هنگامی که به گفتوگو با «آریوبرزن» نشستیم، آنچه بیشتر از هنرش ما را شگفتزده کرد، سخنگفتنش با واژگان دلنشین و خوشآهنگ پارسی بود. آریوبرزن دوست دارد بهجای «درخواستکردن» بگوید: «آیفت دارم» و بهجای «طبیعت» واژهی «کیانا» را به کار ببرد. واژههای آریوبرزن، همانند هنر او، ویژه است و هر شنوندهای را وامیدارد تا دریابد که او «هنرمندی دیگرسان» است. مِهر بسیار او به سرزمین نیاکانیاش ایران نیز از هر گوشهی سخن او پیداست.
آریوبرزن، زادهی روستایی در نورآباد لرستان است. او که هنرمندی خودساخته در رشتهی کندهکاری روی سنگهای رودخانهای است، دوازده سال است که با انگیزهای شورانگیز و خواستی درونی، به کار هنری خود میپردازد و در این راه از همهی تواناش مایه میگذارد.
از آریوبرزن دربارهی نخستین روزهایی که شعلهی پرداختن به هنر کندهکاری در او برافروخته شد، میپرسیم. او ساده و بیپیرایه، از نخستین روزها و ماههایی سخن میگوید که در کوههای روستایش گشتوگذار میکرد و با طبیعت (یا به سخن خود او: کیانای) زادگاهش بیشتر آشنا میشد و میکوشید تا از سنگهایی که رسوخناپذیر به گمان میرسیدند، نقشهایی خیالی بزند. این کار دشوار را سالها پی گرفت و شورمندانه انجام داد تا آنکه دلبستگیاش به تاریخ و فرهنگ ایران او را به سویی کشاند تا کندهکاریهایش از چهرهی نامداران و سرافرازان ایران، شکل بگیرند. او میگوید: «دوست دارم چهرهی شهریاران و دلاوران ایران -از ماد تا ساسانیان- را کندهکاری کنم».
آغاز کار هنری آریوبرزن از بیستسالگی بود. اکنون که هنرمندی شناختهشده و تواناست، چهار نشان ملی از سازمان میراث فرهنگی و سه نشان درجه سه هنری را در کارنامهی خود دارد و 300 لوح سپاس از نمایشگاههای پُرشمار استانی به دست آورده است. چنین کارنامهای برای هنرمندی جوان مانند او بهراستی ستایشآمیز است.
از آریوبرزن میپرسیم که انگیزهاش برای کار دشوار کندهکاری روی سنگ چیست؟ بیدرنگ پاسخ میدهد: «تا شوند دیگری باشد برای سربلندی و نازش به سرزمینمان ایران و دوستداشتن هممیهنانم»! با این همه، گاه اندکی رنگ رنجش در سخن آریوبرزن هست؛ دلخوری از آنانی که هنر او را به چشم سودآوری میبینند. میگوید: «سهبار به همهی استانهای ایران رفتهام و در بیرون از ایران نیز نمایشگاه برگزار کردهام، اما خیلی کم بودهاند کسانی که این کار هنری را دوست داشته باشند و به آن مِهر بورزند. بیشتر، کسانی بودهاند که از دید مالی و اقتصادی به آن نگاه کردهاند. من چنین کسانی را مهرورز به این هنر نمیبینم». سپس با درنگ و اندیشیدنی کوتاه، ادامه میدهد: «تنها کسانی که دوستدارانه به کار من را مینگرند، خواهرزادههای 5 ساله و 10 سالهام، پانتهآ و ساسان هستند». اما این را هم به سخن خود میافزاید که دوستان و سفارشدهندگانی نیز دارد که از او میخواهند چهرهی بزرگان و دلیران ایران باستان را برای آنها بر روی سنگها کندهکاری کند و از این که بازخورد نیک آن را در میان سفارشدهندگان میبیند، نیرویی تازه میگیرد.
آریوبرزن برای هنرآفرینیاش تنها به دستهای پُرتوانش تکیه نمیکند. او دبیرهها و زبان باستانی ایران را هم آموخته است. میگوید: «دبیرههای کهن را میدانم. در کودکی، از کسی که از آشناهایمان بود، دبیرههای کهن را آموختم و پس از آن با پیگیری خودم بیشتر فراگرفتم. اکنون میتوانم نوشتههای گنجنامه، تخت جمشید و بیستون را بخوانم.» او تاریخ ایران باستان را هم میشناسد و میگوید: «از نسکهای (:کتابهای) همپیوند با کهننگاری (تاریخ) ایران بهره میبرم. خواندن کهننگاریها، کار همیشگی من است».
اما آنچه در نگاه آریوبرزن ارزش دارد، کاری است که انجام میدهد، نه کاری که اندیشهی انجام آن را در آینده دارد. میگوید: «شگفتیهایی در زندگی من هست. همیشه کارهایم را بدون برنامه انجام دادهام. دوست ندارم از کارِ نکرده سخن بگویم. دوست دارم این کار هنری را رازآلود به پیش ببرم. هر کاری هم که انجام میدهم به آن مِهر میورزم و بسیار دوست دارم. هیچ هم نمیدانم فرداها چکار خواهم کرد و چه میشود. من در اکنون زندگی میکنم! کاری را که آغاز میکنم دوست دارم و پیگیر پیامدش نیستم. تنها میخواهم کاری که انجام میدهم از کار دیروزیام بهتر باشد».
در هر سخن آریوبرزن، مِهر به ایران، جایی نمایان دارد. هنگامی که از او میپرسیم آرزو و خواستت چیست؟ پاسخ میدهد: «امیدوارم هنر ایرانی را به جهان بشناسانم. این آرزو را هم دارم که ایران و ایرانی سربلند و سرافراز باشد، اما دوست دارم که مردم شُکوه ایران را با آگاهی دریابند. بدون آگاهی، آن شُکوه فرو میریزد!».
سخن پایانی آریوبرزن چنین است: «به دید من، بر هر ایرانی بایسته است که هنر ایران را پاسداری کند، چون با هنر ایران، فرهنگ ایران هم زنده خواهد ماند». این سخن دلنشین پایانی آریوبرزن را نیز یاد کنیم که سرافرازانه گفت: «روستا آرامش ِ پایانناپذیری برای من دارد. امسال یک هفته در کوهستان زندگی کردم تا سنگها را پیدا کنم. در یکجا نمیمانم و چهارچوبهای خشکی هم ندارم. هرجا هنر ایرانی باشد من هم همانجا هستم!».
فیلم این گفتوگو را در یوتیوب امرداد ببینید.
15 پاسخ
درود به آقای آریوبرزن گرامی. امیداست که همیشه با خلاقیت و توانایی های خود بدرخشید. و کارهایتان در صنایع دستی کشور زبانزد باشد. شاد و توانمند باشید.
سپاس بیکران دوست نیک..شاد زی دیر پای مهر اپزون
چو ایران نباشد تن من مباد.
آریوبرزن ،،،مندگاراز سرزمین اجدادی ،،،یادگارکیانیان،،
فر
زند مهر و خرد،یادآورشکوه هنر پارسی ،کرلر.
فریدون فرخ فرشته نبود به مشک وبه انبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی تو داد و دهش کن فریدون تویی.
یادمان به بزرگان این سرزمین اهورایی باشد که دارندگان مدال دادگری و خردمندی و بخشش و زندگانی همراه انسانیت و اخلاق بودند
درود بر اندیشه زیبایتان دوست گرامی
درود و آفرین بر تو . از این پس کیانا و نسک و کهن نگاری را بکار میگیرم و به همه میگویم تا نهادینه گردد.
مهر ایران زمین نگهدارت
با درود زنده پیدار باشی همچون مه بیا کردی هنر فرهنگ را زنده نگاه میدارد به راه خود ادامه دهید اهورا یار همراه شما باشد 🌹❤️💥
سپاس بیکران واسپوهرکان
درود بر دوست عزیزم آریوبرزن بزرگ.هنرمند واقعی وعاشق ایران و فرهنگ ایرانی.البته بغیراز خاهر زاده ها ودوستان یک داداش کوچیک داری که هم عاشق خودت وهم هنرت وهم ادبته و جانانه دوست داره وتشویقت میکنه وبهت افتخارمیکنه.سیاوش کریمی
سپاس بیکران سیاوش نیک اندیش و مهر ورز به فرهنگ و هنر ایران زمین..هرمزد بپاید تو را از هر گزند
درود بر آریو برزن
تندرست باشی به مهر شادیهایت باد به کام تن مینویت باد به کام روان
دوستان پر مهر و ایران دوست این نشانی تاربرگ هنر من در اینستاگرام هست
Aryoubarzan_art
در ایران کا هنرمندان زیادی هستند اما اینکه هنر از درونش سرچشمه بگیرد وبر دل بنشنید کم است آریو پسری است که طبیعت صدایش کرده وکارهایش درخشان وزیباس ای کاشک هنر دوستان این هنرمند جوان وخلاق را حمایت کنند تا هنرش پایدار واستوار باشد
کشورهایی که نگاه ملی گرایانه داشته ودارند پشرفت کرده اند این را تاریخ گواهی می دهد