در شاهنامه چند بیت، یافتنی است که در آن واژهی ترکیبی « خروشِ مُغانی» آمده است. نخست در داستان فریدون است. هنگامی که خبر کشتهشدن ایرج به فریدون میرسد او نالهای از درد برمیکِشد و فغانوار میموید. حال اندوهبار او چنین توصیف شده است: خروشی مُغانی و چشمی پُرآب/ ز هر دام و دد بُرده آرام و خواب. سپس در داستان سیاوش، زمانی که سیاوش بهسوی سرنوشت میرود و به دست گرویزره کشته میشود، حالِ تباه او چنین دانسته شده است: خروشی مُغانی و دل پُر ز درد/ برون رفت از ایوان دو رخساره زرد. به همینگونه است توسِ نوذر هنگامی که با لشکریاناش در کوه هماون گرفتار تورانیان است و سپاه پیران ویسه گِرداگِرد او و همراهاناش را گرفتهاند.
در چنین جایگاه و حال و دَمی است که خبر کشتهشدن پسران گودرز و سوکواری او به توس میرسد: ز گودرز چون آگهی شد به توس/ مژه کرده پُر خون و رُخ سندروس؛ خروش مُغانی برآورده زار/ فراوان ببارید خون در کنار. پرسیدنی است که: در این بیتها «خروش مُغانی» به چه معناست و چرا اندوه و سوکواری برخی چهرههای شاهنامه همانند خروش ِ مُغان دانسته شده است؟
معنای کنایهای خروش مُغانی
در شاهنامه مُغان، پیشوایان دینی بودهاند. معنای کنایهای خروش مغانی را نیز «فریادی از روی داد و خونخواهی و سوگ، بهشیوهی مغان» دانستهاند (بهفر، جلد ششم- رویه 569). این را هم در معنی خروش مغانی افزودهاند که: «شاید آهنگی و آوازی حزین، دعایی سوگوارانه [بوده است] که مغان در مناسبتهای اورادخوانی و شاید سوگ سر میدادهاند» (جلد یکم، رویه 550). خالقیمطلق نیز چنین دیدگاهی دارد و خروش مغانی را آوازی میداند که مغان هنگام سوگ و درد زمزمه میکردهاند (یادداشتهای شاهنامه).
یک اثر بازیافته از روزگار ساسانیان، ما را با چگونگی آیین سوکواری پیشوایان دینی و خروش مُغانی برکشیدن آنان، اندکی آشنا میکند. این اثر قاب برجستهکاری ساسانیای است که در آن تصویر موبدان و پیشوایان دینی را در کنار آتش سپند نشان میدهد (تورج دریایی؛ بهنقل از جُستار زهرا دلپذیر: خویشکاری موبدان در شاهنامه- دوفصلنامهی دانشگاه تربیت معلم، شماره 69).
معنایی دیگر برای «خروش مُغانی»
اما در دو جای دیگر شاهنامه خروش مُغانی به معنای دیگری آمده است. در بیتهای آغازین داستان هفتخوان اسفندیار، در زیبایی بهار و سوز و تاب ابر و باریدن آن، چنین بیتی هست: پُر آتش دل ابر و پُر آب چشم/ خروش مغانی و پُر تابِ خشم. در بخش پادشاهی بهرام گور نیز چنان ترکیبی دیده میشود: زن چنگزن چنگ در برگرفت/ نخستین، خروشان مغان درگرفت. در این دو بیت، خروش مغانی معنای دیگری دارد و آن را نام آهنگی در خُنیای کهن ایرانی دانستهاند (کزازی، نامهی باستان، جلد چهارم، رویه 500). خالقیمطلق نیز خروش مغانی را در آن دو بیت، آواز و نغمهای در موسیقی ایران دانسته است.
با این همه، دکتر کزازی گمان دیگری را پیش کشیده و چنین گفته است که: «میتواند بود که خروش مغانی از باژخوانی موبدان برآمده باشد که با آوازی آهسته و حزین، بندهایی از اوستا را میخواندهاند و هنوز میخوانند.»
بیگمان دریافتن و دانستن چنین نکتههایی است که ما را با ظرافتها و باریکبینیهای هنری بیتهای شاهنامه افزونتر آشنا میکند.
* یارینامه: شاهنامه، ویرایش مهری بهفر (جلد ششم) / نامهی باستان، جلالالدین کزازی (جلد چهارم) / جستار: خویشکاری موبدان در شاهنامه- دوفصلنامهی دانشگاه تربیت معلم، شماره 69، زهرا دلپذیر