خشکسالی در ناحیهی جنوب غربی آسیا و از جمله در فلات ایران، رویدادی است که در سنگنوشتههای دورهی هخامنشی هم اشاره شده است، به طوری که داریوش اول هخامنشی دعا کرده است: اهورامزدا این سرزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی دور نگاه دارد. گویا به جز دروغ، خشکسالی هم بستگی دیرینه با تاریخ این سرزمین داشته است (البته اینکه خود شاهان یا پیشوایان یک قوم چه مناسبتی با دروغ داشتهاند جای خود دارد).
شاید نخستین نوشتهای که در آن از خشکسالی در سرزمین اصلی ایران (ایران ویج یا ائیریانه وئیژه) یاد شده، کتاب ویدیوداته (وندیداد) است که بخش سوم از اوستاست و نویسنده یا نویسندگان آن آشکار نیستند ولی می باید از موبدان زرتشتی دوره اشکانی یا ساسانی بوده باشد (وندیداد، برگردان دوستخواه، ۱۳۹۹). نخستین خشکسالی در این کتاب، خشکسالی ناشی از سرماست و نه گرما! جایی که میگوید:” و در آنجا (ایران ویج) اهریمن، سرمای دیوداده را آورد. در اینجا ده ماه سرماست و دو ماه گرما. در آن ده ماه، زمین و آب و گیاه سرد (یخ زده) است (وندیداد،برگردان داعی الاسلام، ۱۳۲۷). به این ترتیب میشود دریافت که خشکسالی فقط مولود گرما و خشکی هوا نیست و در حین سرمای زیاد هم روی میدهد. پژوهشهای نوین نشان میدهند که هم دوره با مرحلههای یخچالی سرد نیمکره شمالی، سرمای بسیار شدیدی فلات ایران و آسیای مرکزی را در بر می گرفته است که باعث میشده است یخ زدگی خاک طولانیتر شده و بارآوری خاک و رویش گیاهی به مراتب محدود تر از دوره های گرم شود.
پس از پایان عصر یخبندان در نیمکرهی شمالی و پسروی یخچالها، دوره گرمتر فرا میرسد (حدود یازده هزار سال پیش) که در برخی جاها با پر بارشی و در برخی گسترهها با کم بارشی و گاه نوسان هایی از هر دو همراه بوده است. جایگزینی (موقعیت) جغرافیایی سرزمین ایران به گونه ای بوده است که همواره بین دوره های پربارشی (پرآبی) و کم بارشی (کم آبی) دگرگونگی داشته است و مردم و حکمرانیهای چیره بر این سرزمین باید به نوعی با این نوسان ها برخورد میکرده اند. یکی از نتایج این نوسانها، رویداد خشکسالی بوده است.
از جمله خشکسالیهای نامی در دوره ساسانیان در زمان پیروز و انوشیروان روی داده بود. در دوره پیروز ساسانی یک دورهی هفتساله کم بارانی و خشکی هوا را عامه مردم به اقبال بد فرمانروا نسبت میدادند (؟) و بنا بر برخی نقل قولها، جشن معروف آبریزگان (و مراسم تیرگان) حتی ممکن است به یاد بارانی باشد که پس از سالها خشکسالی، بر کشور بارید و آن را سیراب کرد (زرین کوب، ۱۳۶۴).
همچنین پس از ورود اسلام به ایران نیز همواره مشکل کم آبی و موضوع بهرهبرداری بهینه از آب یکی از مهم ترین دغدغه های مردم و حکومتهای ایران بوده است. نمونهای از این نگرانی در کتاب تاریخ سیستان چنین آمده است که: “شرایط آبادانی سیستان بر سه بند بستن نهاده آمد: بستن بند آب و بستن بند ریگ (ماسه بادی) و بستن بند مفسدان. هر گاه که این سه بند در سیستان بسته باشد اندر همه عالم هیچ شهر به نعمت و خوشی سیستان نباشد و…..” (تاریخ سیستان، به کوشش م.ت. بهار، ۱۳۱۴).
به این ترتیب بخشی از زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم ایرانزمین در رویارویی با مشکل کمآبی و یا نوسان های نابهنگام میزان آب (از سیل به بی آبی) میگذشته است. اگر چه مقدار زیادی از خشکسالی های سال های اخیر کشور ماهیتی طبیعی (آب و هوایی) در مقیاس ناحیه ای دارد ولی تشدید اثرات آن بر زندگی مردم و ایجاد بحران اجتماعی، ناشی از درماندگی برنامه ریزی و مدیریت نا بهنجار و نبود آینده نگری علمی و منطقی در دستگاه های دولتی و فرادولتی به نظر میرسد.
این که جشن تیرگان با دو استوره یا افسانه فرازمینی مانند پیروزی فرشته تیشتر بر دیو خشکی (اپوش) و کم بارانی از یک سو، و پیروزی آرش کمانگیر در گسترش مرزهای ایران زمین از سویی دیگر، همراه است خود شایان درنگ و اندیشیدن است. در واقع گویی با افزایش کم آبی و خشکیدن رودها و دریاچهها و آبهای زیرزمینی عرصه بر گسترش و پیشرفت زندگی مردم نیز تنگتر و تنگتر می شود و هر که با ناهنجاری اندیشه و نبود بینش عقلایی و علمی در برنامه ریزی، تاثیرات این کم آبی و خشکسالیها را بر گرده مردم بیشتر و بیشتر سازد خود گویی که در جبهه افراسیاب ایستاده است.
یارینامهها:
زرین کوب، عبدالحسین: تاریخ مردم ایران. جلد اول (قبل از اسلام)، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴.
تاریخ سیستان (مولف ناشناس): به کوشش و تصحیح محمد تقی بهار. چاپ افست مروی، وزارت معارف (فرهنگ و هنر)، ۱۳۱۴ و ۱۳۵۲.
وندیداد: ترجمه سید محمد علی حسنی (داعی الاسلام). نشر صحیفه (بمبئی؟)، ۱۳۲۷.
اوستای دو جلدی: برگردان جلیل دوستخواه. نشر مروارید، تهران، ۱۲۰۸ ص، ۱۳۹۹. (با برگردان و تفسیر وندیداد).