امروز وهمن امشاسپند از ماه اسفند سال 3757 زرتشتی، نخستین روز نَبُر در ماه زرتشتی، روز پرهیز از خوردن گوشت، شنبه 26 بهمنماه 1398 خورشیدی 15 فوریه 2020 میلادی
سرش سبز بادا ، منش ارجمند
منش بر گذشته ز چرخ بلند
«من» در ادب پارسی به چم منش و روان و دل به کار مى رود.
وهمن امشاسپند دومین روز از هر ماه سی روزه در گاهشمار زرتشتی است. واژهی وهمن دو بخشی است یعنی «وهو» به چم نیک و خوب و «منه» از بن «من» بمعنای اندیشیدن شناختن و فهمیدن است هر دو بخش یعنی اندیشه نیک است بهمن از فروزههای اهورا مزدا است در جهان مینوی نمایندهی اندیشه نیک. بهمن در اوستا وهومنه خوانده میشود.
*«من» در ادب پارسی به چم منش و روان و دل به کار مى رود.
استاد فرزانه فردوسی بزرگ میسراید:
سرش سبز بادا ، منش ارجمند
منش بر گذشته ز چرخ بلند
نخستین آفریدهی اهورامزد هست و یکی از مهین ایزدان مزدیسنای هست .
در جهان مینویی نماد پاکى اندیشه و خرد و دانایی خداوندگار هست.
آدمی را به خرد و اندیشه کردن و دانایی بهره مىبخشد و آدمی را به پروردگار هستی نزدیک مىسازد .
وهمن همان بزرگ امشاسپند و ایزد بزرگ هست که در خواب روان اشو زرتشت سپنتمان را به پیشگاه اهورامزدا رهنمون کرد .
ایزد وهومنه به آدمی سخن نیک و گفتار برتر آموزش مىدهد و آدمی را از ژاژگویی و هرزهگویی باز مىدارد.
اندیشهی نیک و منش نیک اهورایی و نخستین امشاسپند و پرستار جانوران هست . نخستین روز نبر در ماه زرتشتی هست و در این روز خوردن گوشت پرهیز مىدارند . با ایزد ماه ، گوش، و رام روز هم کار هستند.
اندیشهی نیک، اندیشهای است که مردمان سراسر جهان را بهسوی اشا سو میدهد و اندیشه بد اندیشهای است که مردمان را به فریب و کژ راهی انداخته و آنها را از اشا دور میسازد. در گاتها سناریوی آزاد اندیشی و دموکراسی اجتماعی بهروشنی بهچشم میخورد. وهومن به اندازهای در آیین مزدیسنی مهم است که گفته میشود آن زندگی بهترین زندگی بهشمار میآید و تنها از راه اشا میتوان به آن رسید. واژهی وهومن در گاتها ۱۲۷ بار آمده است.
زرتشت با نیروی خرد و بکارگیری اندیشهی نیک به شناخت خداوند دست یافت. اندیشه نیک یا خرد مقدس یا بهمن نمادی از گوهر خرد اهورا مزدا است که خود سرچشمه خرد است.
یاد روز 26 بهمنماه:
– 15 فوریه سال 590 میلادی خسرو پرویز نوه خسروانوشیروان به عنوان بیست و دومین شاه ایران از دودمان ساسانیان در تالار بزرگ کاخ سلطنتی تیسفون (طاق کسری) تاجگذاری کرد.
بزرگان وقت پدر او ـ هرمز چهارم را برکنار و بازداشت کرده بودند که بعدا کشته شد. هرمز را پیش از کشتن، نابینا کرده بودند. اسپهبد بهرام مهران (بهرام چوبین) این روش جا به جایی را یک توطئه اعلام کرد، پادشاه شدن خسروپرویز را نپذیرفت و تا تعیین پادشاه به روش درست، زمام اموررا به دست گرفت. خسروپرویز که چنین دید از تیسفون گریخت و برای جلب کمک به قسطنطنیه رفت. موریس امپراتور روم شرقی به این شرط که خسرو از ارمستان و لازیستان [منطقه ساحلی گرجستان که آبخیزستان ـ آبخیزیا ـ گوشه ای از آن بود] بگذرد حاضر شد نیروی نظامی دراختیار او بگذارد تا به شاهی بازگردد. این نیروی خارجی بهرام چوبین را به منطقه فرارود فراری داد. این رویداد ایرانیان را خشمگین ساخت و خسرو برای جبران اشتباه خود (توسل به خارجی) از فرصت قتل موریس به دست فوکاس سردار رومی استفاده کرد به سوریه و فلسطین لشکر کشید هر دو منطقه را به قلمرو ایران بازگردانید و سپس مصر را هم متصرف شد. این فتوحات ضرورت نداشت و ارتش ایران را فرسوده ساخت. هراکلیوس که بر جای فوکاس نشسته بود به بهانه بازگرداندن صلیب اصل (صلیبی که مسیح بر آن مصلوب شده بود) از تیسفون به اورشلیم، وارد قلمرو ایران شد و در نینوا (موصل) ارتش ایران را شکست داد، خسروپرویز یگانهای در حال نبردرا رها ساخت و از میدان جنگ به تیسفون بازگشت. بزرگان کشور در فوریه 628 اورا بازداشت کردند و پسرش قباد دوم را برجایش نشاندند. خسروپرویز چند روز پس از شاه شدن پسرش در زندان کشته شد. تاریخ طبری از خسروپرویز تعریف کرده ولی مورخان روم شرقی وی را فردی مردّد، خیالباف، فاقد دورنگری و ترسو توصیف کرده و فتوحات نظامی اش را به حساب دو ژنرال معروف ایران؛ شهربراز و شاهین گذارده اند.