آتشسوزی جنگلهای زاگرس سببهای گوناگونی دارد. ناکارآمدی مدیریت جنگلها و مراتع، کمبارشی و از همه مهمتر ناآگاهی برخی از جوامع بومی. این نادانستنها و کشمکشهای قبیلهای گاه تاوان سنگینی دارد و جنگلها را گرفتار آتش میکند! بدینگونه که گاه قبیله و طایفهای برای تلافی، بخشی از مرتع و جنگل را به آتش میکشد تا دست رقیب از آن کوتاه شود!
جدای از کشمکشهای میان قبیلهها و تیرهها، سببهای دیگری همچون خشکسالی هر سال زاگرس را رنجور میسازد. برای نمونه، در تیرماه امسال، هزار و 227 هکتار از جنگلها و عرصههای استان لرستان، تنها در یک هفته در آتش سوخت و خاکستر شد! (ایرنا- 2 تیر 1403). از همین یکنمونه میتوان دریافت که زاگرس با چه بحران و خطرهایی رودرو است. باید دانست که از میان 6 میلیون هکتار ناحیهی جنگلی در زاگرس، یکمیلیون و 200 هزار هکتار آن در استان لرستان جای دارد. اکنون آمار پیشگفته را بار دیگر بنگریم تا بهتر بدانیم چه آسیبی به این بخش از زاگرس رسیده است.
دست انسان در کار است!
اسفبار است که بگوییم بخشی از آتشسوزیها خودخواسته (:عمدی) و آنگونه که پیشتر اشاره کردیم، بر اثر برخوردها و کشمکشهای قبیلهای است. خبرنگار ایرنا که گزارشی از آتشسوزی خودخواسته یکی از بخشهای زاگرس فراهم آورده است، در اینباره مینویسد: «شعلههای آتشی که از روی عمد و در پس آن به دلیل ناآگاهی افراد به جان زمین زاگرس افتاده است، به هر حال با زحمت و رنج بسیار خاموش میشود، اما زخم این نوع طرز تفکر و بیخیالی و بیمسوولیتی نسبت به طبیعت و موهبتهای الهی بر چهرهی فرهنگ و محیط زیست مینشیند… چقدر سخت و دردناک است عدهای بطور دقیق میدانند در حال چه کاری هستند، اما گمان میکنند باید برای تلافیکردن اختلافات طایفهای، زغالگیری یا زهر چشمگرفتن از منابع طبیعی، برای چرای دام و دهها مورد دیگر، نفس زمین را به شماره بیندازند و به آسانی این اقدام را انجام میدهند. آتش، شعله میگیرد و در پس دهها ساعت سوختن، رخت سیاه اراضی بر تن و جانشان رخنه میکند؛ بلوطها که اصالت زاگرس هستند، طعمهی آتش میشوند؛ زمین که زمانی حکم عزیزترینها را برای مردم این دیار داشت و مانند فرزند عزیزی از آن نگهداری میکردند، به محل آتشافروزی عدهای تبدیل میشود» (ایرنا- گزارش «زاگرس در سوگ»- 2 تیر 1403). اینها سخنهایی است که از سر درد گفته شده است و امید به این که آگاهی بیابیم و زاگرس را مانند هزارهها و سدههای گذشته، نگاهبانی کنیم و جلو نابودی آن را بگیریم.
در استان فارس هم رشتهکوه زاگرس در امان نیست. چند سال است که آتشسوزیهای هولناک، این بخش از زاگرس را خاکسترنشین کرده است. 18 درصد گسترهی استان فارس، جنگلی است و درختان بلوط، بادام، اُرس، ارژن و نمونههای دیگر در آنجا فراوان بودند. اما آتش مگر چیزی از این سرمایهی ملی بهجا میگذارد؟ کارشناسان میگویند: «تراژدی غمبار آتشسوزیهای مداوم جنگلهای زاگرس در فارس، حاصل از تاثیر گرمای زیاد بر درختان و مهمتر از آن دخیل بودن عوامل انسانی در پی بیتدبیری در نگهداری از محیط زیست است» (گزارش خبرگزاری مهر- 4 امرداد 1400، با عنوان «داغ زاگرس بر دل طبیعت»).
در سال 1400 خورشیدی، نزدیک به 2300 هکتار از عرصههای منابع طبیعی استان فارس در کام آتش سوخت (گزارش خبرگزاری مهر). افزون بر آن، در همان سال، کموبیش 100 هزار هکتار از دیگر جنگلهای دامنهی زاگرس گرفتار آتشسوزی شد (خبرگزاری دانشجو- 3 تیر 1400، با عنوان «آتشسوزی جنگلهای زاگرس عمدی یا سهوی؟»). باید بدانیم که نابودی این بخشها از زاگرس، نابودی بلوطستانهایی به دیرینگی هزارساله بود! افزون بر اینکه هزارانهزار پرنده و خزنده و جانور یا از میان رفتند یا ناچار به کوچ ناخواسته شدند. برخی، مرگ جانورانی را که توان پرواز ندارند تا خود را از لهیبهای آتش در امان نگه دارند (مانند کفتار، گرگ، گراز، روباه و جوجهپرندگان) «نسلکشی» نام دادهاند (گزارش خبرگزاری دانشجو). بهراستی هم جز این نام دیگری بر آن نمیتوان گذاشت.
زاگرس در همهی زندگی هزارهای خود بیگمان دچار آتشسوزی شده است. اما اینبار ادامهی خشکسالیها و برخی رفتارهای ناروا و سودجویانه، این رشتهکوه را با بحرانی ژرف روبهرو کرده است و در آستانهی نابودی قرار داده است. این سخن، گزافه نیست و آمار بالای از دسترفتن جنگلهای زاگرس بر اثر آتشسوزی، فراهمآوردن زغال، چرای بیرویهی دامها و دست ویرانگر انسان، درستی آن نگرانی را نشان میدهد. پس پیش از آنکه کار از دست برود، باید برای زاگرس چارهای اندیشید!