لوگو امرداد

پیرهای خواجه خضرِ زرتشتیان و چرایی پیدایش آن‌ها

خواجه خضر از پیرانگاه‌های زرتشتیان جایگاه نیایش
خواجه خضر اله‌آباد از پیرانگاه‌های زرتشتیان جایگاه نیایش

یک بازنمایی (توضیح): این یک نوشتار خرد جهت بازنمایی شوند (دلیل) وجودی این‌گونه دیدارگاه‌ها (زیارتگاه‌ها) یا پیران‌های کوچک به نام «خواجه خضر» در برخی محله‌های شهر و روستاهای زرتشتی‌نشین یزد است. از این‌گونه خواجه خضرها در نزدیک الآآباد، علی‌آباد، مزرعه‌کلانتر و نیز در محله قدیمی و تاریخی نرسی‌آباد باقی مانده‌اند. از پیرخواجه خضر (یا خواجه خدر) محله نرسی‌آباد تا همین دو، سه هفته پیش آگاهی نداشتم. به یاری یکی از دوستان همکیش از وجود یک چنین دیدارگاه ترادادی (سنتی) در نرسی‌آباد با خبر شدم. این موضوع باعث شد تا در جست‌وجوی بیشتر برای گردآوری نوشته‌ها و سندهای وابسته برآیم. در این نوشتار که در فرصتی کوتاه گرد آمده است هدف شناساندن بهتر شوندهای (علل) پیدایش و کارکردهای کنونی این گونه دیدارگاه است.

زمینه بنیادین این نوشتار

برای جامعه زرتشتیان و به‌ویژه زرتشتیان پای‌بند به دین باستانی نیاکان، پس از آتشکده‌ها که مکان مرکزی نیایش خداوند به شمار می‌روند، ارزشمندترین جاها، مکان‌هایی هستند که به نامواره (عنوان) پیر (جمع آن پیران و پیرون در گویش زرتشتی) خوانده می‌شوند. این پیرها در واقع نوعی دیدارگاه همگانی برای گردهمایی، نیایش و شادمانی به شمار می‌آیند. این پیران از نگاه ارزشی و جایگاه می‌تواند به دو گروه بخش (تقسیم) گردد. یکی پیرهای پایه (درجه) نخست و ارزشمندتر که شش هستند و در برگیرنده پیر سبز (نزدیک به اردکان)، پیر هریشت (نزدیک اردکان)، پیر نارکی (مهریز)، پیربانو (پارس بانو) عقدا، پیر نارستانه (نزدیک به مریم‌آباد)، و ستی پیر (مریم‌آباد) می‌شوند. این پیرها هر کدام بنا به داستان‌هایی افسانه‌گونه، مکان ناپدیدشدن زرتشتیان بلندجایگاه یا سپندینه بوده‌اند که در حال فرار از دست دشمنان، به این جای‌ها پناه آورده بودند و در این مکان‌های طبیعی از نظرها پنهان گشته بودند. این پیران که ارزش بسیار بالایی نزد زرتشتیان دارند هر یک در یک بازه زمانی ویژه در درازای سال از سوی زرتشتیان بازدید می شوند.

یک گروه بسیار گسترده نیز از پیران‌های درجه دو یا کم اهمیت‌تر در بین زرتشتیان وجود دارند که بیشتر زرتشتیان، حتا در خود شهر یزد، از وجود همه آنها خبر ندارند و یا حتا اگر خبر دارند به شوند کم اهمیت‌بودن، کوچک‌بودن و نبودن یک زمان مشخص دیدار برای برخی از آنها مورد بازدید گروهی ماهیانه هم قرار نمی‌گیرند. برعکس این‌ها، پیرهای درجه دومی هم هستند مانند پیرمراد قاسم‌آباد، پیر سرو چم (چم) و پیر بابا‌شرف‌الدین نزدیک تفت به‌عنوان نمونه، که هر ماه در روز ویژه از سوی زرتشتیان دلبسته و باورمند (معتقد) دیدار می‌شوند. هدف این نوشتار بازنمودن دیدگاه‌هایی در مورد دیدارگاه‌های خواجه خضر است که مورد دلبستگی برخی از زرتشتیان است.

پرسش پایه و نوشتار مهادین (اصلی)

موضوع پرسش این است که این پیرانگاه ها که نام هایی عربی دارند چگونه به سازوکار باورمندی و فرهنگ آیین های ترادادی-نیایشی (سنتی-عبادی) زرتشتیان پیوسته اند.  نام هایی مانند خضر و الیاس هر دو در فرهنگ اسطوره ها و داستان های دینی اسلامی پیشینه دارند.  با این که از خضر مستقیماً در کتاب قرآن کریم (و نیز در تورات د.م) نام برده نشده است ولی تفسیرگران معتقدند “عبد صالح” در کنار حضرت موسی در سوره کهف می‌باید همان خضر نبی بوده باشد. خضر که مدتی برای هدایت پادشاهی به نام ذوالقرنین دنبال آب زندگی (آب حیات) می‌گشت با وجود این که نتوانست پادشاه را این سرچشمه زندگی همیشگی برساند ولی خود این سرچشمه را کشف کرد و از آب زندگی نوشید. به همین دلیل بنا بر افسانه‌ها خضر همیشه زنده است و در جهان و در مکان‌های مقدس می‌گردد و حضور دارد. در ضمن واژه “خضر” به معنای سبز به این شوند آمده است که او هر کجا که می‌نشست گیاه و سبزه می‌رویید و به همین دلیل او را خضر می‌خواندند. افزون بر این باید یادآور شوم که ذوالقرنینی که خضر همراه او شده بود تا آب زندگی را برایش بیابد به نظر برخی از پژوهشگران اسلامی همان “کوروش بزرگ” بوده است که در نوشتارهایی از دانشمندان اسلامی مفسر قرآن مانند مولا ابوالکلام آزاد به این امر اشاره شده است.

از همه پژوهش‌ها و گزارش‌هایی که آمده است، چنین بر می‌آید که خواجه خضر (یا خضر پیامبر-خضر نبی) و خواجه الیاس (الیاس پیامبر) که در داستان‌های کتب دینی و تاریخی سامی، به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم، یاد شده‌اند، ناپدیدشدگانی نامیرا (زنده) هستند. از این دو، وجود نخستین (خضر) یاور گمشدگان یا کاروانیان در خشکی‌ها به سمت آب و سبزی است و از سوی دیگر، وجود دومین (الیاس) هم کمک‌دهنده کشتی‌نشستگان دریا به سوی خشکی و جزیره آباد به شمار می‌رود. یک ویژگی چشمگیر دیگر این که گسترش مکان‌های سپندینه (از دید مردم عامی) یا افسانه‌های وابسته به خضر از سرزمین‌هایی در هند و بنگال و پاکستان امروزی گرفته تا ایران و سرزمین‌های عربی و حتا کشورهای شبه جزیره بالکان دیده می‌شود (ن.ک ایرانیکا و فرهنگ ها و دائره المعارف های اسلامی فارسی و انگلیسی). از سوی دیگر خضر (و نیز الیاس) با آب، سبزی، رودخانه یا چشمه و رویشگاه‌های سبز دورافتاده (به‌ویژه در بیابان) وابسته بوده‌اند.

در مورد خواجه خضرهای زرتشتیان یزد، مری بویس با بازگفته‌هایی از قول روانشاد رستم نوشیروان بلیوانی، سرچشمه خواجه خضرها را از ایزد سروش بر می‌شمارد که مانند خضر پیامبر، زنده و نامیرا و میانجی (رابط) مابین عالم بالا یا اومزد و زمین و زمینی‌هاست. از سویی دیگر، برخی از پژوهشگران نیز مکان‌های مقدس دیدارگاهی مانند پیر سبز (اردکان) و پارس بانو و برخی زیارتگاه‌های دیگر که در محل چشمه یا رودخانه یا چاه آب پدید آمده‌اند را به ایزد آناهیتا که نگهبان آب و گیاه و زندگی و زادآوری انسان و حیوان و گیاه است وابسته دانسته‌اند. شاید بتوان همین سرچشمه یعنی آناهیتا (اردویسور آناهیت) اوستایی را نیز خواستگاه احتمالی دیگری برای پیرهای خواجه خضر و الیاس دانست.

بر پیچیدگی این انگاره در باره سرچشمه پیرهای خواجه خضر موردی دیگر نیز باید افزود و آن این که آن چه در متون پژوهشی با استفاده از کتاب‌های تاریخی و مذهبی یا نیمه مذهبی آمده است و به یادشدن از خضر نبی (به گونه غیرمستقیم) در متون عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) و قرآن اشاره دارند با آن چه مردم عامی (روستاییان و عشایر) درباره خضر می‌گویند و باور دارند با وجود برخی شباهت‌ها، دارای تفاوت‌هایی نیز هست که ریشه در شیوه کار و زندگی این مردم دارد. به گونه نمونه در  بین روستاییان استان فارس عقاید وابسته به خضر بیشتر به زندگی روستایی و بارآوری کشاورزی بستگی دارد به گونه‌ای که برکت و فراوانی محصولات کشاورزی را روستاییان از نظرکرد خضر می‌دانند. همچنین گروهی از روستاییان در نواحی لارستان و کازرون برکت و پرباری خرمن گندم از گذر خضر یا گوساله خضر از آن مزرعه وابسته می‌دانند. این‌گونه برداشت‌هایی از خضر در نواحی کردستان، آذربایجان، خوزستان، کرمان و کرمانشاه نیز دیده می‌شود و البته هر کدام با ویژگی های مربوط به نیازهای جغرافیایی محلی و نحوه گذران زندگی در هر ناحیه بستگی می‌یابد.  در یک نمونه از این گونه دلبستگی، سیمای استوره ای در کرمان و روستاهای آن ریشه در زندگی و اقتصاد بر پایه دامداری و کشاورزی دارد، به گونه‌ای که خضر را نگهبان گوسفندان و شوند (دلیل) افزونی زادوولد و شیردهی آنها می‌گردد.

از دیدگاه جغرافیایی، سرزمین های تاریخی قدیم ایران از ناحیه دریاچه آرال تا دریاچه کاسپی (مازندران) در شمال تا دریای پارس (خلیج فارس) در جنوب و از دره‌های پنجاب یا هفتاب هند (امروزه مابین هند و پاکستان) در خاور تا منطقه میان رودان در باختر به شکل‌های گوناگون میدان مبارزه بین انسان و طبیعت بسیار کم آب یا بیش از حد پر آب و بسیار خشک تا بسیار سرسبز بوده است و ناتوانی یا کم‌توانی انسان، به دلایل مختلف، در برخی از بازه‌های زمانی سبب می‌شد تا انسان کشاورز یا دامدار یا بازرگان و کاروان‌دار به نحوی به نیروهای ماورای طبیعی دلبسته یا وابسته و امیدوار گردد. یکی از این نیروها در چهره و قامت “خضر” شکوفا شده است که یادآور نامیرایی، زندگی و سرسبزی بوده است و ساکنان این نواحی به او پناه می‌بردند تا بین زمینیان و خداوند، میانجی شده و دوباره زنده‌شدن زمین و زندگی را برایشان هدیه آورد. آن چه که می‌توان از مقایسه کارکردهای پیران‌گاه‌های رزتشتی اصلی و مهم (مانند پیر سبز و پارس بانو و نارکی و هریشت و نارستانه) با دیدارگاه‌های درجه دومی همانند خواجه خضر و خواجه الیاس دریافت این است که به نحوی همه آنها با آب و سبزی و زندگی مربوط می‌شوند. اما این که این خواجه خضرهای سپندینه برای زرتشتیان در چه زمانی و از چه ریشه و سرچشمه ای شکل گرفته‌اند و در اصل به کدامین موضوع کارکردی بستگی داشته‌اند که احتمالاْ‌ آن کارکرد یا نقش شوند پیوستگی آنها به یک فرشته و ایزد ویژه بوده است، این همه هنوز جای بررسی و کنکاش دارد.

با توجه به این که زرتشتیان، به‌ویژه پس از سده‌ی پنجم هجری خورشیدی، با کاهش شدید جمعیت و پراکندگی زیاد، در سراسر سرزمین‌هایی که زمانی در زیر چیرگی دولت ساسانی قرار داشتند، پخش شده بودند پرسشی پیش می‌آید و آن این است که چگونه آنان توانستند بین عناصر پیش-زرتشتی و زرتشتی (مانند میترا یا مهر و آناهیتا) و عناصر فرهنگ‌های برآمده از ادیان سامی (یهود و مسیحیت و اسلام) به شکل پیر خواجه خضر و پیر الیاس در استان یزد هم‌زیستی و هم‌گرایی بیافرینند؟  این خود هنری بوده  است که باید بیشتر در آن باره جست‌وجو و پژوهش نمود و من در ادامه این پژوهش امیدوارم به برخی انگاره‌ها برسم.
دکتر داریوش مهرشاهی* شهریور ۱۴۰۲

*هموند بازنشسته گروه جغرافیای دانشگاه یزد

سرچشمه‌ها

Boyce, Mary: BiBi Shahrbanu and The lady of Pars. Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1967, vol.30 No.1. p.30-44.

حاج منوچهری، فرامرز؛ ارسنجانی، حمیرا و تقی شکوفه: خضر. دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۹۸.

مهرشاهی، داریوش: بررسی علل پيدايش و اهميت زيارتگاه هاي زرتشتيان در يزد. فصلنامه تحقيقات جغرافيايي مشهد،‌   شماره ۵۷-۵۶،  بهار و تابستان ۱۳۷۹، صص ۱۱۷-۱۰۲.

میرشکرایی، محمد: خضر در باورهای عامه. نشریه کتاب ماه هنر،  ۱۳۸۳، فروردین و اردیبهشت، صص ۴۲-۲۸.

یزدان‌پرست، حمید: ذوالقرنین یا کوروش در متون مذهبی. اطلاعات سیاسی-اقتصادی، ۱۳۸۶، شماره ۲۴۴، صص ۱۴۹-۱۲۲.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

4 پاسخ

  1. قابل توجه همکیشان،
    در روستای محمدآباد یزد هم پیر خواجه خضر هستش که چون دیگه هیچ زرتشتی ای در آنجا زندگی نمیکند، الان توسط همکیشان رحمت آبادی نگهداری میشود.

  2. با درود بر آقای داریوش مهرشاهی: با وجود اینکه از همهً زیارتگاهها و پیرانگاهها نام بردید، متآسفانه از پیر چهلچراغ و چهل بچه که در محدودهً زندگی شما است نام نبردید. بدرود

    1. درود بر شما آقای اختری. این مبحث تنها در مورد جاهایی به نام خواجه خضر بود و به عنوان نمونه از برخی از زیارتگاه های درجه نخست (مهم تر) و درجه دوم هم نام بردم. نخست این که امکان نام بردن همه این اماکن در یک متن کوتاه میسر نمی باشد و دوم این که جاهایی به عنوان پیر چهلچراغ و یا چهل بچه از موضوع بحث من کاملاْ‌ جدا هستند. فقط امیدوارم که این مکان هایی که یاد کردید هنوز سالم باقی مانده باشند و فرد علاقمندی مانند شما در باره علت وجودی آنها بررسی کرده و بنگارد یا جوانان قاسم آبادی را برای تحقیق در این باره تشویق نمایید. ایدون باد

  3. با درود بر جناب آقای داریوش مهرشاهی: راجع به پیر چهلچراغ و پیر چهل بچه از رویه 14 تا 22 در کتابی بنام ” تحقیق و تفحصی در بارهً روستای قاسم آباد یزد از نظر تاریخی، جغرافیایی و انسانی از بدو بنیاد تا کنون” به نگارش در آورده ام و عکسهایی هم از این دو پیر در کتابم منعکس کرده ام. البته ناگفته نماند که اینجانب این کتاب را بویژه برای هموطنان قاسم آبادی نوشتم و در درجه دوم برای سایر همکیشان زرتشتی و سپس برای هموطنان مسلمان مشتاق، که برخی با گوشه و کنایه ایراد گرفتند که چرا در مورد آب انبار که در دخمه است توضیح نداده ام؟ (که البته ناگفته پیداست که هر کس زرتشتی باشد میداند در زمانی که هنوز لوله کشی آب نشده بود آب را میبایست از آب انبار تهیه میکردند برای پخت و پز در آیین های درگذشتگان) : نخست اینکه وقت کم بود، دوم اینکه حمایت نمیشدم(حمایت کم بود) و سوم اینکه فکر کردم هر کس قاسم آبادی است و یا سایر همکیشان میداند که آب انبار در دخمه برای چه کار است؟ به هر روی اگر حمایت شوم و اسناد و مدارک در اختیارم گذاشته شود حاضرم تا چاپ دوم آن را نیز ادامه دهم. پاینده و پیروز باشید. سهراب اختری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-16