تو را از روزی که چشم باز کردم، میشناسم، سادهتر بگویم ایران را، تاریخ و گذشتهی سرزمینم را با تو میشناسم با تو؛ خلیج فارس. هزارههاست که نشستهای به تماشای تاریخ پرحادثهای که در دشتهای این سرزمین جولان داده و روز و شب این دیار را رقم زده است. سالهای سال، در آغوش عاشقانهی «ایران» زندگی کردهای و قلب زلالت را چون آیینهای مواج، با دوستداران عاشقت در میان نهادهای. با از دست دادن فرزندانت اشک ریختی و با بازگشت آنان به آغوشت، دل ایران و ایرانی را شاد کردهای. تاریخ گواه است که همواره و همیشه پارهی تن ایران بودهای و خواهی بود.
سرزمین ایران یعنی خلیج فارس، تختجمشید، جنگلهای هیرکانی، دریای کاسپین، شاهنامه، آرش کمانگیر، جشنهای نوروز، جشن مهرگان، تیرگان و… مگر میشود خود را ایرانی بدانی اما پارههای تن ایران را جدا. بیش باد رییس دلواریها و دلیران تنگستان که جانانه دست بیگانگان را از تو کوتاه کردند. بیش باد سرگرد کیخسرو داراب آزادگانیانها که بیباک و بیپروا از نام تو دفاع کرد و به بیگانه پروانه نداد تا نامت را جز خلیج فارس بر زبان آورد. یادگویهی این دلاوری را از زبان سرتیپ مهدی پاکبنیان بخوانیم.
«پیش از انقلاب، پروازهایی با C-130 برای اردن انجام دادیم، ما در دستهی شش فروندی به رهبری جناب سرگرد «کیخسرو داراب آزادگانیان» در این مأموریت شرکت کردیم. جناب آزادگانیان از همرزمان زرتشتی، جزو خلبانان قدیمی، با تجربه و با سواد نیروی هوایی بود که کسوت استادی به گردن ما داشتند. در مدت ده روزی که ما بین امان و باند سلاله پرواز میکردیم، اتفاقی افتاد که روح بزرگ و منش والای این فرمانده با صلابت، بیش از پیش بر ما مشخص شد. خاطرهای که هرگز از ذهن ما گروه 42 نفری آن ماموریت پاک نشود …
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان «ایران را با تو میشناسم» به قلم فیروزه فرودی که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی سوم (مردم) شماره 453 بخوانید.
«امرداد» شمارهی 453 از دوشنبه، 29 فروردینماه 1401 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان قرار دارد.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.