برای وارد شدن به بحث نمادشناسی نیاز است که نخست ناهمسانیهای نشانه و نماد را از هم بدانیم. یک نشانه، شی یا اندیشههایی است که چیز دیگری را نشان میدهد. برای نمونه یک آگهی، پیام محصولی را به ما یادآوری میکند، یا نشانههای راهنمایی و رانندگی دلالت بر وضعیت پیش روی جاده دارد. در کشمکشهای دنیای نوین، ما برای احساس چیستیِ(:هویت) بیشتر ناگزیریم برخی از این نشانهها را پذیرفته و با آن خود را متمایز کنیم. در عمل نماد و نشانه در پیوند با یکدیگر هستند و این دو واژه به جای هم به کار میروند؛ اما نمادها عموما معانی ژرفتر و پیچیدهتری از راستی را به دنبال دارند.
استفاده از نماد جزو بایستگیهای زندگی انسان بهشمار میآید چون همواره معانی و درونمایههایی ناملموس برای انسان وجود داشته و دارد. رمز یا نماد ابزاری است برای بیان پندارها یا درونمایههایی كه برای حواس ما ناپیدا بوده و ناشناختنی و نهان به شمار میآید.
نمادها گویای درونمایههای بزرگی از اندیشه یا دانشی فشرده برای همه هستند و نمادپردازی دقیقا در پیوند با دانش انسانی است. به راستی هرچه دانش پیشرفتهتر میشود انتقال درونمایهها از راه نمادها نیز بیشتر میشوند؛ از اینرو دو حالت را برای ایجاد این نمادپردازی در نظر میگیریم:
- زمانی که اندیشهی انسان در گام آغازینِ پویشِ خود از حالت طبیعتگرایانه به سوی تجریدی بودن پیش میرود (یعنی ذهن انسان از سادگی و بیان مستقیم به سوی انتزاعی شدن پیش میرود) و از توانایی تحلیل، با دانشی کم برخوردار بوده است.
- زمانی که انسان دارای آگاهی بسیاری است و چون نمیتواند همهی این دادهها را به گونهای فشرده درآورد، نمادپردازی میکند.
از اینرو با بررسی نمادینههای بهوجود آمده به دست بشر، ما شاهد نمونههای گوناگونی از ویژگیهای مشترک در میان قومها و ملل مختلفی هستیم که بسیار از هم دور هستند.
در دنبالهی گفتارها به بررسی شماری از گیراترین نمادهای باستانی و پیوند آنها با اندیشهی مردمان کهن خواهیم پرداخت.