد تمسخر این باور را داشت میپرسید که پس تکلیف آن درگذشتهای که بستگانش در شهرهای دیگر زندگی میکنند چیست آیا به قبر کنار دستی حسادت نمیورزد؟ اصلا چه خوراکیای را درگذشتگان بیشتر دوست دارند؟
در اینجاست که به یاد اندرز گرانبهای روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی میافتم که همیشه بر ساده برگزار کردن مراسم دینی و دوری از تجملات بیمورد برای درگذشتگان اشاره داشت و به شوخی میگفت: «کاری نکنیم که مردگان را پس از رهایی از قیودات زندگی، باز بر سر مال و تنعمات زندگی و جسمانی به رقابت و حسادت واداریم و برای عالم ارواح نیز اختلاف طبقاطی ایجاد کنیم»
به نظر من هم قرار دادن خوراکیها در مکانهای ویژهای که برای این کار تهیه شده است خیلی بهتر از ضایع کردن وغیر قابل استفاده کردن آنهاست. بر سر مزار درگذشتگان نیز قرار دادن شاخههای گیاه «سرو» و «مورد» پسندیدهتر است چرا که این دو گیاه به ویژه سرو چون در تمام فصول سال سبز هستند، نمایندهی امرداد امشاسپند به معنای بیمرگی و جاودانگیست و پیام آن این است که با وجود اینکه شخص عزیزی را از دست دادهایم ولی زندگانی هنوز تداوم دارد و پیام دیگر آن این است که سعی کنیم ما نیز در زندگانی در هر مرام و جایگاهی که هستیم آنقدر کارهای سودمند برای آیندگان از خود به یادگار گذاریم که یادمان در دل دیگران جاودان و امرداد باشد.
معمولا عدهای از همکیشان باور دارند که پس از رفتن به آرامگاه و مزار درگذشتگان شایسته نیست که به خانه دیگران به مهمانی رفت و باید ابتدا به منزل خود رفت؟!
این باور را نظری کوتاه بر تاریخ و زندگانی آرینها پاسخگوست. همانطور که میدانید در فرهنگ زرتشتی جانداری که بی جان شود و بمیرد ناپاک است و میبایست به نحوی از بین برود. در زمانهای دور به دلیل نبودن امکانات و شرایط و یخبندان بودن مکان زندگی شاید بهترین روش این کار همان دخمهگذاری و پاکسازی اجساد توسط جانداران طبیعت بوده است. با اندکی تفکر در مییابیم که محیط این دخمهها سرشار از میکروب بوده و معمولا بر فراز تپهها و در بلندیها بنا میشده تا از محلهای زندگی افراد به دور باشد. در قدیم هم رسم بوده که هر وقت گروهی شخص درگذشتهای را به بالای دخمه میبردند و در آنجا قرار میدادند، در بازگشت جدای آنکه به خانه شخص دیگری نمیرفتند، نخستین کارشان آبتنی و شستوشوی بدن بوده است!
شاید مردمان عامه آن روزگار علت اصلی این کار را نمیدانستند و فرهیختگان و دانشمندان زمان مجبور بودند با بهرهگیری از افسانه و استوره و توصیف کردن میکروبهای بیماریزا و ویروسها به صورت دیو و… به هر زحمتی که شده مردم را به رعایت بهداشت تشویق کنند. به نظر من این رسم که هنوز هم عده انگشت شماری بر آن پافشاری میکنند پسندیده نسل جوان و دانش زمان نیست چراکه نه آرامگاههای امروزی مانند آن زمان است و نه دانش روز.
پینوشت:
1 – فروهر را صاحب نظران به صورتهای دیگری چون حمایت کردن، محافظت کردن، پوشاندن، دلاوری و … تفسیر کردهاند که به نظر من این ترجمه درستتر است.
2 – همس پت میدیم [hamas-pat-maydiəm] پنج روز پایانی سال و ششمین و آخرین گهنبار ]گهنبار=جشن آفرینش مراتب جهان، که در این مورد مربوط به آفرینش انسان است[ البته گاهی ده روز پایان سال رابا این نام میخوانند و دو پنجه بزرگ و کوچک را برمیشمارند، این کلمه به معنای برابر شدن شب و روز است.
3 – میزد [meyazd]یعنی خوراکی و فدیه جامد مانند نان، سیرگ، میوه و … که در سر سفره مراسم دینی مینهند و پس از پایان مراسم با آن حاظران را پذیرایی میکنند.
4 – لرک آجیل هفت مغزی است که در مراسم مختلف مذهبی مانند گهنبارها، سدرهپوشی، جشنها و … بین باشندگان تقسیم میشود و شامل خشکبارهایی چون بادام، پسته، خرما، برگه هلو و … است
منابع:
– دانشنامه مزدیسنا، موبد دکتر جهانگیر اوشیدری، نشر مرکز، چاپ اول
– مجموعه سخنرانیهای موبد رستم شهزادی، به کوشش مهرانگیز شهزادی، چاپ خواجه