«عروس گولی» آیینی شاد در میان مردم گیلان است که با نامهای دیگری هم شناخته میشود؛ مانند: عروسی گوله، عروس گولک یا عروسی غوله. گوله همان گُل است. این آیین نمایشنامهای شاد و سرگرمکننده است و ریشههایی دور و دراز دارد.
نمایش میدانی عروس گوله، سه نقشپرداز اصلی دارد: یکی پیربانو است، دیگری غولی که کلاهی از ساقههای خشک بر سر دارد و سومی ناز خانوم. این نقش را پسر جوانی که لباس زنان بر تَن کرده است، بازی میکند. همهی داستان نمایش جنگ و دعوای پیربانو و غول بر سر نازخانوم است، اما در پس ِ این نمایش معنایی نهفته است؛ بدینگونه که غول نشانهای از زمستان و برف و بوران است و پیربانو نمادی از باغبانی مهربان است و عروس گولی هم شاید اشارهای است به طبیعت و زیستبوم. شگفت است که در این کشمکش، غول پیروز میشود و در پایان نمایش با ناز خانوم بنای شادی و جستوخیز میگذارد. در نمایش عروس گوله، دیگران هم نقشورزیهای کوتاهی دارند؛ مانند: فانوسدار و بارکش و نوازنده و کاسخانوم.
در آیین عروس گوله چهرهی غول نمایش از همه ترسناکتر است. او صورتش را با زغال سیاه کرده و کلاه دو شاخی بر سر گذاشته است و ریش پُرپُشتی دارد که چهرهاش را ترسناک میسازد. گاه نیز از ابزارهای دیگری برای هولآورتر نشاندادن غول استفاده میکنند تا نشان داده باشند که سیاهی زمستان تا چه اندازه سخت و دشوار است.
از نیمههای اسفندماه است که نمایش عروس گولی در روستاهای گیلان آغاز میشود. گاه زمان انجام آن تا یک ماه نیز بهدرازا میانجامد. نمایشدهندهها در پایان تآتر خود، پیشکشهایی از مردم دریافت میکنند و کولهبار خود را با برنج و تخم مرغ و شیرینی و خوراکیهای دیگر پُر میسازند. اگر هم پول به آنها داده شود، با سپاسگزاری از بخشش مردم، میپذیرند.
خواندن شعر و ترانهی این نمایش بر دوش کسی است که به آن «سرخوان» میگویند. او راوی نمایش هم هست. نوازندگان، ساززنهایی هستند که سُرنا و دایره و نقاره میزنند. چند تَن نیز با دو تکه چوب، آهنگی را اجرا میکنند. آنها را «کترازن» میگویند. بدینگونه است که نمایش عروس گوله نه تنها مردم را سرگرم میکند بلکه آیینی برای به پیشواز رفتن نوروز و سال نو میشود. بهراستی هم دیدن چنین نمایش شادی، در کنار طبیعت سرسبز گیلان و هوایی که رو به بهاریبودن میرود، دلانگیز است.
میتوان آیین عروسی گوله را نمایشی سیار دانست که با استورههای کهنی که دربارهی نوروز و آمدن سال نو هستند، همپیوند است. در این نمایش است که نمادهای نو و کهنه با هم به ستیز میپردازند. افسوس که چنین نمایش کهنی رو به فراموشی میرود و گویا اکنون تنها در روستاهای اندکشماری از گیلان اجرا میشود. در گذشتههای نهچندان دور، در گیلان و مازندران، بهویژه در دیلمان، سیاهکل، لاهیجان، صومعهسرا، رودسر، جفرود، خمام، تنکابن، لشتنشا و چند جای دیگر، نمایش عروس گوله برگزار میشد و مردم را به سوی این نمایش و آیین میکشید.
این را نیز بگوییم که دربارهی پیشینهی عروس گوله گفتهاند که برگرفته از افسانهای کهن است. بدینگونه که در روزگاران پیشین، غاری در میان جنگل بود که غولی در آن زندگی میکرد. در نزدیکی آن غار کلبهای وجود داشت که جای زندگی پیربانو بود. 20 روز مانده به نوروز، غول از غار بیرون میآید و نامزد پیربانو را میدزدد و پیربانو برای رهایی نامزدش با غول میجنگد. این جنگ و ستیز همواره ادامه دارد!
* یارینامه: جُستار لیلا احمدی در تارنمای مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و تارنمای همشهری آنلاین.
دیگر آیینهای ایرانی را در پست زیر دنبال کنید:
یک پاسخ
سلام بنده کتابی تحت عنوان عروس گولی در فرهنگ مردم گیلان را برای اولین با توسط انتشارات بلور رشت بچاپ رسانده ام با احترام مسعود صوفی نژاد سیویری