لوگو امرداد
امروز مهر ایزد شانزدهم اردیبهشت‌ماه زرتشتی؛ 15 اردیبهشت‌ماه خورشیدی

سالروز درگذشت بهرام چوبین؛ نوآور در ساخت افزار جنگی

بهرام چوبینامروز مهر ایزد و اردیبهشت‌ماه از سال 3758 زرتشتی، دوشنبه 15 اردیبهشت‌ماه 1399 خورشیدی، چهارم ماه می 2020 میلادی
روزِ درگذشت اسپهبد بهرام مِهران (بهرام چوبین ـ وَهرام چوبین) ژنرال نامی و نابغه نظامی قرن ششم میلادی ایران را پنجم ماه مِی سال 592 میلادی یاد کرده است.
وی که در «ری» زاده شد در خراسان خاوری درگذشت. برخی نوشته‌اند که در «ملایر» به دنیا آمده بود. پاره‌ای هم نوشته‌اند که در ری و در خانواده‌ای از بزرگان وقت ـ خانواده‌ی مِهران به دنیا آمده و در ملایر بزرگ شده بود. گفته شده است او را به این سبب «چوبین» خوانده‌اند که قدی بلند داشت و بمانند چوب ماهیچه‌های سخت و خمیدگی در بدن نداشت.
مورّخان تاریخ جنگ‌ها، جنگ بلخ در سال 588 را که پیروز آن بهرام چوبین بود، نبردی بی‌سابقه توصیف کرده‌اند زیرا در آن، نوعی موشک بکار رفت و افزون برآن، یک سپاه کوچک از لحاظ شمار افراد، یک ارتش بسیار بزرگ را شکست داده بود.
به نوشته‌ی مورخان، 28 نوامبر سال 588 میلادی در بلخ، ارتش ایران به فرماندهی ژنرال بهرام مِهران در جنگ با خاقان «شابه» امپراتور سرزمین‌های شمال‌غربی چین که به خراسان بزرگتر دست‌اندازی کرده بود از سلاح تازه‌ای که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد ـ پیکان موشکی شکل پرتاب گلوله شعله‌ور نفت خام. در این جنگ ژنرال بهرام مهران نامور به بهرام چوبین فرماندهی ارتش ایران را بردوش داشت که در تاریخ نظامی جهان از او به عنوان یک نابغه‌ی رزم نام برده‌اند.
خاقان شابه [خاقان = خان خان‌ها ـ امپراتور، این واژه با تلفظ خاگان هنوز در مغولستان بکار می‌رود] زمانی از لشکرکشی ایران آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون شنید که بهرام با کمتر از 13 هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامی مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان یکصد تا سیصد هزار تَن گزارش کرده‌اند به رویارویی با بهرام شتافت.
در روز نبرد، بهرام به واحدهای آتشبار (نفت‌اندازان) سفارش کرد که حمله را با پرتاب پیکان‌های شعله‌ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظیم آن هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت‌اندازان، با تیر چشم فیل‌های سپاه خاقان را هدف قرار دهند، و در این جریان، خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقیم به مقرّ خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظیم او متلاشی گردید و پسر وی نیز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط یک روز طول کشید که از شگفتی‌های تاریخ نظامی جهان است.
مورخان نظامی درباره‌ی نفت‌اندازهای ژنرال بهرام چنین نوشته‌اند: بهرام در زمانی که از سوی شاه ایران (شاه پیش از خسروپرویز) حاکم چارَک شمال‌غربی بود [یک چهارم قلمرو ایران، از ری تا مرز شمالی گرجستان و داغستان کنونی شامل ارمنستان، آذربایگان و کُردستان. در آن زمان، ایران به چهار اَبَر استان تقسیم شده بود که هرکدام را چارَک نوشته‌اند] هنگام بازدید از محل فَوَران نفت خام در ناحیه‌ی بادکوب (باکو) در ساحل جنوبی‌غربی دریای مازندران و آگاهی از قدرت اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی سلاح برای واحدهای رزمی ساخته شود و این کار به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتی کوتاه‌تر از یک سال، پیکانی ساخته شد که بی‌شباهت به راکت های امروز نبود و هر پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته به نفت خام بود که از روی تخته‌ای که بر پشت قاطر قرارداشت با کشیدن زه پرتاب می‌شد. طرز پرتاب آن بی‌شباهت به کمان نبود. دستگاه، از یک زه (روده خشک دبّاغی شده) و چوب گَز (نوعی درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته ای سوار می کردند و دارای یک ضامن بود و پنج مَرد خدمه آن را تشکیل می‌دادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانه‌گیری می‌کرد و فرمانده این آتشبار بود، مرد چهارم مأمور شعله‌ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان) بود و مهمات‌رسانی می‌کرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نیزه دار مراقبت می‌کردند که ضمن عملیات مورد حمله قرار نگیرد.
این مورّخان در این باره که چرا بهرام با 12 تا13 هزار مرد به جنگ یک ارتش یکصد تا سیصد هزار نفری شتافت چنین نوشته‌اند:
«هرمز» شاه وقت از دودمان ساسانیان، وقتی شنید که خاقان «شابه» وارد اراضی ایران در شمال شرقی خراسان (تاجیکستان فعلی و شمال افغانستان امروز) شده، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغیس است ژنرال های ایران را به تشکیل جلسه ای در شهر تیسفون (مدائن، نزدیک بغداد) پایتخت وقت ایران فراخواند و تصمیم خود را به اخراج فوری خاقان از قلمرو ایران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتیب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرین اطلاعی که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ایران) رسیده، «خاقان شابه» دارای 300 هزار مرد مسلح و چند واحد فیل جنگی است.
ژنرالها پس از تبادل نظر، اسپهبد بهرام چوبین را برای انجام این کار خطیر برگزیدند و او ماموریت را پذیرفت. بهرام از میان ارتش پانصد هزار نفری «آماده» ایران، حدود 12 هزار مرد جنگدیده 30 تا 40 ساله (میانسال) را برگزید که اضافه وزن نداشتند و میهن‌دوستی آنان قبلا به ثبوت رسیده بود و بیش از سایرین قادر به تحمل سختی بودند و در جنگ سواره و پیاده تجربه داشتند. وی به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافی عزم بیرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.
بهرام به جای انتخاب راه معمولی، از تیسفون به اهواز رفت و سپس از طریق یزد و کویر خود را به خراسان رساند به گونه‌ای که خاقان متوجه حرکت او نشده بود. بهرام که در جنگ اعتقاد به روحیه سرباز بیش از هر ابزار دیگر داشت، ضمن راه هر دو روز یک بار سربازان را جمع می کرد و برای آنان از اهمیت وطن‌دوستی و رسالتی که هر فرد در این زمینه دارد سخن می‌گفت و آنان را امید ایرانیان می‌خواند ـ مردمانی که می‌خواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زیست کنند. بهرام بالاخره با همین سپاه ارتش خاقان را شکست داد.

-سال 2020 میلادی کبیسه است.

مهر ایزد

دو مهر است با من که چو آفتاب

بتابد شب تیره چو بیند آفتاب

در فرهنگ‌های فارسی مهر را ایزدی نشان بر مهر و دوستی و خرد در کارهای مینوی و معنوی دانسته‌اند که در ماه مهر (ماه هفتم از سال خورشیدی) و روز مهر (روز شانزدهم هر ماه) بدو پیوند یافته است و شمارآفریدگان از نیکی و بدی به دست اوست..مهر که در اوستا « میثرَ» خوانده می‌شود، از ایزدان بزرگ پیش از زرتشت است که ایزد فروغ و روشنایی خوانده می‌شود. ایزد مهر نگهبان مهر، محبت، دوستی و عشق، تدبیر برای یافتن دارایی و خواسته‌ها است. مهر به دیگر چم (:معنی) گردونه آفتاب یا خورشید است.

مهر ایزد موکل بر فعالیت‌های است که دو طرف دعوا دارند. هر کجا دو طرف دعوا باشد ایزد مهر به دادگستری، دوستی، قول و قرار، پیمان‌ حاضر است.

مهر یکی از برجسته‌ترین ایزدان در دین زرتشتی است. یکی از سه ایزدانی است که نامش در دوازده ماه سال آمده است. یکی از طولانی‌ترین یشت‌ها به مهریشت ویژه شده است.

فردوسی می‌سراید:

«دو مهر است با من که چو آفتاب / بتابد شب تیره چو بیند آفتاب».

ایزد مهر نماد عشق و زندگی است و به زندگی خانوادگی گرمی می‌دهد. مهر نام آتشکده‌ای نیز بوده است.

فردوسی پیرامون آن می‌سراید:

«چو آذرگشسب و چو خوراد و مهر / فروزان به کردار گردان سپهر»

نماد این روز در دین زرتشتی گل «همیشه بشکفته» است.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-09-14